ایرج مصداقی :
زندان اوين از آغاز تا امروز
ساختمان کارگاه اوین که آتشسوزی در آن رخ داده است.
اوین، ویترین جنایات رژیم
پایین تپههای روبهرو محل اعدام زندانیان سیاسی در سال ۶۰ بود. ساختمان جلو ۲۰۹ و ساختمان عقب، بندهای چهارگانه است.
بخشی از این تپهها که محل اعدام زندانیان سیاسی بود، در شهریور ۶۱ به دستور لاجوردی به باغچه تبدیل شد. برای این کار نوجوانانی که در “جهاد اوین” کار میکردند به محل برده شدند. چند روز طول کشید تا کفشها و دمپاییهای خشکشده اعدامیها را که روی هم تلنبار شده بود، بار کمپرسی کردند.
با آن که مدتی بود که در آن محل اعدامی صورت نمیگرفت، اما خاکش همچنان خونآلود بود و خیس. به دستور لاجوردی به عمق ۳۰ سانتیمتر، زمین کنده شد و خاک خونی آن کنار دیوار جای دمپاییها ریخته شد تا خشک و سپس سرند شوند. بدین ترتیب قتلگاه زندانیان سیاسی را کرتبندی کرده و در آن گل و گیاه و صیفیجات کاشتند.
علیرغم تغييرات ايجادشده ، محل اعدامها هنوز در تپههای اوین قرار داشت. جاده اوین دایرهوار از پشت بندها به سمت بالا میرود؛ جایی که یک بیشه کوچک است و یک ویلای سه اتاقه. بالاتر که میرویم یک دیوار بتونی بزرگ کشیده شده که از بیرون زندان دیده میشود. این دیوار بتونی بین دو تپه است. آنجا یک تونل بزرگ قرار دارد با دری کشویی. گفته میشود زاغه مهمات اوین آنجا است.
سمت چپ پایین این زاغه، سالن تمرین تیراندازی است. اعدام های بعدی جلوی این سالن انجام میشد. جنازهها را روزها در آنجا رها میکردند تا خون بدنشان برود. این امر موجب شده بود که گربههای بهداری اوین به جسدها حملهور شوند تا جایی که بیم هاری آنها میرفت.
نصیر نصیری، شاعری که یک دهه از عمر خود را در زندانهای اوین و قزلحصار و گوهردشت گذراند، تپههای اوین و دهلیزهای شکنجه و مرگ آن در سالهای اولیه دهه ۶۰ را در شعر “دهکده اوین” به تصویر کشیده است:
«دلم، دهکده مه گرفتهایست/ ایستاده بر ستیغ کوه/ به زیر باران و برف دی/ در دهلیزها، این طبالان عاشقند/ که در کمین زمستان و شبند/ و در دامنه، آن چه میبینی/ باغ شقایق نیست/ آنان پلنگان خستهاند/ که به خواب سرخ خفتهاند/ بی کفن و دفن/ آه، ای سیل سرخ و برف بهمنی/ پس کی مرا به دامنه میبری/ تا بخوابم کنار یار/ هم چون شقایقی، میان باد/ بی کفن و دفن…»
ريشههای هراس و نگرانی در حافظه جمعی
در متن شرايطی که بدان اشاره کردم، حافظه جمعی مردم به روشنی رويدادهای خونباری را ثبت کرده است. هولناکترين آن کشتار زندانيان سياسی در تابستان ۶۷ است. روز پنجم مردادماه ۱۳۶۷ یادداشتی بر روی در زندان اوین خبر داد که ملاقات زندانیان تا اطلاع ثانوی تعطیل است. قتل دستهجمعی زندانيان آن روز در اوين آغاز شد و سپس در زندانهای سراسر کشور ادامه یافت.
در تابستان ۶۷ ابتدا پارکینگ مقابل ساختمان دادستانی اوین و سپس زیر زمین ۲۰۹ تبدیل به قتلگاه زندانیان سیاسی شد و حدود هزار زندانی به بیرحمانهترین شکل در این دو محل به دار آویخته شدند. بعدها مقامات قضایی و امنیتی نظام اسلامی مدعی شدند که زندانیان در صدد شورش و تسخیر زندان بودهاند.
امروز، افکار عمومی از خود میپرسد که آيا طرح موضوع شورش و تلاش زندانيان برای فرار، چنانکه در زندان لاکان رشت رخ داد، بهانهنظام برای حمله به زندان و قتل زندانیان نيست؟
خبرگزاری امنیتی فارس در پی شنیده شدن صدای انفجارهای مختلف در زندان اوین، در اولین گزارش خود خبر داد که تعدادی از زندانیان در اثر انفجار مینهای کاشتهشده در تپههای اوین زخمی شدهاند. در اخبار ضدونقیضی که رسانههای نظام اسلامی انتشار میدهند، این خبر نیز تکذیب شد.
یادآوریاین نکته بیفایده نیست که اوین از شمال و غرب با تپهها و کوههای بلند محصور شده است. حاجامیری، مسئول انتظامات اوین که در جوخههای اعدام نیز حضوری فعال داشت، در سالهای اولیه دهه ۶۰ یک پایش روی مینهای کنار دیوار زندان رفت و قطع شد. در سال ۶۹ نیز همین اتفاق برای دو سرباز وظیفه افتاد. بعید به نظر میرسد در رویداد شب گذشته چنین اتفاقی برای زندانیان افتاده باشد.
Iran | Blick auf Evin-Gefängnis in Teheran
ساختمان کارگاه اوین و همچنین بندهای ۷ و ۸ که در تصویر بالا دیده میشوند، فاصله نسبتاً زیادی تا محل مینگذاریشده دارند. زندانیان پس از خارج شدن از بند ۷ و ۸ و کارگاه زندان میتوانند خود را به درکه و اوین برسانند و نیازی نیست که به سمت غرب و یا شمال فرار کنند.
ديری نخواهد پایيد که چند و چون آنچه رخ داده روشن میشود، اما فارغ از این که چه اتفاقی در کدام بند و در ارتباط با کدام دسته از زندانیان اوین افتاده است، افکار عمومی زندان اوين را اصلیترين محل حبس و شکنجه زندانيان سياسی میداند و واکنش مردم به آن، بیانگر قوت پیوند عاطفی مردم ایران با زندانیان سیاسی است. دور نیست که آنها را در آغوش مردم ببینیم.