شکایت علیه صدراعظم آلمان؛ همسوئی و امدادرسانی به جمهوری اسلامی

 

حنیف حیدرنژاد :

حنیف حیدرنژاد- روز ۵ ژوئیه ۲۰۲۵ «دادخواست»ی با عنوان «برای رسیدگی حقوقی به اظهارات صدر اعظم مرتز در ارتباط با جنگ تجاوزکارانه علیه ایران» در وبسایت avaaz.org با امضای اولیه ۵۷ نفر انتشار پیدا کرد. نگارنده در پایان شب ۶ ژوئیه از این دادخواست مطلع و پس از مطالعه آن در مطلبی با عنوان «شکایت پرسش‌برانگیز چند «ایرانی- آلمانی» علیه صدراعظم آلمان؛ تنفس مصنوعی از راه دور به جمهوری اسلامی و رهبرش» مورد نقد و بررسی قرار داد.

دادخواست مورد نظر به زبان آلمانی و انگلیسی بود. در آن زمان (۶ ژوئیه) «شکایت» علیه صدراعظم آلمان که این دادخواست به آن اشاره کرده، انتشار عمومی داده نشده و در این صفحه نبود. روز ۱۲ ژوئیه مطلع شدم که متن شکایت به زبان آلمانی در پایان دادخواست آورده شده است. نام شکایت‌کننده در پایان شکایت آورده نشده، اما شواهد موجود حاکی از آن است که پرستو فروهر شاکی صدراعظم آلمان است. در حالی که پیشتر از وی به عنوان «یکی» از «ده‌ها ایرانی- آلمانی» که این شکایت را طرح کرده‌اند، نام برده شده بود.

هیچ توضیحی از سوی شاکی یا امضاکنندگان دادخواست داده نشده که چرا همان ابتدا متنِ شکایت همراه با دادخواست برای جمع‌آوری امضا منتشر نشده و چرا پس از چند روز این کار انجام شده است.

مطلب حاضر ابتدا به متن «شکایت» پرداخته، سپس به نکاتی در رابطه با تناقضات یا ابهاماتی که بین دادخواست حمایتی با این شکایت وجود دارد اشاره می کند.

ترجمه شکایت علیه صدراعظم آلمان

 

شکایت کیفری علیه آقای فریدریش مرتس، صدر اعظم جمهوری فدرال آلمان

خانم ها و آقایان محترم،

اینجانب شکایت کیفری علیه آقای فریدریش مرتس، صدر اعظم جمهوری فدرال آلمان، به اتهام تایید علنی اقدامات خشونت‌آمیز ناقض حقوق بین‌الملل، بر اساس مواد ۱۳۸، ۱۴۰ قانون مجازات آلمان (StGB) در ارتباط با ماده ۱۳ قانون جرائم بین‌المللی (VStGB) طرح می‌نمایم.

 ۱. شرح واقعه

در جریان یک مصاحبه، آقای مرتس در تاریخ ۱۷ ژوئن ۲۰۲۵، در پاسخ به سوال خبرنگار شبکه ZDF، خانم زیمرمان، که پرسید:
«آیا وسوسه‌انگیز نیست که اسرائیلی‌ها اکنون کارهای کثیف را برای رژیمی انجام می‌دهند که بسیاری در جهان آن را یک مزاحم واقعی می‌دانند؟»، چنین پاسخ داد:

 «خانم زیمرمان، از شما بابت استفاده از واژه “کار کثیف” سپاسگزارم. این همان کار کثیفی است که اسرائیل انجام می‌دهد؛ برای همه ما. ما نیز از [رفتار و سیاست های] این رژیم متاثر هستیم. فقط می‌توانم بگویم: بیشترین احترام را دارم نسبت به اینکه ارتش اسرائیل چنین شهامتی داشته، و رهبری سیاسی اسرائیل نیز شهامت انجام این کار را داشته است. در غیر اینصورت، ممکن بود ماه‌ها و سال‌ها شاهد ترور این رژیم باشیم و شاید حتی همراه با یک سلاح هسته‌ای.»

این اظهارات در کلیت خود، تایید علنی یک حمله نظامی ناقض حقوق بین‌الملل به شمار می‌روند.

 ۲. عمل غیرقانونی بر اساس ماده ۱۳۸ قانون مجازات آلمان: غیرقانونی بودن حمله طبق ماده ۱۳ قانون جرائم بین‌المللی [آلمان]

آقای مرتس در اظهارات فوق‌الذکر به‌ وضوح به حمله اسرائیل به کشور مستقل جمهوری اسلامی ایران در تاریخ ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵ اشاره دارد.

 برای بررسی اینکه آیا ماده ۱۳ قانون جرائم بین‌المللی [آلمان] قابل اعمال است یا خیر، باید به اصول بنیادین حقوق بین‌الملل رجوع کرد. ممنوعیت استفاده از زور در حقوق بین‌الملل، که در بند ۴ ماده ۲ منشور سازمان ملل ذکر شده، اصلی مرکزی در روابط میان کشورهاست. این بند بیان می‌دارد:

«همه اعضا [سازمان ملل متحد] در روابط بین‌المللی خود از هرگونه تهدید یا به‌کارگیری زور که علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی یک کشور بوده یا به نحوی با اهداف سازمان ملل متحد مغایرت داشته باشد، خودداری می‌کنند.»

 تنها استثنای این ممنوعیت در ماده ۵۱ منشور سازمان ملل آمده است: «در صورت وقوع حمله مسلحانه علیه یکی از اعضای سازمان ملل، هیچ‌چیز در این منشور، حق ذاتی دفاع فردی یا جمعی را سلب نمی‌کند.»

اما در این مورد، نمی‌توان به ماده ۵۱ استناد کرد، چرا که هیچ حمله مسلحانه قبلی از سوی ایران رخ نداده است.

مفهوم «دفاع پیشدستانه» [پیشگیرانه] نیز در حقوق بین‌الملل فعلی مورد پذیرش نیست. بنابراین، استناد اسرائیل به این مفهوم، فاقد اعتبار حقوقی است. اصل بنیادین حقوق بین‌الملل، یعنی ممنوعیت به‌کارگیری زور، بین دولت‌های دموکراتیک و غیر دموکراتیک تفاوتی قائل نمی‌شود. اینکه جمهوری اسلامی ایران حکومتی تئوکراتیک است که حقوق پایه شهروندانش را نادیده می‌گیرد و با بازداشت‌های خودسرانه، محاکمات ناعادلانه، شکنجه در زندان و تبعیض علیه اقلیت‌ها شناخته می‌شود، در ارزیابی حقوقی فوق‌الذکر نقشی ندارد. در نتیجه، حمله اسرائیل باید به عنوان «جنایت تجاوز» طبق ماده ۱۳ قانون جرائم بین‌المللی [آلمان] تلقی شود.

۳. تایید علنی طبق ماده ۱۴۰ قانون مجازات آلمان

آقای مرتس حمله اسرائیل به کشور مستقل ایران را به‌ عنوان «کار کثیفی که اسرائیل برای همه ما انجام می‌دهد» ارزیابی کرده و نیز بیان داشته که «بیشترین احترام» را برای این حمله قائل است. این اظهارات، چه به‌ تنهایی و چه در بستر کلی مصاحبه، مصداق تایید از یک عمل مجرمانه طبق ماده ۱۴۰ قانون مجازات آلمان هستند.

۴. قابلیت ایجاد اخلال در نظم عمومی

تایید [یک عمل مجرمانه] باید به‌گونه‌ای باشد که قابلیت اخلال در صلح و نظم عمومی را داشته باشد؛ این شرط نیز در این مورد محقق است.

صدر اعظم آلمان بالاترین مقام اجرایی کشور است. اظهارات فوق‌الذکر در قالب یک گفتگوی خصوصی با خبرنگار ZDF مطرح نشدند، بلکه بخشی از یک مصاحبه علنی با میلیون‌ها بیننده بوده‌اند.

نظم عمومی زمانی به خطر می‌افتد که صدراعظم آلمان یکی از شدیدترین جرائم در نظام حقوقی کشور را محترم بشمارد. اگر چنین جنایتی از سوی صدر اعظم قابل احترام دانسته شود، مرز میان جرم و مشروعیت از میان برداشته شده و کل نظام حقوقی آلمان زیر سؤال می‌رود و بی‌اعتبار می‌گردد. بنابراین، این اظهارات مستعد بر هم زدن نظم عمومی هستند.

۵. عنصر ذهنی جرم (سوء نیت)

آقای مرتس حقوقدان است. می‌توان فرض کرد که وی به اهمیت حقوقی اظهارات خود واقف بوده است. این اظهارات به‌ صورت عمدی بیان شده‌اند و در بیانیه‌های بعدی نیز تکرار یا حتی به‌طور صریح دفاع شده‌اند.

۶. درخواست رسیدگی کیفری

بطور احتیاطی، درخواست رسیدگی کیفری از کلیه جوانب حقوقی ممکن ارائه می‌گردد.

با احترام

(نام شاکی نیامده است)

 

نگاهی به «شکایت»

یکی از دستاوردهای یک حکومت دموکراتیک آن است که همه «شهروندان» در برابر قانون برابر و همه می توانند با استناد به قانون علیه بالاترین مسئولین حکومت شکایت کنند. اینکه یک پناهنده ایرانی که تابعیت آلمانی کسب کرده می‌تواند به عنوان یک شهروند از این حقوق خود استفاده کند، تائید بزرگی بر کارآئی یک سیستم دموکراتیک است. این همان چیزی ست که امیدوارم در ایران دموکراتیک آینده شاهد آن باشیم.

شکایت علیه صدراعظم آلمان به استناد قانون مجازات آلمان و قانون جرائم بین‌المللی آلمان و نیز به استناد منشور سازمان ملل متحد تتظیم و بر دو نکته مشخص متمرکز است. بطور خلاصه:

– حمله نظامی اسرائیل به جمهوری اسلامی ایران، یعنی حمله به یک کشور عضو سازمان ملل، نقض حقوق بین الملل است.

– تائید این حمله از سوی صدراعظم آلمان تائید و تشویق جنگ و کشتار است. او در مقام صدراعظم باید از قانون و تامین نظم عمومی دفاع کند. اظهارات او در تائید و تشویق جنگ و تجاوز نظامی، نظم عمومی را به خطر انداخته و در نتیجه مصداق عمل مجرمانه است.

استدلال آورده شده در هر دو مورد بالا بسیار ضعیف است زیرا بر پایه یک تفسیر حقوقی است. شاکی یا هر شهروند یا هر حقوقدانی می‌تواند از متن قانون تفسیر حقوقی خودش را داشته باشد. تشخیص اینکه تفسیر حقوقی ارائه شده تا کجا درست و شکایت انجام شده تا کجا وارد است وظیفه دادستان و در مرحله بعد به عهده دادگاه است. امیدوارم پرستو فروهر و امضاکنندگان دادخواست جمع‌آوری امضا، پاسخ دادستان یا احتمالا حکم دادگاه به شکایت خود را بطور کامل و شفاف به اطلاع افکار عمومی برسانند.

غلط‌اندازی عامدانه

در بند ۳ شکایت چنین آمده است:

«۳. تایید علنی طبق ماده ۱۴۰ قانون مجازات آلمان

آقای مرتس، حمله اسرائیل به کشور مستقل ایران را به‌عنوان «کار کثیفی که اسرائیل برای همه ما انجام می‌دهد» ارزیابی کرده و نیز بیان داشته که «بیشترین احترام» را برای این حمله قائل است. این اظهارات، چه به‌ تنهایی و چه در بستر کلی مصاحبه، مصداق تایید از یک عمل مجرمانه طبق ماده ۱۴۰ قانون مجازات آلمان هستند».

 این ادعا که «آقای مرتس، حمله اسرائیل به کشور مستقل ایران را به ‌عنوان «کار کثیفی که اسرائیل برای همه ما انجام می‌دهد» ارزیابی کرده …» با حقیقت انطباق ندارد. پاسخ مرتس به خبرنگار این است:

«خانم زیمرمان، از شما بابت استفاده از واژه “کار کثیف” سپاسگزارم. این همان کار کثیفی است که اسرائیل انجام می‌دهد؛ برای همه ما. ما نیز از [رفتار و سیاست های] این رژیم متاثر هستیم. فقط می‌توانم بگویم: بیشترین احترام را دارم نسبت به اینکه ارتش اسرائیل چنین شهامتی داشته، و رهبری سیاسی اسرائیل نیز شهامت انجام این کار را داشته است. در غیر اینصورت، ممکن بود ماه‌ها و سال‌ها شاهد ترور این رژیم باشیم؛ و شاید حتی همراه با یک سلاح هسته‌ای.»

فریدریش مرتس در پاسخ کوتاه خود دوبار واژه «رژیم» را به کار برده است و منظورش رژیم حاکم بر ایران است. او برعکس شاکی که از قرار معلوم جمهوری اسلامی و «ایران» را یکی می‌داند، آگاهانه از واژه «ایران»  استفاده نکرده است.

پرسشی که اینجا مطرح می شود این است: با وجودی که پاسخ و منظور صدراعظم آلمان چنین واضح و روشن است، چرا شاکی حمله صدراعظم آلمان به «رژیم» حاکم بر ایران را «حمله به کشور مستقل ایران» عنوان کرده است؟! به باور من این ناشی از بی‌دقتی نیست، زیرا جمله فریدریش مرتس بسیار واضح و منظور او بدون هیچ ابهامی کاملا روشن است. آیا طبیعی نیست اگر خواننده این متن به قصد و نیت شاکی و کسانی که دادخواست حمایتی از آن را امضا کرده‌اند شک کند؟ چرا این افراد عمد دارند، جمهوری اسلامی یا «رژیم» حاکم بر کشور را «ایران» جا بزنند  و صحبت‌های صدراعظم آلمان را «تائید حمله به ایران» عنوان کنند؟ آیا هیچ حقیقتی در این ادعا نهفته است؟

تناقضات و ابهامات بین «شکایت» و «دادخواست»

در حالی که همانگونه که در بالا توضیح داده شد «شکایت» بر تخلفات حقوقی صدراعظم آلمان تمرکز دارد، در «دادخواست»ی که در حمایت از آن تنظیم شده، مطالب دیگری آورده شده که اصلا در شکایت به آنها اشاره نشده است. مطالبی که کاملا ماهیت سیاسی داشته و با ادعاهای حقوقی آورده شده در «شکایت» فاصله دارند؛ از جمله:

– امضاکنندگان «دادخواست» برای جمع‌آوری امضا صدراعظم آلمان را متهم می‌کنند که پاسخ او به خبرنگار توهین به آلمانی‌های ایرانی‌تبار است. اگر واقعا موضوع را اینطور می‌دیدند چرا در شکایت خود به آن اشاره نکرده‌اند؟ چرا در حالی که موضوع شکایت چیز دیگری بوده، در دادخواست، موضوع دیگری برجسته می‌شود؟ چه ربطی بین صحبت صدراعظم آلمان که بطور واضح از «[رژیم] ایران» نام می‌برد با توهین به آلمانی‌های ایرانی‌تبار وجود دارد؟

– چرا در حالی که امضاکنندگان اولیه تنها ۵۷ نفر بوده‌اند، از سوی همه «آلمانی‌های ایرانی‌تبار» سخن گفته و طوری وانمود می‌کنند که گویا همه آلمانی‌های ایرانی‌تبار با آنها هم‌عقیده بوده و اِنگار به این ۵۷ نفر نمایندگی داده‌اند. (دادخواست جمع‌آوری امضا را تا زمان تنظیم این مطلب که نزدیک دو هفته از آن می‌گذرد ۱۶۳۵ نفر امضا کرده‌اند. یادآور می‌شود جمعیت ایرانیان و ایرانی‌تباران در آلمان حدود ۲۵۰ هزار نفر است که از آن میان حدود ۱۵۰ هزار نفرشان تابعیت آلمانی دارند).

– چرا و چگونه سخنان صدراعظم مرتز در محکومیت برنامه هسته‌ای حکومت ایران و در رابطه با جنگی که خود رژیم به ایران تحمیل کرده، می‌تواند منجر به «اَنگ زدن» به آلمانی‌های ایرانی‌تبار شود؟ امضاکنندگان از کجا به این نتیجه‌گیری رسیده‌اند؟

– در حالی که سخنان صدراعظم مرتز جمهوری اسلامی را نشانه گرفته، چرا امضاکنندگان دادخواست حمایتی احساس کرده‌اند از سوی صدراعظم آلمان و حمایت وی از اسرائیل، از آنها «انسان‌زدایی» می‌شود؟! فریدریش مرتز با کدام کلمات از آنها «انسان‌زدایی» کرده است؟!

– در متن شکایت از جمهوری اسلامی با عنوان یک «حکومت تئوکراتیک که حقوق پایه شهروندانش را نادیده می‌گیرد و با بازداشت‌های خودسرانه، محاکمات ناعادلانه، شکنجه در زندان و تبعیض علیه اقلیت‌ها شناخته می‌شود» نام برده شده است. چرا در دادخواست بجای «جمهوری اسلامی» از واژه ایران استفاده شده است؟ چه عمدی وجود داشته تا رژیم «جمهوری اسلامی» برابر با «ایران» نشان داده شود؟

بی‌توجهی به زمینه‌سازی‌های جمهوری اسلامی

اگر حقوق بین‌الملل معیار قضاوت و اقدام شاکی و امضاکنندگان دادخواست باشد، آیا موارد زیر نیز نقض حقوق بین‌الملل محسوب می‌شوند؟ اگر آری، آیا این اقدامات نیز از سوی این افراد محکوم شده‌ است؟ اگر نه، دلیل این دوگانگی چیست؟

• تسخیر سفارت اسرائیل در تهران پس از انقلاب ۱۳۵۷ و واگذاری آن به سازمان آزادیبخش فلسطین (فتح) و تغییر نام آن به «سفارت فلسطین».

• حمایت‌های سیاسی، مالی و نظامی از گروه‌هایی مانند حماس و جهاد اسلامی که در عملیات‌های نظامی علیه اسرائیل از جمله حمله ۷ اکتبر ۲۰۲۳ مشارکت داشتند و پس از آن، حمایت از حوثی‌های یمن در حملات به اسرائیل.

• نقش جمهوری اسلامی ایران در تاسیس و حمایت از حزب‌الله لبنان، که بارها اقدام به عملیات نظامی علیه اسرائیل کرده است.

• تولید و آزمایش موشک‌هایی با برد متوسط که بر برخی از آنها شعارهایی در ارتباط با نابودی اسرائیل نقش شده است.

• نصب «روزشمار نابودی اسرائیل» در تهران، اظهارات رهبران جمهوری اسلامی از جمله روح‌الله خمینی، علی خامنه‌ای و محمود احمدی‌نژاد در مورد «نابودی اسرائیل» یا «حذف آن از نقشه»‌ی جهان.

• نامگذاری آخرین جمعه ماه رمضان به عنوان «روز قدس» از سوی آیت‌الله خمینی، که در بسیاری موارد با شعارهای ضداسرائیلی و یهودستیزانه همراه است.

• بمب‌گذاری انتحاری جلوی سفارت اسرائیل در بوئنوس آیرس آرژانتین در سال ۱۹۹۲با ۲۹ کشته و ۲۴۲ زخمی.

• حمله انفجاری با کامیون به ساختمان مرکز جامعه یهودیان آرژانتین در سال ۱۹۹۴ با ۸۵ کشته و بیش از ۳۰۰ زخمی.

آیا اقدامات بالا تهدید علیه امنیت یک کشور مستقل عضو سازمان ملل محسوب می‌شوند؟ آیا اسرائیل حق دارد این اقدامات را به‌ عنوان «تهدید موجودیتی» تلقی کند؟ و در نهایت، آیا خود جمهوری اسلامی ایران طی چهار دهه گذشته زمینه‌‌ساز درگیری مستمر با اسرائیل نبوده است؟ اگر چنین است، چرا شکایت‌کننده و حامیان دادخواست به این زمینه‌سازی‌ها و به این موارد آشکار نقض حقوق بین‌الملل اشاره‌ای نکرده‌اند؟

اگر شکایت‌کننده و امضا‌کنندگان دادخواست به ایران می اندیشند، چرا جمهوری اسلامی را به خاطر سیاست‌های توسعه‌طلبانه شیعه‌محور که حاصل آن کشاندن ایران به این جنگ بوده است محکوم نمی کنند؟

نتیجه‌گیری

به باور من بین شکایت علیه صدراعظم آلمان به خاطر دفاع از اسرائیل و محکوم کردن «رژیم» ایران با دادخواستی که از آن حمایت می کند تفاوت‌های چشمگیری وجود دارد. تفاوت‌هائی که به برخی در پرسش‌های بالا به آنها اشاره شد. این تفاوت‌ها این ظّن را تقویت می‌کند که امضاکنندگان دادخواست مایل بوده‌اند موضع سیاسی خود را در قالب حمایت از یک شکایت حقوقی پنهان کنند. تیتر «شکایت حقوقی از صدراعظم آلمان» به دادخواست آنها بُعد خبری بزرگتری داده و توجه بیشتری را به خود جلب می کند.

به نظر می رسد هدف شاکی و امضاکنندگان دادخواست این بوده که یک موضع سیاسی مشخص را جا بیاندازند، اینکه: رژیم ایران را برابر با ایران معرفی کنند، مخالفت جمع محدودی آلمانی ایرانی‌تبار را مخالفت همه آلمانی‌های ایرانی‌تبار با مواضع صدراعظم آلمان و مخالفت با حمله اسرائیل به جمهوری اسلامی جا بزنند و نهایتا یک میدان تبلیغی برای مظلوم‌نمائی جمهوری اسلامی ایجاد کرده و بدون اشاره به زمینه‌سازی‌های جنگ‌افروزانه‌اش، آن را قربانی «تجاوز» اسرائیل معرفی کنند.

این شکایت و دادخواست آشکارا به سود حکومت اسلامی حاکم بر ایران بوده است. رسانه‌های حکومتی در همین چند روز گذشته با تمجید از این شکایت و دادخواستی که در حمایت از آن فعال شد، تلاش می‌کنند جمهوری اسلامی را برابر با «ایران» معرفی کنند. جدا از اینکه نیّت و قصد امضاکنندگان شکایت و دادخواست چه بوده، معنی عملی چنین اقدامی، امدادرسانی به رژیم حاکم و همسوئی با این حکومت ضد ایرانی تلقی می‌شود.