اکبر دهقانی ناژوانی :
از چند هزار سال پیش رشد و تکامل فردی و جمعی بشر زیر و بم پیدا کرد. اجتماعات مختلف کوچک و بزرگ رشدیابنده بوجود آمدند و در هر زمان با فراز و نشیب رو به جلو و یا رو به عقب رشد می کردند. بافت این جوامع در هر زمان قانونمندی خاص خود را پیدا می کرد که به این بافت اجتماعی رشدیابنده سوسیالیسم می گوییم ، مثلا کورش بزرگ فاصله طبقاتی را کم و سوسیالیسم قانونمندتری را پیدا کرد و اقوام و مذاهب مختلف به آداب و رسوم و مراسم مذهبی خود می پرداختند، ولی با روی کار آمدن پادشاهان نالایق در اواخر دوره هخامنشی و بروز اسکندر عقب مانده این سوسیالیسم تا حدودی از بین رفت و از آن زمان به بعد با فراز و نشیب جلو رفت. در روم باستان در مرحله ای از تکامل جامعه روم، سوسیالیسم طبقاتی بیمارگونه بروز کرد و از دل خود برده داری را آفرید. سوسیالیسم گفت؛ با رشد برده داری مرا خراب می کنید! من هم ذهن، روح، عقل، احساس و جسم شما ثروتمند، فقیران و برده ها را خراب می کنم. بالاخره برده ها تحت رهبری اسپارتاکوس پیام این سوسیالیسم بیمار را گرفتند. اسپارتاکوس و برده ها با اصلاح ذهن و روح خود سوسیالیسم را اصلاح و به فرمان سوسیالیسم، برده ها قیام و با سوسیالیسم بیمار اشرافیت در روم باستان جنگیدند. هر چند برده ها در آن جنگ شکست خورند، ولی توانستند انقلابی درونی در مردم فقیر آن دیار بوجود آورند که عزیز جون وقتی برده ها می توانند رشد کنند و از حق خود دفاع کنند چرا ما اقشار مختلف جامعه نتوانیم. مردم سوسیالیسم بیمار خود را اصلاح و بالاخره سوسیالیسم بیمار ثروتمندان رومی را با الهام از برده ها شکست دادند. جمع بندی؛
سوسیالیسم برداشت فردی و جمعی ما از زندگی اجتماعی است و نوع رابطه ما را با هم تنظیم می کند. دوم سوسیالیسم همراه با ذهن، روح، عقل، احساس و جسم فرد و افراد رشدیابنده و روی رشد هم تاثیرات متقابل می گذارند. سوم اگر ما فردی و جمعی به طرف جلو رشد و پیشروی داشته باشیم سوسیالیسم ما هم رشد رو به جلو خواهد داشت. اما اگر رشد به عقب داشته باشیم سوسیالیسم ما هم رشد به عقب دارد و ذهن و روح ما را خراب و ما سر از ایدئولوژی های افراطی در می آوریم. چهارم ایدئولوژی های مذهبی، ناسیونالیستی، قومگرایی و کمونیستی افراطی سوسیالیسمهای افراطی هستند که به درجات مختلف منزوی، متوهم، مطلقگرا و ضد عقل سلیم، ضد احساس سالم و ضد علم هستند. پنجم ما مردم و سوسیالیسم ما و واقعیات اجتماعی و محیط زیست در رابطه با هم رشد داریم و روی رشد متقابل هم تاثیر می گذاریم. ششم میزان رشد ما و سوسیالیسم ما را در هر سطحی در سیاست، فرهنگ، علوم اجتماعی و علوم طبیعی، در اقتصاد، صنعت، قانون و حقوق پیدا می کنیم. تا چه حد رشد ما و سوسیالیسم درست و کارآمدند به قول زرتشت بزرگ بستگی به میزان پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک ما دارد. هفتم امروزه علم پیشرفت بالا و رو به رشد دارد. ما باید از علم کمک بگیریم تا بدانیم در برخورد با واقعیات اجتماعی و محیط زیست کجاها از عقل و کجاها از احساس و کجاها از هردو به موقع و بجا استفاده کنیم. هشتم از آگاهی و تجارب همدیگر کمک بگیریم و با هم همفکری و کار تشکیلاتی بکنیم، چون مشکلات جمعی راه حل فردی ندارند. نهم ما باید دست آوردهای مثبت خودمان را به موقع و بجا به نسلهای بعدی خود انتقال بدهیم تا نسلهای جدید وقت کافی برای یادگیری آنها داشته باشند و به موقع بتوانند روی آنها کار کنند و آنها را درست تر رشد داده و بپرورانند برای خودشان و برای نسلهای بعد از خود.
مقایسه سوسیالیسم بلوک شرق با بلوک غرب اروپا:
سوسیالیسم در جوامع اروپایی در این چند سده آخری در اروپا پر فراز و نشیب رشد و تاثیرات مثبت و منفی روی این جوامع گذاشته اند. چگونگی رشد سوسیالیسم در اروپا بحث مفصلی دارد و در اینجا وارد بحث آن نمی شوم. اما جوامع بلوک شرق اروپا بهدلایل مختلف ضعف مالی، صنعتی، اقتصادی، علمی، فرهنگی، سیاسی و حقوقی داشتند. دوم در تضاد و اصطکاک با کشورهای پیشرفته غربی اروپا کم می آوردند، در نتیجه سوسیالیسم آنها رشد به عقب و ذهن و روح بیمار آنها را واپسگرا، منزوی، راکد، کم عقل، مطلقگرا و انحصارگرا، دروغگو، عقبمانده بار آورد تا حدی که ضد عقل و دشمن عقلگرایی غربی و نهایتا سوسیالیسم آنها با بافت واپسگرایی سر از کمونیسم افراطی در آورد که چندان فرقی با ایدئولوژی مذهبی افراطی نداشت.
اما سوسیایسم در کشورهای سرمایه داری پیشرفته اروپای غربی با تمام فراز و نشیب زیاد خود رشد نیمبند رو به جلو داشت و تا حدودی جوامع غربی را از رکود، درجا زدن، بی عقلی، انزوا و توهم بیرون آورد. چرا ؟، چون بر خلاف بلوک شرق بلوک غرب اروپا چندین قرن صاحب ثروت، صنعت، اقتصاد و علوم پیشرفته بودند. این امکانات در درون نظام سرمایه داری طبقات مختلف، بخصوص طبقه ثروتمند، طبقه متوسط و طبقه کارگر را با تمام فراز و نشیب رشد دادند و تقویت کردند، . رشد علم، صنعت، اقتصاد و مبارزات طبقاتی سوسیالیسم را به طرف جلو رشد می دادند، در نتیجه در کشورهای ثروتمند غربی اروپا نه فقط سوسیالیسم آنها از رکود و کمونیسم افراطی سر در نیاورد، بلکه به طرف قانونمندتر شدن رشد کرد که به آن سکولاریسم و دموکراسی نیمبند می گوییم. چرا نیمبند؟، چون اولا در نظام سرمایه داری سرمایه داران از امکانات بیشتری برخوردار و بطور انحصاری بیشترین بهره را از همه چیز می برند، زیرا سرمایه اصلی( علم، صنعت، اقتصاد، سرمایه ذخیره، پشتوانه ارزی و سرمایه درگردش ) بطور انحصاری بیشتر در اختیار سرمایه داران بوده و هست. دوم علم نشان داده و ثابت کرده که من علم رشدیابنده ام و اینکه شما مردم چگونه من را رشد بدهید من هم روی رشد شما به همان نسبت تاثیر متقابل می گذارم. مردم، بخصوص طبقات متوسط و کارگر در مبارزه طبقاتی، در سیاست، فرهنگ، صنعت، اقتصاد و قانون از علم کمک گرفتند. آنها از انحصارگرایی و زیاده خواهی علمی، صنعتی، اقتصادی، حقوقی سرمایه داران بطور نسبی کاستند، در نتیجه در نظام سرمایه داری نه فقط سرمایه داران، بلکه طبقات مختلف جامعه، بخصوص طبقه کارگر و طبقه متوسط تقویت شدند، پس بنابراین در نظام سرمایه داری ۱) پیشرفتهای گسترده علمی، صنعتی و بده و بستان در سطحهای مختلف بالا است. ۲) افراد این طبقات به هم وابسته و در سطحهای مختلف به هم نیاز دارند. ۳) روابط و اصطکاک بین آنها بالا و تضاد ها را می آفرینند. اما توانایی های افراد هم بالا است و این تضاد ها را کنترل و تنظیم و از توی آنها ایده ها و تئوری های جدید کشف و چیزهای متنوع اختراع و تولید می کنند که هم باعث رشد توانایی های بیشتر و هم رقابت ها را بین طبقات بالا می برند. اما مواقعی بعضی از این تضاد ها به راحتی و حتی با قانون قابل حل نیستند. در این میان سکولاریسم و دموکراسی نیمبند اروپای غربی مردم را به تظاهرات و اعتصابات حساب شده وا می دارد تا جلوی زیاده خواهی سرمایه داران را بگیرد، در نتیجه در این تضاد ها و جنگهای طبقاتی طبقه متوسط و طبقه کارگر پیشرفته و قوی و سرمایه داران نتوانسته اند که سکولار دموکراسی نیمبند غربی را شکست بدهند و یا آن را بیش از حد به نفع خودشان انحصاری بکنند. اما تضاد طبقاتی مدام بیشتر و دموکراسی غربی یک پایش در هوا است.
تضادهای طبقاتی در کشورهای پیشرفته زیاد شده اند.:
در سراسر جهان فاصله طبقاتی و فقر زیاد و نه فقط کشور ها از درون در رابطه با هم متضاد و دو قطبی هستند، بلکه در بیرون بین کشورها تضاد و دوقطبی وجود دارد، بخصوص در جوامع ثروتمند. چرا ؟، چون سرمایه داران بی احساس برای تنظیم ذهن، روح و جسم خود در نبود احساس سالم به عقلکور وابسته اند. سرمایه داران به فرمان عقلکور پای روی احساس گذاشته و طبقات مختلف، بخصوص مردم فقر را غارت می کنند تا کمبود های عقلکور حاکم بر ذهن، روح و جسم خودشان را تا حدودی بر طرف کنند و این عقلکور از آنها راضی و ذهن، روح و جسم آنها را بطور کاذب تنظیم و بر خود شیفتگی این سرمایه داران بیافزاید و این سرمایه داران را برای غارت و کشتن بیشتر مردم فقیر بیشتر حریص کند. متقابلا در این جنگ طبقاتی مردم غارت و کشته شده و ضعیف تر، بی عقل تر، منزوی تر، واپسگراتر و بیشتر گرفتار احساسکور ایدئولوژی ها می شوند. به فرمان احساسکور ایدئولوژی، بخصوص مذهبی در ذهن و روح خود ضد علم، ضد عقل، بخصوص ضد عقلکور سرمایه داران می شوند. همه این فلاکتها احساسکور ایدئولوژی مذهبی، ناسیونالیستی، قومگرایی و چپگرایی افراطی را در ذهن و روح این مردم فقیر تقویت می کنند،
نتیجه اینکه در سراسر جهان اولا عقلکور سرمایه داران در جنگ با احساسکور ایدئولوژی های مردم فقیر است. دوم احساسکور دشمن عقل و عقلکور دشمن احساس و با جنگ و دشمن تراشی بر علیه هم و کشتن و غارت مردم جنگهای آنها تداوم یافته و این دو دشمن بر علیه هم تقویت می شوند. با ضعیف شدن و بی عقل شدن مردم احساسکور بیشتر بر مردم فقیر غلبه و ثروتمندان که بیشتر غارت می کنند بی احساس تر و عقلکور بیشتر بر آنها غلبه می کند. سوم در این جنگها پای سرمایه داران کشورهای رقیب هم به میان کشیده می شود، چون آنها هم در کشورهای خود بحران دو قطبی بودن دارند و می خواهند از این خان یغما و چپاول مردم کشور فقیر هرچه بیشتر سهمی داشته باشند، پس جنگهای کشورهای رقیب ثروتمند هم شروع و عقلکورهای سرمایه داران کشورهای رقیب سعی می کنند در مصاف با هم همدیگر را شکست بدهند، ولی باز هم مردم کشورهای فقیر باید تاوان جنگهای آنها را جانی و مالی بپردازند، برای مثال در جنگ جهانی اول و دوم بحران سرمایه داری در سراسر جهان بالا بود. این جوامع از درون با خود و از بیرون با کشورها دیگر مبارزه طبقاتی داشتند. ثروتمندان مردم فقیر کشور خود را غارت می کردند، ولی بحرانهای داخلی با این غارتها حل نمی شد و عقلکور آنها راضی نبود و از سرمایه داران می خواست که جنگ را به کشورهای دیگر جهان بکشانند. جنگ بین سرمایه داران کشورهای ثروتمند شروع و مردم بیچاره و فقیر کشورها جانی و مالی تاوان این جنگها را پس می دادند. در این جنگها هر کدام از این رقبای سرمایه دار که به تمام معنی شکست می خورد به فرمان عقلکور حاکم بر ذهن و روح بیمار خود تیر خلاص بر سر خود شلیک می کرد، مثل هیتلر.
در جنگهای جهانی اول و دوم اولا کشورهای فقیر ایدئولوژیک زده ضربات سنگینی خوردند، برای مثال این دو جنگ کمک کرد که بلوک شرق اروپا بیشتر منزوی، بی عقل، متوهم و توسط سرمایه داران داخلی و سرمایه داران غربی اروپا و آمریکا غارت شوند و در نهایت پس از چند دهه سوسیالیسم راکد و عقب مانده آنها به کمونیسم افراطی تبدیل شود که فرقی با مذهب نداشت. دوم ثروتمندان کشورهای غربی از این دو جنگ چندان درس نگرفتند و در داخل کشور خود بر بحرانها می افزایند و می خواهند سکولاردموکراسی نیمبند کشورهای ثروتمند خود را نابود کنند، چون بی احساس و گرفتار عقلکور هستند. آنها از طبقه متوسط و طبقه کارگر که بیشتر به سکولاردموکراسی پایند هستند می خواهند که پای روی سر مردم فقیر کشور خود گذاشته و به ثروتمندان بپیوندند. اگر مخالفت کردند آنها را زیر پای ثروتمند خودشان له تا به طبقه فقیر جامعه بپیوندند. این ثروتمندان با غارت مردم فقیر و زدن ضربه به طبقه متوسط می خواهند سکولار دموکراسی نیمبند در کشورهای ثروتمند خود را نابود کنند. اگر نشد سکولار دموکراسی، علم، صنعت و اقتصاد را انحصاری می کنند که فقط به نفع خودشان باشند تا عقلکور از دست آنها راضی و تنظیم ذهن، روح و جسم این سرمایه داران را به هم نریزد. سوم بی احساسی یک بیماری است. عقلکور به سرمایه داران فرمان می دهد که فیلمهای پورنو ببینند و دختر بچه و پسر بچه سکسی سفارش بدهند و یا هزار و یک کثافت کاری دیگر که تا بی احساسی آنها بطور کاذب بر طرف شود تا آماده شوند برای غارت بیشتر.
فرمان عقلکور به ترامپ و سرمایه داران آمریکایی:
عقلکور در ذهن و روح ترامپ به او فرمان صادر کرد که به سرمایه داران عقلگرای کور بگو که همه شما زیر فرمان من عقلکور هستید. شما سرمایه داران آمریکایی با سرمایه باد آورده خودتان در سراسر آمریکا، اروپا و جهان باید حرف اول و آخر را بزنید. شما سرمایه داران باید پای روی احساس خود گذاشته تا بتوانید مردم آمریکا و جهان را غارت کنید و قدرتمندتر شوید. به جهنم که جامعه آمریکا و جهان دو قطبی و فاصله طبقاتی زیاد شده. به جهنم که جنگی در داخل آمریکا و در داخل جهان دربگیرد. مردم غارت شوند و چند میلیون کشته شوند برای ما اهمیتی ندارد. برای ما سرمایه داران موقعیت، قدرت و ثروت و در درجه اول رضایت من عقلکور در ذهن و روح شما اهمیت دارد. ما با سکولاردموکراسی می جنگیم تا نابودش کنیم. اگر هم نشد این سکولاردموکراسی باید به ما سرمایه داران منفعت برساند، حتی ما از پرداخت مالیات معاف هستیم. هر نوع تلفات و خسارات بماند برای طبقات دیگر جامعه، بخصوص طبقه فقیر جامعه، اصلا بماند برای کشورهای فقیر دیگر که زیر سلطه نظام سرمایه داری ما هستند.
چندین قرن سکولاریسم و دموکراسی نیمبند، بخصوص در اروپا و آمریکا از یک طرف با عقلکور سرمایه داران و از طرفی دیگر با احساسکور ایدئولوژی های مذهبی، ناسیونالیستی، قومگرایی و چپگرایی افراطی مردم فقیر جنگیده و می جنگند. این سکولاردموکراسی نیمبند بارها توسط سرمایه داران و ایدئولوژی های افراطی سرش به سنگ خورده و دوباره بلند شده و در هر زمان به موقع جامعه آمریکا، جامعه اروپایی وجهانیان را تا حدودی بیدار کرده است.
عقلکور سکولار دموکراسی را سد راه خود می دید. عقلکور در ذهن و روح ترامپ او را مجبور کرد بزند زیر میز دموکراسی آمریکا، اروپا و جهان که فلان فلان شده ها من از همه شما سکولار تر هستم. من رئیس جمهور باید به شما بگویم که سکولاریسم و دموکراسی چگونه باید پیاده شوند.
اما سکولاردموکراسی در ذهن و روح مردم، بخصوص طبقه متوسط و طبقه کارگر در سراسر جهان و در کشورهای اروپایی و آمریکایی فریاد بر آورد که آهای مردم آمریکا، اروپا و جهان! عقلکور ترامپ و دار و دسته و احساسکور ایدئولوژی های افراطی که با هم در جنگند طبقه متوسط و کارگر را مزاحم جنگهای خودشان می بینند. می خواهند که این دو طبقه را شکست بدهند . با شکست این دو طبقه من سکولار دموکراسی نیمبند ناکارآمد شده و نمی توانم جلوی جنگهای عقلکور ثروتمندان و احساسکور ایدئولوژی ها را بگیرم و کم کم در انزوا و رکود به عقب بر می گردم تا از ایدئولوژی افراطی سر در آورم. همان کاری که با سوسیالیسم بلوک شرق اروپا کردند و آن را به ایدئولوژی کمونیستی تبدیل کردند. اگر من سکولاردموکراسی نیمبند کشورهای پیشرفته شکست بخورم طبقه متوسط و کارگر ضعیف، جامعه دو قطبی با رشد متضاد و غیر قابل کنترل و ترامپ و سرمایه داران افراطی در جنگ با ایدئولوژی های افراطی آمریکا را به آتش میکشند. از طرفی دیگر همین مشکلات در کشورهای دیگر هم وجود دارد. ترامپ و سرمایه داران کشورهای رقیب جنگهای داخلی خودشان را می کشانند به کشورهای فقیر و ممکن است که از جنگ جهانی سوم سر در آوریم.
مردم آمریکا که به هشدار سکولاردموکراسی نیمبند در ذهن و روح خود گوش می دادند. به ناگاه به یاد کمونیسم افتادند که سرمایه داران آمریکا و اروپا در تحمیل کمونیسم افراطی به بلوک شرق اروپا نقش داشتند. مردم، بخصوص آمریکایی ها ترسیدند و از خود پرسیدند که ما کجای کاریم ؟ تمام حرفهایی که سکولاردموکراسی نیمبند که در گوش ما خواند در جامعه آمریکا وجود دارند. تضاد طبقاتی بالا، بی قانونی همه جا حاکم، تبعیض فراوان، جامعه انفجاری، طبقه متوسط و کارگر ضعیف، بیکاری و بی خانمانی، جامعه دو قطبی ، طبقه فقیر جامعه بی عقل تر، فقیرتر، افراطی تر و بیشتر از احساسکور مذهبی، ناسیونالیستی، قومگرایی و چپ افراطی سر در آورده اند که از کمونیست افراطی بلوک شرق بدتر هستند. طبقه سرمایه دار هم غارت می کند. همه چیز را انحصاری و به نفع خود کرده، حتی در این مسیر انحصارگرایی از لابی های داخلی و خارجی، بخصوص لابی های صهیونیستی هم استفاده می کند.
جامعه آمریکا، بخصوص طبقه متوسط و کارگر با خودگفتند که اگر ما دیر بجنبیم دموکراسی نیمبند خود را از دست داده و ضعیف و چند پاره می شویم. ما طبقه متوسط و کارگر نمی توانیم برای تعادل بین طبقات متخاصم جامعه(طبقه سرمایه دار و طبقه فقیر جامعه) کاری انجام دهند. ما طبقه متوسط و طبقه کارگر و همچنین افراد سالم دیگر در جامعه از جمله افراد سالم در حزب دموکرات و حزب جمهوری خواه باید دست به دست هم داده و تا دیر نشده به ترامپ و دار و دسته آنها و همچنین به راست های افراطی موجود در دو حزب دموکرات و بخصوص جمهوری خواه اجازه ندهیم که سکولار دموکراسی نیمبند ما آمریکایی ها را زمین بزنند. کار خیلی پیچیده و سخت چند ساله است، ولی شدنی و تا خیلی دیر نشده باید شروع کنیم، بخصوص ما طبقه متوسط و طبقه کارگر آمریکا، اروپا و جهان.
هشدار به موقع سکولاردموکراسی نیمبند در ذهن و روح مردم جهان، اروپا و بخصوص مردم آمریکا جلوی دست گُل ترامپ و فاجعه ناشی از آن را در ۲۰۲۰ گرفت، ولی بدون تلفات نبود و در آمریکا شش کشته بر جای گذاشت. امروزه وضعیت آمریکا و جهان خراب تر و با بودن افرادی مثل ترامپ، نتانیاهو و دار و دسته افراطی آنها جنگ در غزه، منطقه خاورمیانه و جهان تشدید و اگر به آنها اجازه داده شود پای آمریکا و ایران را هم به این جنگ می کشانند. این باتلاق منطقه خاور میانه همه را به باتلاق جهانی خواهد کشاند. مردم جهان، اروپا، آمریکا، ایران و مردم اسرائیل باید بر تظاهرات خود بر علیه جنگ غزه و خاورمیانه بیفزایند. دیگران در آمریکا بی عیب نیستند ، ولی انتخاب ترامپ برای بار دوم خطرناک است. چرا به اینجا رسیده ایم ؟، چون به موقع و بجا نتوانسته ایم از علم، عقل و احساس خودمان در برخورد با واقعیات اجتماعی و محیط زیست درست استفاده کنیم. سوسیالیسم مردم ایران را در مقاله ای دیگر توضیح خواهم داد.
موفق و پیروز باشید! پاینده و جاویدان ایران عزیز ما!