شورای نگهبان وقدرت عجیب مادرجنتی!

Obeyd Sankhosani

عبید سن خوزانی :

بعد از انقلاب دو نهاد بسیار عرض اندام کرده و دست و پای خود را نیز، هم به صورت طولی و هم به شکل عرضی و هم به حالت عمقی، به طرز عجیبی گسترش دادند. این دونهاد، یکی نهاد “ولایت فقیه” بود  که یک وقت دیگری به حسابش خواهم رسید، و دیگری “شورای نگهبان”.  البته ممکن است بفرمائید پس تکلیف سپاه پاسداران چه میشود که دست به هرجائی برده می شود دستور می رسد که نخیربا آن قسمت کاری نداشته باشید که آنجا تیول سپاه پاسداران است؟ ناچارم با شما موافقت کنم که بله سپاه پاسداران هم نهاد دیگری است که به طرز عجیب و غیر قابل باوری رشد کرده و دست و پای غارتگرخود را به شکل حیرت انگیزی در سرتاسر دشت خاوران پهن کرده است بطوریکه دیگر دراین دشت سنگی نیست که درآن نشانی و رنگی از تعرض سپاه و اعوان و انصار وخرده برده هایش دیده نشود.  اما آن مقوله را نیر فعلا میگذارم برای فرصتی دیگر و فعلا با نهاد رهبری هم کاری ندارم اما دلم میخواهد اشاره ای بکنم به این شورای نگهبان که درحقیقت یکی ازآن شرکت های “وان من کامپانی” است که دور سبیل شخصی به نام “احمد جنتی”، معروف به “احمد مادرجنتی” میگردد ومی چرخد ومانور میدهد و به حق و حقوق مردم، آشکارا تجاوز میکند.
معروف است که در دوران شاه  و در زمانی که خود او قدرتی نداشت، احزابی این سو و آن سو، عینهون قارچ رشد میکردند و بعد مدتی هم ازبین میرفتند و تو گوئی که سهراب هرگز نبود. ازجمله آنها ناگهان اعلام شد که حزبی به نام “عدالت” تاسیس شده است که خیلی هم زود گل کرد و به قول معروف بین مردم چهره کرد و سیاست بازان و سیاست مداران و سیاست کاران ازخود می پرسیدندکه این حزب دیگر ازکجا پیدا شد و کارکیست و این حزب را کدام پدرسوخته ای ازخود صادرکرد؟ رند کارچاق کنی که معمولا سرش برای اینگونه کارها درد میکرد و همیشه به این گونه محافل دزدکی، سرک میکشید و کسب خبر میکرد، خبر به علاقمندان و مشتاقان آورد که چه نشسته اید که این حزب “عدالت” از سه قسمت یا سه حرف وبخش تشکیل شده است که “عین” آن علامت عدل است و “دال” آن نیز علامت دشتی است و بقیه هم مهم نیست و “آلت” است و زیاد نگران آن قسمتش نباشید واگر میخواهید عقب نیفتید، به همان بخش اولش بچسبید ونگران قسمت آلت آن نباشید.

حال قضیه این شورای نگهبان است. یک مطلبی را خدمتتان بنویسم و خیالتان را راحت کنم که درحقیقت عین و دال این شورای نگهبان همان احمد جنتی است که خود به تنهائی و یک تنه سی و هفت سال است که عضویت مادام العمر شورای نگهبان را عهده دار شده و یک تنه همه کاره این نهاد است و بقیه هم درحکم همان “آلت” هستند که بود و نبودشان چندان فرقی نمی کند.  حتا دراین دوره، کار به جائی رسید و به قول معروف آش آنقدر شور شد که صدای آشپزهم درآمد. یعنی سخنگوی شورای نگهبان به عنوان اعتراض به این نوع بررسی صلاحیت ها، حتا از سمت خود استعفا داد. اما البته با استعفای او، آب هم از آب تکان نخورد و بعد هم ازقرار او را وادار کردند که از کار بی مطالعه اش پوزش خواسته فورا مثل بچه آدم برگردد سر کارش وگرنه ممکن است این ماموران فضول موساد، از دست او هم عصبانی شده، وی را هم مانند دانشمندان اتمی در خیابان های تهران، در روز روشن ترور کنند و یک راست راهشان را بکشند و بروند اسرائیل و توجه داشته باشید که ماهم کاری نمیتوانیم برای شما صورت دهیم، مگر برگزاری یک مراسم ختم بسیار مفصل و محترمانه، اما گمان نکنیم شما اصلا میلی به برگزاری چنان مراسمی داشته باشید.  البته وقتی این مادر مرده سخنگو پرسید برگردم سر کدام کار؟ من که کاره ای نیستم، کدام کار؟ گفتند همان که بابت آن، آخر هرماه آن مقدار میلیونی حقوق و مزایا میگیری! به همین زودی یادت رفت؟ تو با این امور اصلا چه کار داری؟ اگر مواجبت به طور مرتب میرسد، برو خدا را شکر کن و مشغول کدخدائی ات باش و اصلا هم در معقولات دخالت نکن که برای خیلی ها آخر و عاقبت خوشی نداشته است.

این شورای نگهبان، ازحق نباید گذشت که دراین دوره واقعا کاری کرد کارستان. یعنی وقتی با یک لیست دوازده هزارنفری روبروشد، شورا که چه عرض کنم، درحقیقت همان “احمد جنتی” معروف، به تنهائی و یک تنه با این عده روبروشد، ابتدا قدری نک و نال کرد، اما بعدا با یک حرکت برق آسای یک ضرب، سروته همه را یکی کرده و کنده استانبولی را بالا کشید و سگک نشست و حریف را روی پل برد و مرتب مشغول رکاب زدن شد وکارش را که تمام کرد، ازمیان دوازده هزار نفر داوطلب فضول، پنج هزار نفررا بیرون کشید عینهون دسته گل که اینها دارای صلاحیت هستند و هرکس هم پرسید آخه چطور وچگونه این کار را در عرض یک هفته راست و ریست کردی؟  پاسخ شنید که شما دیگر به آن کارهایش کاری نداشته باشید. کار را بدست کاردان باید سپرد که شما هم همین کار را کردید وبه دست صیاد نیفتاد.  این باید به معجزه بیشتر شبیه باشد که ما توانستیم درعرض یک هفته ازمیان دوازده هزار نفر، پنج هزار نفر را اینگونه ترو تمیز و تیز و بز بیرون بکشیم که حتا این علی آقای مطهری هم درآن میان نباشد که پدرش آنهمه اهن از نوع تولوپ داشت.  هرکس هم خواست اعتراضی کند، شترق زدند تو دهانش که ساکت، زود فوری تند، صدایت را ببر.  مگه شوخیه این کاری که ما به این تیز و بزی کردیم!؟

آقا هم با یک عنوان “حفض الله” ازایشان تقدیرکرده وبا گذاشتن دو هندوانه گرگابی  زیر بغل او، وی را به عرش اعلا رساند.  منتها درخفا فرمودند که برای جوری جنس، هم این علی آقا مطهری را وارد گود کن که  درحکم سیگار زر برای بقالی ها میمونه، آنهم نه به خاطر خودش بلکه به سبب پدرمرحومش که به امر راحل اول از زحمات زندگانی پردرد و سر، همان اوایل انقلاب خلاص شد و یک راست فرستادیمش بهشت برین، و هم برای خالی نبودن عریضه، یک عده ای را همینجوری کشی منی، به این عده پنج هزار نفری اضاف بکن که قضیه انتخابات 88 پیش نیاید که گفتند تقلبی است و ماهم روافتادیم که نه خیرنیست، حکومت اسلامی و تقلب؟  و آن داستان ها پیش آمد که مسلمان نشنود، کافر نبیند.  این آقای مادرجنتی هم یکهزارو پانصد نفر بعلاوه یک عدد علی مطهری را همان شبانه وارد لیست کرد و الحمدالله کار به خوبی و خوشی به سرانجام رسید و همه خوشحال و خندان راهی دبستان شدند و دراین میان مقادیری وجوهات سهم امام هم به حساب مادرجنتی واریزشد، ازکجا و کی؟ هیچکی خبردار نشد، اما شایع شد که دشمنان او این کار را کرده اند که وی را بدنام کنند، آنهم به دلار و یورو!

اما اینها خبر نداشتند که رادیو بی بی سی و اتاق های فکر آن سوی آب ها، چه نشقه هائی به قول “کوچول کله دار” برای این انتخابات و آن شورای نگهبان، آن “مادرجنتی” و حتا خود “مقام معذب”کشیده بودند که همینجوری چارشاخ بمانند و آیس کریم شان  اسکیمو  و آلاسکا بشود و بقیه داستان ها. نشقه ای که عقل جن هم به آن نمیرسید چه رسد به این مادر جنتی بدبخت، لب گور.

اینها وقتی عملا با این نشقه کوچول کله دار روبروشدند، خون خونشان را میخورد و کارد میزدی، خونشان درنمی آمد و هیچ کاری هم نمیشد کرد، یزدی ها با آن همه اهن و تولوپ؟ مخصوصا آن دیگری “گیوه چی” سابق که نقشه داشت شیرجه بزند و بپرد روی کرسی جانشینی؟ حتا دراین رای گیری ها انتخاب هم نشه؟! این جنتی مادر مرده هم با هزار دوز وکلک بالاخره از درعقب یک جوری واردش کردند که “حفض الله” مقام معذب حیف و میل نشود. البته در این میان مخفی نماند که مقام معذب در باطن از انتخاب آن دو یزدی که ممکن بود بعدا برای رهبر آینده شاخ شوند، چندان هم ناراحت نشد که هیچ قدری هم ازخوشحالی جفتک زد.  زن اوسا و خار اوسا هم که انتخاب نشد که جهنم، حالا این بدبخت پدرعروس را بگو که چه قول هائی به مادر عروس داده بود و چه صابونهای “برگردانی” به دلش زده بود که بعد “لاری ازنوع جانی” درمجلس شورا چه نقشه هائی برای ریاست داشت.  خلاصه تمام نقشه ها برآب …زید و درست عینهون بچه هائی که دربازی باخته باشند، شروع کردند انواع و اقسام ترفند ها را روکردن، اما خوب ممکن نبود کاری کرد. خلاصه دراین میان حضرت جرجیس به دادشان رسید و گفت که این خانم اصفهانیه ازهمه دست به نقد تره و ازآن میان کسی را که صلاحیتش توسط همین مادرجنتی خوش غیرت تایید شده بود و مردم اصفهان هم خوش غیرتی کرده و انتخابش کرده بودند، به این بهانه که ضرب یعنی زد، نصر یعنی یاری کرد پس به همین دلیل علی جانشین پیغمبره، کی بود با اون خارجیه دست داد؟  بگیرید و به بندید ودرازش بکنید و بزنیدش، شورای نگهبان که این وسط اصلا معلوم نیست چی کاره بود کی این اختیارات را به آن داده بود، که یک نماینده منتخب دویست هزار نفر را فاقد صلاحیت کند، باز پرید وسط و همین احمد مادر جنتی اعلام کرد که نخیر این خانم صلاحیت نداشته که اصلا درانتخابات شرکت کند و آن نزدیک به دویست هزار نفر اصفهانی هم که به این خانم رای دادن، خیلی بی جا کردند بیخودی به او رای دادن و به این ترتیب یک عدد احمد مادر جنتی برابر شد با دویست هزار رای مردم اصفهان و این خانم را کنارگذاشتند. خلاصه بعد صدو پنجاه سال حرف ظل السلطان حاکم خوش غیرت اصفهان باز صورت حقیقت به خود گرفت که این آقا نجفی یه بار بهش پیغوم داده بود که به این شازده لوچه بگید که پا رو دم ما نزاره که بد می بینه و خوبیت نداره.  ظل السلطان هم که ازآن ختم های روزگار بود و با همسرعقدی و اجب النفقه همین آقا نجفی هم روز و شب در بیت اش پرسه میزد ولاس خشکه، پیغوم فرستاده بود که شازده میفرمان، آقا لطفا حدود دم مبارک خود را تعیین بفرمان تا ما بدونیم که کوجا ها نباس پا بزاریم.  هرجا قدم میگذاریم، میگن دم آقاست!؟ عجب گیری کردیم ها!  حالا معلوم شد که حدود دم این احمد مادرجنتی از حوالی اصفهان و توابع هم آنطرف تره و اگه حتا دویست هزارنفر از مردم اصفهان هم به یه خانم گل منگولی و ترگل ورگل،  رای داده باشن، یه احمد مادرجنتی یه تنه مثل راحل اول که گفته بود اگه بیست میلیون هم رای “نه” به جمهوری اسلامی بدن، ما خودمان یه تنه به جمهوری اسلامی رای “آری” خواهیم داد، معلوم شد که این مادرجنتی هم عینهون همان راحل اول یک تنه دویست هزار نفرو حریفه. منتها راحل اول بیست میلیون مردم ایران را حریف بود و آنها را سرویس کرد،  این مادر جنتی دویست هزار نفر از مردمان اصفهان را حریف است ودهانشان را صاف کاری کرد. بالاخره باید یه فرقی بین او که میزد تو دهن دولت و دولت تعیین میکرد، با این ریقونه مادرجنتی باشه که یه پاش لب گوره، نه!!