
همنشین بهار :
خطابه ارتجاع در کهنگی و میرایی خلاصه نمیشود
معمولاً نوشتهها؛ گفتارها و استدلالهایی که بر حفظ وضع موجود تأکید میکنند، ضدانقلابی و غیردموکراتیک شمرده میشوند، ولی ممکن است شایان توجه و تأّمل هم باشند. به قول «آلبرت هیرشمن» در کتاب The Rhetoric of Reaction، خطابه ارتجاع در کهنگی و میرایی خلاصه نمیشود. خطابه انقلاب نیز همیشه با پویایی و کمال همراه نیست.
همهٔ کسانی که وضع موجود را قبول ندارند و بر حفظ آن تأکید نمیکنند، لزوماً دموکرات نیستند. مهم این است که با چه باورها و خواستهایی به دنبال تغییر وضع موجود هستیم، خواست تحول و تغییر در صورتی دموکراتیک است که مقصد آن نیز روشن باشد. تجربههای دردناک نشان داد هر نوع تغییری که با تجددستیزی و رهبرپرستی و سلطنتطلبی و ضدّیت با ارزشهای جهان شمول (آزادی عقیده، آزادی خلاقیت که آزادی بیان پرتوی از آن است، حقوق بشر و حقوق مدنی) همراه باشد، به فاجعه میانجامد، هر اسمی که میخواهد داشته باشد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شاه؛ پیش از آنکه برود، رفته بود
سال ۱۳۵۷؛ رود خروشانِ مردم بپاخاستهِ ایران، شاه را کنار زد و او که همه چیز را غیر از امثال برژنف، زیر سر «هایزر» و «گاست» و «کارتر» و «کالاهان»…میدید، ۲۶ دی ماه همان سال، در گردبادِ حادثهها از ایران رفت. رفت و بعدها به یادگارها پیوست. متأسفانه او مدتها پیش از این تاریخ، رفته بود. توهم و کبر و غرور، دَهنکجی به شبی که آبستن تغییر بود، و نیز تکیه بیش از حّد به باعث و بانی کودتای ۲۸ مرداد، او را زمین زد. نمیتوان ستم بزرگی را که در رژیم پیشین به فرهنگورزان جامعه رفت، فراموش کرد.
از روزی که دکتر مصدق خانهنشین شد و کنسرسیوم غارتگر نفت به تاختوتاز ادامه داد، نهادهای دموکراتیک یکی بعد از دیگری سرکوب گردید.