مهرداد ایران :
برنامه گفتگوى آقايان نورى علا ، همايون ، ايجادى و جناب كنگر لو رو ميديدم . بسيار متحير و متاسف شدم . چندين بار پاى سخنرانى اقاى كنگرلو چه در ارتباط با ديگر هموطنان و چه در سكوى مسئولى از مجموعه ققنوس نشسته و فيض برده بودم . علاقه مفرط اين گرامى به ” حضرت مولانا ” و خواندن ابياتى از مثنوى بر سر مقوله هاى مختلف با وجود بازار داغ و پر زرق و برق اين دكان پر رونق داخل و خارج ايران ( موضوع خود مولانا نيست بلكه ” مرض مولاناست” ) باعث ناخشنودى و نگرانيم بود . با توجه به شخصيت علمى و بلنداى دانش و پژوهش هاى استخواندار ايشون بنوعى اميدوار بودم بهر حال دانش و جايگاه علم ، سكان كشتى سرگشته در تلاطم درياى موهومات و هپروت مولانا را در دست خواهند گرفت . ملال چندانى از اين بابت نداشتم و پرداختن به ان ، موضوع اين خلاصه نيست و زمان ديگرى راميطلبد.
جوهر فرمايشات جناب كنگرلو و استدلاها و پيگيرى ايشون در ارتباط با رهبرى شاهزاده و حذف
” غير خودى ” ها ، با توجه به كوشش اقاى همايون براى كمرنگ كردن و حتى بعضا مخالفت جدى ايشون
با برخى از ادعا ها و انتظارات اين گرامى و به راه اوردنشان كه چندين بار تكرار شد ، نظرم رو جلب كرد . يكبار ديگر به اين نتيجه رسيدم كه كسب دانش و داشتن منزلت علمى به مفهوم طى كردن راه طولانى
كلاسهاى دانشگاه ها و بقول قديمى تر ها دود چراغ مدرسه و پژوهش هاى علمى رو خوردن هر چند براى درك و تحليل معضلات و مناسبات سياسى _ اجتماعى كمك شايانى ميتواند باشد ولى به هيچ وجه تعيين كننده و كافى نيست . بى اختيار ياد زنده ياد مهدى بازرگان افتادم كه با فرمول ترموديناميك سعى به اثبات وجود خدا داشت و ديديم و تجربه كرديم انچه را كه گذشت . جناب كنگرلوى گرامى هم حتما اذعان دارند كه از منظر علمى هم در صورت بكار گيرى داده هاى نادرست يا غلط در هر پژوهش و يا تجربه علمى ، نتيجه و برايند ان سر از ناكجا اباد در خواهد اورد . استدلال و ” مدل علمى ” ايشان در ارتباط با مقايسه “ كنفدراسيون و نظام سابق ” با جنبش و اپوزيسيون و نظام پليد فعلى ايرادات و مسائل و مشكلات خاص خودش را دارد . اين تفاوت ها از نظر ماحوى فاحش و از نظر مضمون خصوصا در ارتباط با كنفدراسيون بسيار نادرست بود . وقوع انشعاب ها در كنفدراسيون اگر اشتباه نكرده باشم از سال ١٩٧٤ شروع و بعد از طى زمان حدود دو الى سه سال به تشكلات كوچكتر و مجزا از هم رسيد .
از كنفدراسيون در اوايل سال ١٣٥٧ كه جنبش ضد شاه شدت و قوام مي يافت بجز انشعابات و تشكيلات دانشجويان هوادار جريانات سياسى داخل ايران و تفكرات مختلف بين المللى چيزى باقى نمونده بود ! صرف نظر از “انجمن اسلامى ” به رهبرى دكتر يزدى كه تشكيلات خاص خودش رو داشت ، بقيه جريانات مذهبى منشعب از كنفدراسيون تشكيلات منسجمى نداشتند و بعد ها بيشتر مابقى اين مذهبيون به تشكيلات هوادار مجاهدين پيوستند . قدرت غالب در كنفدراسيون زير نفوذ و هژمونى چپ ها بود و بعد ها هم بجز بخش مذهبى ، سازمانهاى چپ باقيمانده و منشعب از كنفدراسيون هم هرچند كه خود را در ضديت با شاه و نظام سابق با خمينى همسو ميديدند ولى به هيچ وجه خمينى را بعنوان رهبرى سياسى خود قبول نداشتند . اكثرا بحث طرفدارى از روحانيون مبارز و ” ضد امپرياليست ” در كنار و در بيشتر اوقات همراه و با افشاء ارتجاء حاكم بر انان رقم ميخورد .
علاوه بر اطلاعات ناقص و بعضا غلط اقاى كنگرلو در ارتباط با كنفدراسيون ،تحليل ايشون هم در نقش واقعى كنفدراسيون در داستان سرنگونى نظام شاهنشاهى هم مشگلات خاص خود را داشت . اين تحليل حكايت فيل و فنجان را در ذهن من تداعى ميكرد .
لازم به ياداوريست كه جناب كنگرلوى گرامى و همفكرانشان بدانند كه اشخاص شبيه من در سطح اپوريسيون بسيارند كه لزوما ايدئولوژى خاصى ندارند . نگاه من شخصا به مسائل غالبا از زاويه ” درست يا غلط” است . براى من و بيشتر افراد اپوزيسيون خصوصا مردم داخل ايران ، حساسيت چندانى به نام نوع نظلم وجود ندارد . ” تيتر ” نوع نظام داراى كمترين ارزش است . مسئله اساسى ماهيت نظام است كه تعيين كننده است . من بطور اصولى فردى جمهورى خواه هستم . من قطعا خواستار قوانين ماهيتا با چفت و بست هاى جمهوريم . هر چند كه بطور اصولى مايل به داشتن زينت نام جمهورى بر سامانه حكومت بر ايرانم ، ولى كاملا بطور عقلى هم ، پذيراى نام ” كشور شاهنشاهى ايران ” هستم چنانچه قبل از انقلاب هم بودم . من و امثال من ميتوانيم شخص شاهزاده رضا پهلوى را در كسوت ” پادشاه ” و يا
” رئيس جمهور ” ” غير مسئول ” در مقام تشريفاتيشان و يا در صورت راى مردم بعنوان رئيس دولت و يا
نخست وزير قانونى و مسئول بپذيريم . با ذكر توضيحات بالا بايد عرض كنم در حال حاضر با توجه به احترام سرشار نسبت به ايشان ، شاهزاده گرامى را رهبر فعلى خودم نميدونم و نهايتا هم هيچ نوع همكارى و مساعدتى را هم در ارتباط با جريانهايى كه چنين شرط و شروطى را كه داشته باشند را هم نخواهم داشت .
نكته قابل توجه در ارتباط با پيشنهاد گردهمايى، موضع اقاى كنگرلو در مضمون درك هوادارى از جانب ايشان در زمره دوستداران سامانه پادشاهى بود ! متاسفانه در كمال ناباورى در تداعى مفهوم بحث ارائه شده ، من جايگاه ايشان را در اين طيف ناهمگون نه در كنار هموطنان پادشاهى خواه بلكه در كنار سلطنت طلبان راديكال يافتم . جناب كنگرلوى گرامى مستحضر هستند كه برترى رژيم پادشاهى سابق بر نظام فعلى ايران در هر زمينه اى بر هيچ بشر منصفى پوشيده نيست . به اعتقاد من اصلا اين دو نظام بكل با هم قابل قياس نيستند ، ولى اين به اين معنا نيست كه نظام سابق خالى از واقعيت هاى تاريك و داراى مشكلات اساسى نبوده است . بهر حال با توجه به همه فاكتورهاى پوشيده و عيان ، و وجود قوانين وضع شده و “موجود ” و مديريت صد در صدى پادشاه فقيد ، در هر حالت كشور ايران سر از انقلاب در اورد . به اعتقاد من شخص شاهزاده درك بهتر و درست ترى از اوضاع فعلى نسبت به جناب كنگرلو دارند . بايد گفت حكايت شعار تعداد قابل توجهى از جوانان به طرفدارى از رضا شاه و نظام پادشاهى همه داستان نيست . سواى درك و قرائت و برداشت يك سویه جناب كنگرلو از اين شعارها ، مورد هشدار دهنده و تاسف بار ذهنيت بسته و نسبتا خطرناك ايشان است . مضمون و ماهيت بحث ارائه شده و تقاضاهاى غير اصولى ايشان خارج از هر نوع پليدى ، خوشبختانه خيلى زود عنوان شد كه قابل اصلاحند . بايد متذكر شد اين نوع طرز تفكر ، فعالين راديكالى را كه لزوما به هر دليل رابطه مناسبى را با نظام سابق ندارند را متقاعد به امر پاسخگويى و افشاگرى از فساد و انحرافات نظام سابق ميكند كه كار چندان مشگلى هم نيست ! متقاعبا هم ” سلطنت طلبان ” جوابگو خواهند بود و ما باز دوباره به هما ن چرخه باطل بر خواهيم گشت كه هيچ نتيجه اى بجز نفع نظام باطل را ندارد . زرورق منزه طلبى كاذب را كه در دلش امال و ارزوهاى نه چندان سالم ارميده را بايد پالود و به راه اورد . من شخصا به همه واقفان و گسيختگان از نظام پليد و پيوستنشان را به جمع مخالفان نظام و اپوزيسيون خوش امد ميگويم . به اعتقاد من اين هموطنان با ما و در كنار ما بدون بر عهده گرفتن هيچگونه مسئوليت و نقش رهبرى حتما ميتوانند گوشه اى از كار را بر عهده بگيرند . به باور من بعلت شناخت و كثرت فعالين و كوشندگان خردمند شانس به انحراف رفتن جمع توسط اين هموطنان بسيار ناچيز است . در پايان من با عرض ارادت و تاييد صداقت و انسانيت و مقام علمى و كوششهاى مستمر اقاى كنگرلو ، متاسفانه پيشنهاد و جوهر فكرشون رو در ارتباط با برنامه گردهمايى نپسنديدم . اميدوارم كه عنايتى داشته به گفته هاى من فكر كنند . قابل ذكر است كه از طرف دفتر شاهزاده در مورد نقش اقاى كنگرلو و مسئوليت ايشان هم توضيحى شفاف بشنويم .