![](https://mihantv.com/wp-content/uploads/2022/01/سرنگون.1.jpg)
مژگان پورمحسن :
چقدر نظام اسلامی و رژيم آخوندی دست دردست رجوی مدفون درترس دراين دوسال ونُه ماه بهم نان خونين قرض دادند و همصدا و همکارشدند تا ايرج مصداقی را ازپيگيری ابتکارش دردستگيری جانی حميد نوری و محاکمهٔ عادلانه اش درسيستم قضايی سوئد بازدارند اما اين شيرمَرد بهمراه يارانش همهٔ ترفندهايشان را نقش برآب کرد و کمرهردونيروی ارتجاعی را دراين پرونده شکست.
برخی دوستان ميگويند عکس العمل های رژيم، جانی حميد نوری وحتی خانواده اش قابل پيش بينی بوده و است اما چرا سازمان مجاهدين اينگونه ديوانه واربه ايرج مصداقی مبتکراين دستگيری وهمراهانش حمله ميکند؟ خدمت اين دوستان عرض ميکنم که سازمان مجاهدين دهه هاست شهيد شده و ديگرما چنين سازمانی درايران نداريم. مجاهد خلق به مردان و زنانی اطلاق ميشود که دررويارويی با رژيم ضد ايران و ايرانی جمهوری اسلامی مسلحانه جنگيدند و خودشان آگاهانه و با اشتياق به مبارزهٔ مسلحانه عليه رژيم ولايت آخوندی روی آوردند و به رژيم مسلحانه حمله کرده و جاويدان شدند. بنابراين تعدادشان محدود بود.
بقيه هواداران ساده ای بودند که نشريه و کتاب و نواراين گروه را ازسال ۵۸ تا خرداد ۱۳۶۰درخيابانها وسرچهارراه ها و درمدارس ميفروختند و رژيم تقريبأ همه شان را يا کُشت و يا بزندان و زيرشلاق و شکنجه بُرد. هدف اوليهٔ رژيم هم همين طيف گستردهٔ هوادارازکودکان دبستانی و دبيرستانی تا نوجوانان دانش آموز، دانشجو، کارگرو کارمند بود که پشتوانهٔ مردمی و اجتماعی اين سازمان محسوب ميشدند. و اما آخرين گروه هموطنانی بودند که به سازمان مجاهدين نه تعلق ايدئولوژيک نه سياسی و نه تشکيلاتی داشتند ولی برای حفظ فرزندان ايران از چنگال خونين رژيم به اين بچه ها کمکهای بسياری ميکردند و خوشبختانه رژيم موفق نشد اين گروه را نيزدرو کند. اين گروه ازنسل منقرض و درحال انقراضند که ديگربلحاظ سنی هم ازدورهرنوع فعاليتی سالهاست که خارج شده اند.
اما آن دسته افرادی که درآلبانی، فرانسه و ديگرکشورهای اروپايی، آمريکا و کانادا تحت نام مسئولين، اعضا و هواداران سازمان مجاهدين خلق ايران شناخته ميشوند ازنام اين سازمانِ تمام شده درايران سوء استفاده می کنند. اين افراد که متوسط سنی شان ۶۵ سال است و اکثرشان با بيماری های مختلف درگيرند نيروهای تحت فرمان مسعود رجوی درخارج ازايران و بنابراين خارج ازصحنهٔ نبرد رودررو با رژيم درايران هستند. بنابراين علت وجودی اين افراد دروضعيت ذکرشده در کشورهای مختلف حتی يک مبارزهٔ بسيارضعيف سياسی با نظام اسلامی حاکم بروطنمان نيزنيست بلکه رجوی به اين نيروها صرفأ درپی حفظ شخص خودش
احتياج دارد و اين وظيفهٔ اين زُمبی هاست. زُمبی را من بقصد تحقير اين افراد نمی گويم بلکه ازآنجايی که خودشان را « فدايی مسعود» و « فدايی رهبر» ميدانند و به رهبردرسوراخ موش پنهان شدهٔ خويش که درصحنهٔ سياسی ايران وحتی درخارج ازايران نيزهيچ نقشی ندارد افتخارمی کنند بجززُمبی من کلمه ای نمی شناسم.
کسانی که به رهبرهميشه فراری ازخطربا يگانه پرنسيپ « همگی فدای من »بعنوان رهبرايدئولوژيک ـ سياسی ـ نظامی وتشکيلاتی افتخارميکنند و « راهبرتمام شکستهای سازمانشان » را ميپرستند بجززامبی نميشود گفت.
ايرج مصداقی هوادارسابق مجاهدين که دوسال و نيم پيش بدون هيچ گروه وتشکيلاتی، بدون حسابهای بانکی « رجويان»، صرفأ براساس همت، اراده و شجاعت خويش و با همياری چند نفرباندازهٔ انگشتان يکدست توانست يکی ازجانيان کشتار۶۷ درزندان گوهردشت را به دادگاه استکهلم بکشاند و طی دوسال ونيم صدها توطئهٔ رژيم و رجوی خائن به دادخواهان را درهم بشکند درحلق رجوی آنچنان گيرکرده که برای خفه نشدن دست و پا ميزند.
او که ازسال ۱۳۶۰ درخارج است با اينهمه ادعا و امکانات و نيروهای درخدمت نتوانست حتی يک جانی رژيم را بپای همچون محاکمه ای بکشاند.
ايرج مصداقی، درود درود، درود