سید مصطفا! شما فامیل عروسی یا داماد؟

 

مهدی اصلانی :

در میان کارورزان نظام اسلامی نامه‌نگاری یکی از شایع‌‌ترین پدیده‌ها است. از مضحکه‌ی نامه‌نگاری‌های بی‌پاسخ احمدی‌نژاد به اوباما تا نامه‌‌ی سرو‌ته‌گشادِ اخیر سید مصطفا تاج‌زاده به بایدن. اگر در نامه‌نگاری‌های احمدی‌نژاد به اوباما بتوان منطقی یافت، همانا نامه‌ی یک رئیس‌جمهور به رئیس‌جمهوری دیگر در موقعیت سیاسی‌ی به‌ظاهر برابر بود. نه انشاء‌نویسی‌ی سبک و ارزان مهره‌ای سوخته و مستعمل امنیتی چون سید مصطفا

مقام پیشین امنیتی‌ی نظام و سرپرست وزارت کشور و سپس معاون سیاسی‌ی آن،در نامه‌‌ی «فدایت شوم» به بایدن تمام کاسه‌کوزه‌های مورد منازعه ایران و آمریکا را سر ترامپ شکسته و دریغ از اشاره و یا گفتن یک خط از جنگ‌افروزی و کشتار و قتل نظام ولایی!

در بخش‌هایی از این نامه آمده: «جناب آقای بایدن شهروندان ایران زمین در هر انتخابات رقابتی در سال‌های اخیر، به تعامل با جهانیان رأی داده‌ و صلح‌طلبی‌ ایرانیان را به رساترین شکل فریاد زده‌اند.» این مارموز و شامورتی‌باز و خالتور حکومتی در مکتوب خود امت را به «شهروندان ایران‌زمین» بدل کرده. پیش‌تر امت بودیم حالا شدیم شهروندان ایران‌زمین.! و بعد می‌فرمایند آقای بایدن «به زبان تعامل و تکریم – نه تحریم و تهدید – با دولت و ملت ایران سخن بگویید» سید مصطفا حکومت سیدعلی را با ملت‌دولت تاخت زده. پایان‌بخش نامه با این فراز امضا و مهر شده: «با احترام سیدمصطفی تاجزاده شهروندی از ایران سرفراز»‌

و … بقیه‌ی خرت‌و‌پرت‌ها و ترهات را در صورت حوصله، خوتان تعقیب کنید و بخوانید. اما بگذارید دم عیدی با ذکر یک خاطره آن‌را با نامه‌ی سید مصطفا مفصل‌بندی کنم!

ما بچه‌های سه‌راه اکبرآباد تابستان‌ها در فصل مراسم‌های عروسی‌، گوش می‌خواباندیم و چشم تیز، که در کدام محله عروسی برقرار است. به‌طور معمول درب هر منزلی که عروسی در آن برپا بود یک آجان سرو‌مر‌وگنده قواره‌ی سردر باغ ملی می‌ایستاد و اکثر مواقع خیار و سیب پوست می‌کند و به ته حلق می‌‌تپاند!
ما سه‌راه اکبرآبادی‌ها بعد از کشف محل وقوع جرم! کت و شلواری نو پوشیده و با زدن کمی پارافین به موها یا تف‌مال‌کردنش، منتظر می‌ماندیم تا هم‌راه با خانواده‌ای پر جمعیت و فامیلی از عروس یا داماد خودمان را قاطی بقیه هل دهیم داخل حیاط.
اگر شانس هم‌راهمان بود تا ته مراسم و خوردن شام دوام می‌آوردیم، اما بدشانسی زمانی خفت‌مان می‌کرد که با زیاده‌روی در مصرف شیرینی و میوه و جلب توجه، آجانه متوجه می‌شد یا کسانی راپرت می‌دادند که این بی‌تربیت‌ها تعلق به کدام فامیل دارند! آن‌وقت آجانه عینهو خولی ظاهر می‌شد و می‌پرسید: شما فامیل عروس هستید یا داماد؟ بعد که چاخان ما آشکاره‌گی پیدا می‌کرد آجانه با گرفتن گوش و یه تیپا و اردنگی ما را از مراسم به بیرون هدایت! می‌کرد
حالا شده حکایت نامه‌نگاری‌ی یک‌طرفه‌ی سید مصطفا با جو بادین!
سید مصطفا شما فامیل عروس هستی یا داماد؟