شادی صدر و شادی امین و تجاوز به زنان در زندان

 

ایرج مصداقی :

شادی صدر و شادی امین بیش از یک دهه است که با دروغ و دغل خود را مدافع حقوق بشر جا زده و با دریافت میلیون‌ها دلار از دولت‌های غربی با خون و رنج زندانیان سیاسی و خانواده‌هایشان تجارت می‌کنند. پس از بالاگرفتن افتضاح شادی امین در ارتباط با نیکا شاکرمی و سوءاستفاده از نام کودکی که قربانی خوی جنایتکار رژیم شد مخالفت‌های جدی در فضای مجازی علیه این دو به راه افتاد. شادی صدر برای منحرف کردن افکار عمومی ساز جدیدی را کوک کرد و روز گذشته الم‌شنگه جدیدی به پا کرد و مدعی شد:
«برخی به گزارش سی‌ان‌ان درباره تجاوز به بازداشت‌شدگان تشکیک کرده و گفته‌اند راستی‌آزمایی نشده‌است. عدم باور روایت قربانیان تجاوز مرا یاد تجربه‌ای مشابه انداخت.
‏من و شادی امین سالهای ۱۳۹۰-۹۲ تحقیقی را با مصاحبه با بیش از ۱۰۰ زن زندانی سیاسی سابق درباره شکنجه جنسی انجام دادیم.
‏پیش از آن، روایت‌های پراکنده زنان زندانی قربانی تجاوز از سوی جامعه و به‌خصوص مردان زندانی سیاسی سابق (کسانی مثل ایرج مصداقی)، دروغ خوانده شده بود و اینکه در زندان‌های دهه ۶۰ شکنجه جنسی معمول نبوده.
تحقیق ما سه دوره زمانی دهه ۶۰، دهه ۷۰ و ۸۰، و اعتراضات سال ۸۸ را در بر می‌گرفت.در تحقیق دهه ۶۰ با اسناد محکمه‌پسند ثابت کردیم تجاوز به دختران باکره پیش از اعدام در سال‌های اول این دهه به شکلی سیستماتیک انجام می‌شده. ازدواج اجباری با بازجویان و سایر مقامات شکل دیگری از تجاوز در آن دهه بوده.
‏(کتاب جنایت بی‌عقوبت- جلد اول)»
گزارش شادی صدر و شادی امین که بابت آن بودجه هنگفتی را به جیب زدند چیزی نیست جز رونویسی از کتاب‌ها و آثار من در زمینه تجاوز زبه زنان که در کتاب چهار جلدی «نه زیستن و نه مرگ» و «دوزخ روی زمین» و دیگر آثار زندانیان سیاسی زن انتشار یافته بود.
بسیاری از کسانی که حاضر به گفتگو با شادی امین و شادی صدر شدند به دلیل توصیه من به این کار رضایت دادند. آن موقع متأسفانه هنوز ماهیت این دو عنصر سودجو برای من روشن نشده بود و فکر می‌کردم می‌خواهند کاری در ارتباط با نقض حقوق بشر و تجاوز به زنان زندانی انجام دهند.   
ادعای  شادی صدر درحالی صورت می‌گیرد که یک بخش از کتاب «غروب سپیده» از صفحه ۲۹۹ تا ۳۰۵ به تجاوز به زنان در زندان اختصاص یافته است. هنگامی که کتاب من در مورد تجاوز به زنان در زندان‌ها انتشار یافت شادی صدر، وردست فائزه هاشمی بود و در باند رفسنجانی و کرباسچی و …قرار داشت و پس از آن نیز زیر نظر وزارت اطلاعات از کمک‌های مالی رسیده از دولت‌های هلند و آمریکا (هیفوس) ارتزاق می‌کرد. 
در کتاب من چنین آمده است: 
«در طول تاریخ و در گیر و دار تمامی جنگ‌ها و خصومت‌های ملی، قومی و مذهبی و همچنین در جریان لشکرکشی نیروهای خارجی برای فتح سرزمین‌های جدید، همیشه زنان و کودکان اولین سری قربانیان را تشکیل می‌دهند. زنان علاوه بر تحمل مصیبت‌های معمول در هر جنگ و جدال، قربانی پدیده‌ای به نام تجاوز نیز می‌شوند. ماهیت مسئله‌ تجاوز به زنان در زندان‌های جمهوری اسلامی نیز به نوعی جدای از مقوله‌ فوق نیست و بایستی در همین زمینه مورد بررسی قرار گیرد.
پدیده تجاوز به زنان زندانی در زندان‌های جمهوری اسلامی آن‌قدر گسترده بود که منتظری در نامه‌ مورخ ۱۲ مهرماه ۶۵ خود به خمینی، می‌نویسد:
آیا می‌دانید در بعضی زندان‌های جمهوری اسلامی دختران جوان را به زور تصرف کردند؟ آیا می‌دانید هنگام بازجویی دختران استعمال الفاظ رکیک ناموسی رایج است؟[1]
تجاوز به زندانیان زن در جمهوری اسلامی را می‌توان به سه دسته تقسیم کرد:
۱- تجاوزهایی که به وسیله‌ بازجویان در خلال دوران بازجویی و شکنجه انجام می‌شد؛
۲- تجاوزهایی که به وسیله‌ پاسداران و نگهبانان در سلول‌های انفرادی و یا به هنگامی که با زندانی زن به هر عنوانی تنها می‌شدند، صورت می‌گرفت؛
۳- تجاوزهایی که با صدور حکم شرعی توسط حکام شرع، پیش از اجرای حکم اعدام و برای ممانعت از «بهشت رفتن دختران باکره» اعمال می‌شد.
پدیده‌ تجاوز به زندانیان زن در زندان‌ها و به ویژه در دوران بازجویی، منحصر به زندان‌های جمهوری اسلامی نیست و در سراسر دنیا چنین پدیده‌ای به صورت‌های گوناگون رخ می‌دهد. اما آن چه که جمهوری اسلامی را از دیگر نظام‌ها متمایز می‌کند، پدیده‌ تجاوز رسمی و قانونی تحت پوشش احکام شرعی است که در هیچ کجای دنیا سابقه ندارد!
تجاوز به زندانیان زن را باید در ردیف وحشیانه‌ترین نوع شکنجه‌های رایج در زندان‌های خمینی و به ویژه در اوین به حساب آورد. زمینه‌های تجاوز جنسی قبل از آن که انجام گیرد، با توجه به بافت و ساخت فکری بازجویان و دست اندرکاران امرشکنجه و بازجویی و بازپرسی فراهم شده است.
طبق فتوای مشهور خمینی و تبعیت دیگر مقامات قضایی از او، بازجو به هنگام بازجویی، حکم دکتر به هنگام مداوای بیمار جنس مخالف را دارد و در صورت نیاز می‌تواند به لمس بدن زندانی زن بپردازد. این احکام در سلسله کلاس‌های آموزشی محمدی‌گیلانی که در حسینیه‌ اوین بصورت هفتگی برگزار می‌شد، تبیین و تشریح می‌شد. گاهی اوقات از طریق بلندگویی که در اتاق‌های آموزشگاه اوین نصب بود، زندانیان را نیز در جریان کلاس‌های درس حسینیه اوین می‌گذاشتند. لمس بدن زندانی «به اندازه‌ نیاز»‌، دریچه‌ ورود به واقعیتی بود که می‌توانست به دست درازی و تجاوز به زندانی زن ختم شود. وقتی استفاده‌ از هر شیوه‌ای برای کسب اطلاعات از زندانی مورد پذیرش قرار می‌گیرد، مطمئناً استفاده از حربه‌ تجاوز نیز می‌تواند به عنوان راهی برای دست یابی به اطلاعات در نظر گرفته شود. هنگامی که بازجو به عنوان قادر مطلق و کسی که از طرف مقامات مافوق خود حاکم جان و مال زندانی قرار گرفته است، مطمئناً زمینه لازم برای دست زدن به چنین عملی از قبل فراهم شده‌ است. علی‌رغم شعارهای به ظاهر اخلاق‌گرایانه‌ای که مقامات رژیم روز و شب سر می‌دهند، یکی از فاسدترین جوامع را نیز اداره می‌کنند. این تضاد و دوگانگی در شعار و عمل، در زندان نیز خود را به خوبی نشان می‌داد.
درحالی که بازجو به هنگام نقل و انتقال زندانی زن، سر چوبی را به دست او می‌داد و یک سر دیگر آن را خود در دست می‌گرفت تا مبادا تماسی با بدن زن «نامحرم» برقرار کند، قربانی را به اتاق شکنجه می‌برد. در آن جا ورق بر می‌گشت. بازجوی مربوطه خود را محق به هر گونه دست درازی می‌دید. هنگامی که قرار بود قربانی را مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار دهند، او نه تنها می‌توانست بدن وی را لمس کند بلکه می‌توانست بر پشت وی نشسته، او را محکم در بغل گیرد، بر روی زمین بخواباند و به شکنجه‌ او بپردازد. این روشی بود که معمولاً در جریان بازجویی و شکنجه‌ زنان زندانی، به کار گرفته می‌شد. در این بین، گاهی بازجویان و پاسداران وسوسه شده و مانند تمامی متجاوزان از موقعیت خود سوءاستفاده کرده و قربانی بی‌دفاع را مورد تجاوز قرار می‌دادند. در این مرحله بازجو به دنبال نوعی دستاویز و بهانه می‌گشت تا با توسل به آن مقصود خود را عملی کند. کارسازترین بهانه، عدم همکاری زندانی با مقامات دادستانی و ندادن اطلاعات بود. گاهی حتا تلاش می‌کرد که با توسل به این کار، شخصیت زندانی را خرد کند و از طرفی نیز او را متهم به داشتن روابط غیراخلاقی در دوران فعالیت سیاسی‌اش کند.
بازجویان بنا به فتواهای مشهور برخی از صاحبان فتوا که ریشه‌ تاریخی نیز دارد، از زندانیان زن به عنوان «کنیزان حربی» یاد می‌کردند که صاحبان آنان، طبق روایات شرعی از دستِ بازی برای هرگونه بهره‌کشی جنسی برخوردارند.[2] در این حالت بازجو و مقامات قضایی، زنان بی‌دفاع و به ویژه کسانی را که در جریان فعالیت‌های مسلحانه دستگیر شده بودند و یا سازمان و تشکیلاتی را که به آن وابسته بودند از نظر رژیم محارب محسوب می‌شد، مصداق «کنیز حربی» دانسته و خود را مالک آنان می‌دانستند. با توجه به توجیه‌های شرعی‌ای از این دست، آن‌ها می‌توانستند هر زنی را «کنیز حربی»خطاب کرده و انتظار برخورداری از تمتعات جنسی از وی را داشته باشند. در چنین وضعیتی، زنان را به وحشیانه‌ترین شکل مورد تجاوز و آزار و اذیت جنسی قرار می‌دادند.
نگهبانان مرد می‌توانستند زنانی زندانی را در سلول انفرادی، مورد تجاوز قرار دهند، بی آن که کسی فریادشان را بشنود. در سال ۶۲ که در سلول انفرادی گوهردشت به سر می‌بردم، هنگامی که مرا به حمام برده بودند، از پنجره حمام، صدای زنی را شنیدم که زار- زار می‌گریست و فریاد می‌زد که در سلول انفرادی مورد تجاوز قرار گرفته است.
مسئله‌ تجاوز قبل از اعدام به دختران باکره جهت جلوگیری از ورود آنان به بهشت، تحت عنوان شرعی «ازدواج»، شاید دردناک‌ترین نوع تجاوز بود. این گونه تجاوزها غالباً در سال ۶۰، صورت می‌گرفت. چنان که شایع بود، بعضی از اربابان قدرت و حلقه‌ یاران نزدیک لاجوردی به عنوان میهمانان عالی‌قدر از آن «بهره‌مند»می‌شدند. مواردی دیده شده بود که پاسداری با یک جعبه شیرینی و مقداری پول به خانه‌ قربانی مراجعه کرده و با اهدای جعبه شیرینی و پول به بستگان قربانی، مدعی می‌شد که با دختر آن‌ها در زندان ازدواج کرده و وجه مورد نظر نیز در حکم مهریه‌ قربانی به هنگام ازدواج است.

برخورد با پدیده تجاوز در کتاب‌های خاطرات

متأسفانه تعدادی از زنانی که به اشتباه، خود را فارغ از تمامی ذهنیت‌های رایج در جامعه دانسته، به شکل بسیار ساده‌انگارانه‌ای به داوری یکی از بزرگترین و شنیع‌ترین شکنجه‌های جسمی و روانی تاریخ، یعنی تجاوز جنسی نشسته‌اند. نکته‌ جالب توجه این است که کسانی که به راحتی از تجاوز جنسی به عنوان یک «شکنجه‌ معمولی» و در راستای دیگر شکنجه‌های رایج نام می‌برند و حتا گاه عنوان می‌کنند که ترجیح می‌دادند مورد تجاوز جنسی قرار بگیرند تا شکنجه‌ جسمی، هرگز خود تجربه‌ شکنجه‌ و تجاوز جنسی را نداشته‌اند و از این رو بسیار ناشیانه به بررسی وحشتناک‌ترین معضل روانی قربانیان این فاجعه نشسته‌اند. این افراد از موضعی طلبکارانه، ادعا می‌کنند که: این زنان قربانی، علی‌رغم داشتن ادعای افکار چپ و ترقی‌خواهانه و… هنوز از رسوبات تفکر ارتجاعی مذهبی برخوردارند و نمی‌توانند با مسئله‌ تجاوز جنسی که حداکثر در ردیف شکنجه‌های جسمی است کنار بیایند! این دسته از خاطره‌‌نویسان متأسفانه‌ بدون درک و آگاهی و شناخت از پدیده‌‌ تجاوز، آن را تنها «از دست دادن بکارت» می‌نامند و در مذمت «تقدس باکره‌ بودن» در جوامع و محیط‌های مذهبی و بسته سخن به‌ میان می‌آورند.[3] حال آن‌که در غرب و به ویژه در کشور سوئد که یکی از آزادترین جوامع بشری در زمینه‌ روابط جنسی(که حتا بعضی‌ها آن را در ردیف اعمال روزمره‌ای چون خوردن و آشامیدن می‌دانند) است، بعد از مبارزات طولانی جنبش زنان، دولت، نهادهای مدنی و… تنها چهل درصد از زنان حاضر به گزارش تجاوز جنسی به پلیس می‌شوند!
نمی‌دانم چگونه کسانی که هیچ تجربه‌ شخصی نسبت به این فجیع‌ترین نوع شکنجه ندارند، این‌گونه به راحتی در مورد آن حکم می‌رانند. درحالی که شکنجه‌ جسمی به سرعت می‌تواند اثرش از بین رفته و به مرور زمان فراموش شود، ولی شکنجه‌ روانی و آثار تجاوز جنسی می‌تواند تا آخر عمر، قربانی را مورد اذیت و آزار قرار دهد و حتا زندگی شخصی و جنسی قربانی را در آینده نیز با مشکلات و مخاطرات جدی رو‌به‌رو سازد. داوری‌‌ای از این دست، مانند آن است که کسی مدعی شود: شکنجه چیز چندان مهمی نیست و زمانی که بچه بودم بدون آن‌که انگیزه‌ سیاسی، طبقاتی و یا ایدئولوژیک خاصی داشته باشم، کتک‌های وحشیانه‌ پدرم را با آن جسم نحیف تحمل کردم، پس در دوران جوانی با درک و شناخت عمیق و برخورداری از آگاهی‌های طبقاتی و مبارزاتی و… به راحتی می‌توانم از پس شکنجه‌های بازجویان نیز برآیم! و با استدلال‌هایی از این دست، دیگران را مورد عتاب قرار دهند که چرا مثلاً در مقابل فشار شکنجه سرخم کرده‌اند!
«کشفیات روانی نوین» این دسته از افراد که هیچ آگاهی از علم و پژوهش و آموزه‌های روانشناسی ندارند، در حالی عنوان می‌شود که در غرب اگر مردی تلاش کند زنی را مجبور به هم‌خوابگی با خود کند، حتا اگر آن زن، «تن‌فروش» باشد، این عمل از نظر قانون، تجاوز جنسی محسوب می‌شود و فرد متجاوز با مجازات سنگینی رو‌به‌رو خواهد شد. جرم‌شناسان، روان‌شناسان و متخصصانی که در زمینه‌ حقوقی و جزایی تحقیق و مطالعه می‌کنند و ماحصل تحقیقات‌شان در پیش‌بینی احکام جزایی آشکار می‌شود، به خوبی به اثرات مخرب این دسته از بزه‌ها بر روی قربانیان آن آگاه هستند. به قوانین این دسته از کشورها توجه کنید و محکومیتی را که برای ضرب و شتم شدید یک زن قائل می‌شوند با محکومیتی که حتا برای اقدام به تجاوز جنسی به یک زن در نظر می‌گیرند، مقایسه کنید. جرم دومی یکی از سنگین‌ترین محکومیت‌ها را به دنبال دارد، درحالی که برای جرم اول این‌گونه نیست.
من خود پیرزن‌های هشتاد ساله‌ و یا حتا مسن‌تر کُره‌ای را که در دوران جنگ جهانی دوم از طرف ژاپنی‌ها مورد سوءاستفاده و استثمار جنسی قرار گرفته بودند، در مجامع بین‌المللی دیده‌ام که به هنگام یادآوری خاطراتی که نزدیک به ۶۰ سال از وقوع آن‌ها می‌گذشت، به شدت منقلب شده و می‌گریستند و نیاز به مراقبت‌های پزشکی فوری پیدا می‌کردند. بعید می‌دانم کسانی که مورد آزارهای شدید جسمی قرار گرفته‌اند، این گونه آسیب دیده باشند.
من به هیچ وجه مدافع و یا تأییدگر اقدام به خودکشی زنانی که مورد تجاوز جنسی قرار گرفته‌اند، نیستم. اما عمیقاً اعتقاد دارم که به سادگی نمی‌شود با پدیده‌ای که روح و روان افراد را می‌آزارد، برخورد کرد. چنانچه درباره‌ دیگر موارد انتحار و خودکشی نیز نمی‌توان به راحتی حکم راند و قربانیان را محکوم ساخت. سهیلا درویش‌‌کهن تنها به خاطر تن ندادن به نماز اجباری، دست به انتحار زد. آیا منطقی است که دفاع او را از آرمان و عقیده‌ای که مورد تجاوز قرار گرفته بود، مورد حمله قرار داد؟ آیا کسانی که مورد تجاوز جنسی دشمنانشان قرار می‌گیرند از انگیزه و منطق بیشتری برای انتحار برخوردار نیستند؟
آن‌چه را که در این بخش مطرح کردم، تنها شکل‌های قانونی و تأیید شده‌ و شرعی تجاوز به زندانیان زن بود!‌ وگرنه تجاوز به دختران و زنان توسط پاسداران و باندهای سیاه رژیم، از طریق ربودن و باج‌خواهی و فشار، همیشه معمول بوده است. داستان‌هایی که در دادگاه اسماعیل افتخاری، یکی از عوامل اطلاعاتی رژیم در رابطه با تجاوز او به دختران و زنان بی‌دفاع که از زیر تیغ سانسور رژیم گذشته و در روزنامه‌های آن چاپ شده است، تنها نمونه‌ای از این جنایت‌ها است.»
موضوع شکنجه و آزار و اذیت زنان در واحد مسکونی و قبر و قیامت را علاوه بر کتاب نه زیستن نه مرگ در کتاب «دوزخ روی زمین» می‌توانید ببینید:‌
 
 
آن‌چه از سوی من در ارتباط با گزارش سطحی و غیرواقعی شادی صدر و شادی امین مورد نقد قرار گرفت استناد به کتاب جعلی مارینا نعمت و گفتگوی شادی امین با او  بود. من قبلاً دو مقاله راجع به کتاب جعلی مارینا نعمت نوشته بودم:
 
 
 
 
تفاوت من و شادی امین در این است که او یکی از منتقدان جدی کتاب مارینا نعمت بود وقتی بوی پول را شنید چهره عوض کرد و مدافع او و سینه‌چاک روایت او شد. یکی از منابع اصلی گزارش آبکی این دو مارینا نعمت شد که با دروغ‌هایش رنج و عذاب زندانیان سیاسی زن را به سخره گرفته بود.   
این نوشته قبلی شادی امین به همراه گلرخ جهانگیری و ستاره عباسی علیه مارینا نعمت است:
http://www.shabakeh.de/archives/individual/001282.html
 
در این‌جا اظهار نظر تعدادی دیگر از زنان زندانی در دهه ۶۰ علیه دروغپردازی‌های مارینا نعمت را ملاحظه می‌کنید:
 
 
https://azadi2008.wordpress.com/2007/07/18/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%81%D8%B1%D8%B5%D8%AA-%D8%B7%D9%84%D8%A8%DB%8C-%D9%85%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D9%86%D8%A7-%D9%88-%D8%AA/
 
روشنگری‌ها تنها به این چند مقاله محدود نمی‌شود.
ده ها زندانی سیاسی از نحله‌های مختلف فکری و سیاسی از جمله سودابه اردوان، ١٣٦٠ تا ١٣٦٩؛ هادی امینیان، دهه ٦٠؛ منیره برادران ١٣٦٠ تا ١٣٦٩؛ بهروز برومند دهه ٦٠؛ همنشین بهار،١٣٦٠ تا ١٣٦٧ ؛ فریبا ثابت، ١٣٦٢ تا ١٣٦٩؛ گلرخ جهانگیری، ١٣٦٠؛ سودابه جزنی، ١٣٦٠ تا ١٣٦٢؛ مینا زرین، ١٣٦٠ تا ١٣٦٩؛ بهروز سورن دهه ٦٠؛ عزیزه شاهمرادی، ١٣٦٣ تا ١٣٦٨؛ شهاب شکوهی، ١٣٦٢ تا ١٣٦٨؛ بهاره طوقانیان، ١٣٦٠ تا١٣٦٩؛ ستاره عباسی دهه ٦٠؛ رحمت غلامی(مافان)١٣٦٢ تا ١٣٦٧؛ رضا فانی یزدی،١٣٦٢ تا آخر ١٣٦٧؛شهرام فرد، ١٣٦٨؛شمس فتحی دهه ٦٠؛ سیاوش کوهرنگ، ١٣٦٦ تا ١٣٦٩؛ راضیه متین زاده دهه ٦٠؛ ایرج مصداقی، ١٣٦٠ تا ١٣٧٠؛ محمدرضا معینی دهه ٦٠؛ فائزه منزوی،١٣٦٠ تا ١٣٦٢؛ ؛ اکرم موسوی،١٣٦٠ تا ١٣٦٥؛ مریم نوری، ١٣٦٤ تا ١٣٦٩نیز با امضای بیانیه‌ای به انتشارات پنگنوئن برای قالب کردن یک داستان جعلی تحت عنوان «خاطره‌ی واقعی» اعتراض کردند.
 
این عده در مورد دلیل مخالفت‌شان نوشته بودند:
«ما امضاء‌کنندگان زیر که خود سال‌ها در زندان‌های جمهوری اسلامی زندانی بوده ایم و با شیوه‌های بازجویی، شکل برپایی دادگاه‌های چنددقیقه‌ای(حتا در بهداری زندان و در کنار تخت زندانی)، رفتار زندانبانان و بازجوها، صحنه‌های اعدام و… آشنا هستیم، چاپ این روایت‌های مخدوش و ساختگی را توهین به خود و هزاران زندانی سیاسی می دانیم که در زندانهای رژیم جمهوری اسلامی به جوخه مرگ سپرده شدند. ما مستند سازی وقایع زندان و حوادث دهشتناک آن را وظیفه خود می دانیم و در این راه می کوشیم.»
 
البته زندانیان سیاسی مجاهد چنانچه پیش‌بینی می‌شد بدون اجازه فرقه رجوی حاضر نبودند نام‌شان کنار زندانیان چپ بیاید و به همین دلیل از امضای بیانیه خودداری کردند وگرنه در دروغگویی مارینا نعمت نه تنها تردیدی نداشتند بلکه هم‌نظر بودند.
در آن دوران «شبکه زنان» متعلق به شادی امین یکی از سایت‌های اصلی مخالفت با مارینا نعمت و کتابش بود.
با مروری کوتاه بر این چند نوشته به سادگی می‌توانید به میزان دروغگویی شادی صدر و شادی امین پی ببرید. این دو برای پیشبرد مقاصدشان از هیچ کوششی فروگزار نمی‌کنند و متأسفانه از یاری رسانه‌های فارسی زبان نیز برخوردارند.
 
 
ایرج مصداقی
 
۲۲ نوامبر ۲۰۲۲
 
 
 


[1]  خاطرات منتظری، چاپ اتحاد ناشران ایرانی در اروپا، صفحه۵۱۱.

[2]  جدیدترین فتوا در مورد کنیزان حربی توسط شیخ عبدالستار البهادلی نماینده مقتدا صدر و خطیب نمازجمعه بصره در مراسم نمازجمعه این شهر صادر شد. بنا به گزارش آسوشیتدپرس و بی بی سی ۸ می ۲۰۰۴ وی اعلام کرد هر عراقی که یک سرباز زن انگلیسی را دستگیر کند، می‌تواند آن را به عنوان کنیز و هدیه برای خود نگه دارد.

[3]  نسرین پرواز در کتاب زیر بوته لاله عباسی در صفحات ۹۳ تا ۹۵ به موضوع فوق پرداخته است.