سقوط سخت آیت الله اعدام!

 

محسن ابراهیمی :

از لحظه ای که ابراهیم رئیسی با “سقوط” هلی کوپتر به قتل رسید، مسائل متنوعی به موضوع بحث و تفسیر و  تحلیل در رسانه تبدیل شده اند. مسائلی از قبیل  اینکه سانحه بود یا توطئه؟ اگر توطئه بود داخلی بود یا خارجی؟ عواقبی برای وضع بالای حکومت خواهد داشت؟ فضایی برای سرکوب مهیا شده؟ معدوم شدن او در صحنه سیاسی چه تاثیری میتواند داشته باشد؟ واکنش رسانه ها و دول خارجی چیست؟ شادی گسترده مردم در کنار اندوه واقعی یا نمایشی سران حکومت چه معنای سیاسی دارد؟ 

در باره هر کدام این وجوه بحث می کنند. اما برای مردم، مستقل از نحوه هلاکت او، مهم این است که تاثیر این سانحه یا توطئه هلیکوپتری در توازن روانی و سیاسی میان مرد و حکومت چه خواهد بود. همه سئولات بالا هم اساسا از این زاویه برای مردم مهم هستند.

شهید سازی و جنازه چرخانی و راه انداختن بساط اشک و ماتم برای حکومت اسلامی یک پروژه سیاسی همیشگی بوده و هست. با قتل هر سردار یا آخوند دانه درشت، قطعا نمایش مضحکی از تابوت چرخانی و سینه زنی و اشک و ماتم توسط مداحان و نوحه خوانهای حرفه ای حکومتی راه می افتد. معمولا صحنه های شیون امت حکومتی چند روزی ادامه دارد تا یک “عاشق شهادت” دیگر به درک واصل شود و داستان از نو شروع شود. با این حساب باید گفت حکومت شهیدپرور و شهیددوست ، دوست ندارند فاصله شهادتها خیلی طولانی شود و دکان شهید چرخانی سوت و کور شود. با همین الگوست که با مرگ  رئیسی بلافاصله دست به کار شدند تا جامعه هر لحظه در حال انفجار را حتی برای مدت کوتاه هم که شده با فضای اشک و شیون و ماتم سازمانیافته و فرمایشی مشغول کنند.

اما مثل همیشه جامعه وسیع و حکومت در دو صفحه هستند. حکومت مشغول دروغ پردازی در باره “فرود سخت” بود که پخش شیرینی و شادی و جشن و رقص و پایکوبی همراه با چاشنی گزنده ترین طنزهای سیاسی راه افتاد. مردم آروز کردند از “فرود سخت” جان سالم بدر نبرد، لحظه شماری کردند خبر مرگش را بشنوند. وقتی “فرود سخت” با خبر “سقوط سخت” جایگزین شد، امواج شادی و طنز و تمسخر بلندتر و طوفانی تر شد. برای خیلی ها در جهان این درجه شادی از مرگ رئیس جمهور یک نظام تعجب انگیز است. چند رئیس جمهور در دنیا وجود دارد که مردم مرگش را اینچنین با نفرت و شادی استقبال کنند؟ همین نمایش بزرگ شادی در کنار اندوه – واقعی یا نمایشی- حکام اسلامی یک اکسیون سیاسی بسیار معنا دار بود. به نوعی نشان داد که آن انگیزه  ها و روحیات و آرزوها و نفرتها که انقلاب زن زندگی آزادی را رقم زد همچنان ادامه دارد. معلوم شد حکومت اسلامی از باگشت امواج انقلاب راه فراری ندارد. 

با اعلام پنج روز “عزای عمومی”، حکومت فضاسازی برای تهدید و ارعاب را آغاز کرد. اما عزای عمومی با شادی عمومی بیشتری پاسخ گرفت. مثل همیشه ارعاب و تهدید نهادهای سرکوب  کارساز نشد و نخواهد شد چون شادی ابعاد وسیعی دارد. چون عزا فرمایشی و حکومتی است اما شادی از عمق قلب میلیونها انسان میجوشد. چون شادی در هر کوی و برزن و خانه و مدرسه و دانشگاه و محل کار و شهر و روستا موج میزند. وقتی شادی عمومی  استت، علنی است، جغرافیایی به بزرگی یک کشور را در بر گرفته است، از دست مجربترین سازمانهای اطلاعات و امنیت هم کاری ساخته نیست چه رسد به دستگاه امنیتی حکومتی که حتی قادر نیست امنیت هلیکوپتر رئیس جمهور حقنه ای خودش را هم تامین کند!

مردم مرعوب نشدند بلکه شور و شعف و طنزها و تمسخرها همچنان عمیقتر و رزمنده تر میشوند؛ بیانیه ها در یادآوری نقش رئیس جمهور معدوم در جنایت علیه بشریت گسترده تر میشود؛ موج رقص و پایکوبی و شادی اقشار مختلف، از جمله خانواده های دادخواه در ویدیو کلیپها به اشتراک عمومی گذاشته میشود. حتی زندانیانی که هر لحظه خطر اعدام تهدیدشان میکنند، با بیانیه هایشان در این اکسیون سیاسی سهیم میشوند.

اینکه رئیسی با یک سانحه به قتل رسید یا با یک توطئه درون حکومتی یا با نقش آفرینی اسرائیل هنوز موضوع بازی است. حقیقت مثل همیشه به زودی با برملا شدن دروغ های سازمانیافته حکومتی برملا خواهد شد. در میان خود محافل حکومتی و رسانه های حکومتی مثل روزنامه جمهوری اسلامی در باره سانحه بودن سقوط هلیکوپتر علامت سئوال گذاشته اند. روشن است که هیچ کس بهتر از خود سردمداران نظام  بر مافیایی بودن حکومتشان واقف نیست چون خودشان بخشی از مافیا هستند. هر چه حلقه حاکمیت تنگتر شده است، همانقدر رقابت بر سر قدرت و چپاول میان باندهای درون حکومت هم حادتر شده است. امروز اساسا باندهای درون طیف موسوم به اصولگرا هستند که در تار عنکبوت رقابت و افشاگری و توطئه علیه  همدیگر در هم تنیده اند. خامنه ای پدرخوانده کل این شبکه فشرده مافیایی است که باندهای رقیب بزرگش میکنند تا در سایه اش همدیگر را بزنند. یک فرق خامنه ای با پدرخوانده این است که او بر جنازه شهدای مافیای اسلامی نماز میت هم می خواند.

در میان مردم هم بحث می شود که کار خودشان است. برای مردم اما فرق نمیکند سران این حکومت در یک سانحه نابود شوند یا در یک توطئه درون حکومتی یا با دخالت یک دولت دیگر و بزعم حکومت “دشمن خارجی” که معمولا دولت اسرائیل و موساد است. توطئه یا سانحه؟ مهم این است که طرف معدوم شده است و لحظاتی خوشی نصیب مردم شده است.  

حتما مایه تعجب است که چطور مقاماتی از دول غرب و اتحادیه اروپا که عنوان دول دموکراتیک را یدک می کشند، حتی جرئت می کنند برای مرگ رئیس جمهوری تسلیت بفرستند که در قتل عام زندانیان سیاسی نقش مستقیم داشته است؛ فقط در دوره ریاست جمهوریش در جریان انقلاب زن زندگی آزادی بیش از 500 معترض به قتل رسیده اند و دبیر کل سازمان عفو بین‌الملل از او به عنوان مرتکب “جنایات علیه بشریت” نام برده که باید به جنایاتش رسیدگی شود.

نباید از این رذالت دیپلماتیک نگران شد. در پارلمانهای همین کشورها موجی از اعتراض به این بی شرمی سیاسی راه افتاد. هشتگ راه افتاد که این تسلیت برای کسی که در قتل عام هزاران نفر سهم داشت از طرف ما نیست. اینکه تسلیت به رژیم دین‌سالار که جوانان آزادی‌خواه خود را حلق‌آویز می‌کند، از طرف ما نیست. همچنین حتی خود همانهایی که در این نمایش بیشرمانه دیپلماتیک سهیم شدند، حاضر نشدند در تشییع جنازه این جنایتکار سهیم شوند که در رسانه های خودشان از او با عنوان “جلاد تهران” یاد شده است. البته کلی تروریست شناخته شده اسلامی بین المللی به نمایندگی از طالبان و حماس و حزب الله و حشدالشعبی و حوثیها در تشییع همکار آدمکش خود حضور فعال داشتند. البته نه با هدف همدردی بلکه عملا برای لاشخوری سیاسی و مالی در فضای عزا.

باید به آن سران دول غرب که در اقدام شنیع تسلیت مرگ یک جنایتکار علیه بشریت سهیم شدند اعلام کرد که لکه ننگ بزرگی در کارنامه دیپلماتیک شما ثبت شد.  خالقین انقلاب زن زندگی آزادی، مادران و پدران و فرزندان و خانواده های دادخواه هزاران قتل عام شده توسط حکومت اسلامی، به شما هشدار می دهند تا دیر نشده است در پیشگاه مردم رنجدیده و ستمدیده ایران، در پیشگاه مردمی که سارینا ها و نیکاها و آرمیتا ها و  صدها جوان مبارزشان را حکومت اسلامی و جنایتکارانی مثل رئیسی قتل عام کرده اند عذرخواهی کنید. بازگشت امواج جدید انقلاب زن زندگی آزادی بار دیگر فضای همبستگی جهانی با انقلاب انسانی مردم راه خواهد انداخت. آنگاه برای پاک کردن لکه ننگ چرکین و خونین که بر چهره تان نقش بسته است دیر خواهد بود.