شکستِ “محفل جرج تاون” و “گروه مهسا” مسئولیتی جمعی‌ست

 

مسعود نقره کار :

پیشگفتارمن، مسعود نقره کار سخنگوی “جمعیت سوسیال دموکراسی برای ایران” و سخنگوی “شورای ملی تصمیم” همراه با یزدان شهدائی سخنگوی “شورای مدیریت گذار” و فواد پاشائی دبیرکل “حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات)” از تشکل‌های عضو ائتلاف “پیمان همکاری” به عنوان مشاور، به نشست‌های “گروه ۶ نفره مهسا” دعوت شدیم. ما، مشاوران، ۵ بار در نشست‌های گروه شرکت کردیم اما از طریق شبکه‌های ارتباطی نیز تماس‌های مشورتی و تبادل نظر داشتیم.

متاسفانه گروه مهسا عمری کوتاه داشت و از هم پاشید. جمعی که مدعی بود می‌خواهد “همبستگی ملی” ایجاد و چنین و چنان کند، ظرف چند ماه متلاشی شد. این شکست هرچند که درس‌هایی آموزنده دارد اما بیش از هرچیز به تشدید پراکندگی و ستیز بیشتر در میان اپوزیسیون حکومت اسلامی و نومیدی و یأس در داخل و خارج کشور دامن زد. برخوردهای غیرمسئولانه، سکوت و بی تفاوتی این گروه ۶ نفره نسبت به چرائی و چگونگی شکست و ارائه یک ارزیابی واقعی و مستدل، تجربه‌ای در تائید “یتیم” ماندن شکست است. روزهای خوشِ شکل گیری این گروه و جاروجنجال‌های تبلیغاتی پیرامون آن را به یاد داریم که “هزاران پدر” داشت و برایش کف زنان هلهله می‌کردند.

اما چرا این تلاش خوشبینانه که با حسن نیت آغاز شد، شکست خورد:

۱- شکل گیری خلق الساعه و مجازی
هیچ همکاری و ائتلافی، به ویژه در عرصه‌ی سیاست بدون طی کردن پروسۀ “شناخت” افراد یا تشکل‌های شکل دهندۀ آن از یکدیگر پایدار نخواهد ماند. این پروسه می‌باید بدون جاروجنجال تا رسیدن هماهنگی ضرور سیاسی، رفتاری و روانی در جمع طی می‌شد. فی البداهه شکل گرفتن محفل “جرج تاون” و “گروه مهسا” آن هم با اتکاء بیشتر به دنیای مجازی بر ناپایداری این جمع تاثیرگذار بود. عدم شناخت این افراد از یکدیگر بر بستر ویژگی جَوگیرشدن اپوزیسیون خارج کشور، که متعاقبِ هر حرکت و جنبش برآمده در داخل کشور در این ۴۵ ساله از خود بروز داده است، در افزایش شکنندگی این جمع نقش داشت.

۲- انتظارهای غیرواقعی و ذهنی
در یک گروه در حال شکل گیری اگر طرح و برنامه‌هائی ارائه شود که اجرائی‌کردن‌اش در توانایی آن گروه نباشد، و از همه بدتر برای تحقق چنین طرح و برنامه‌هائی اصرار و پافشاری شود، زنگ ریزش چنین گروهی به صدا در خواهد آمد. برای نمونه ارائه طرحی در مورد ساختار از جانب بعضی از اعضای گروه متناسب با توان جمع نبود. برخی از افراد گروه بحث‌شان این بود که “ما تشکل‌های سازمان یافته‌ی بسیاری داریم که با ما همکاری می‌کنند، آن تشکل‌ها را تقویت کنیم و جمع ما در کنار آن‌ها و به نوعی سخنگویان آن‌ها باشیم”. این مورد از نکته‌های بحث برانگیز و تا حدودی اختلاف برانگیز شد. عدم توازن مناسب وضعیت واقعی و جاری با وضعیت انتظاری شکست گروه را تسریع کرد.

۳- فقر فرهنگِ دموکراتیک و مدارا

جنبش سیاسی آزادی خواهانه و عدالت جویانه از فقر فرهنگی، فقرِ منش و روش دموکراتیک و مداراگر، تحمل منتقد و مخالف، فرقه گرائی و مطلق گرائی رنج می‌برد، فقری که راه همکاری و نزدیکی میان ما ایرانیان را سد کرده است. جمع “گروه مهسا” علیرغم حمل نام‌های “بزرگ”، از این نوع فقر رنج می‌برد. در کنار ضعف و فقر اشاره شده، یکدنگی، لج بازی و خودحق پنداری در میان برخی از اعضای ۶ نفره این گروه مانع پیشرفت کارها بود.

۴- نقش عوامل بیرونی
حرکت‌های جمعی را شخصیت‌هایی به درستی پیش خواهند برد که دارای اتکاء به نفس باشند و سریع تحت تأثیر فضاهای ساخته شده به ظاهر “دموکراتیک” اما هژمونیک با هدف تضعیف و از هم پاشیدن جمع قرار نگیرند. متاسفانه رضا پهلوی، مسیح علی نژاد و حامد اسماعیلیون از سوی هواداران خود و کسانی دیگر تحت تأثیر و فشار بودند تا خواست‌های آنان را به جمع تحمیل کنند. بارها شنیده شد، و حتی به جمع تحمیل شد که فلان کار را سریع انجام بدهیم چون خواست دوستان داخل و یا دوستان زندانی در ایران است (انتشار منشور و یا طرح‌های ساختاری)، و یا نام هایی برای افزوده شدن به جمع پیشنهاد می‌شد که بسیار زودرس و برخی ناهمخوان با جمع بودند و حضورشان فقط می‌توانست مقاصد سیاسی یک فکر و رفتار سیاسی را نمایندگی کند و بر گسترش و ژرفش تشتت دامن بزند.
این گروه به سرعت “منشور” سیاسی – نظری‌اش را منتشر کرد در حالی که بهتر می‌بود ابتدا منشوری رفتاری و آئین نامه‌ی داخلی تهیه و تصویب می‌کرد. در همین رابطه عدم دقت در تعیین الزامات و تعریف روشن از محدوده و چهارچوب فعالیت‌ها مشکل ساز شد.

۵- خروج رضا پهلوی و حامد اسماعیلیون از هم پاشیدن جمع را تسریع کرد
پس از خروج آقای رضا پهلوی از جمع، تلاش بقیه‌ی اعضا و مشاوران این بود که بدون حضور ایشان کار ادامه یابد. آقای رضا پهلوی یکی از دلایل مهم خروج خود را اعتراض به برخوردهای شخصی خانم مسیح علی نژاد اعلام کرد ضمن اینکه تأکید کرد نمی‌خواهد و نمی‌تواند کار تشکیلاتی بکند اما از این جمع و سایر جمع‌ها و تشکل‌های دموکراسی خواه حمایت خواهد کرد.
در جلسه بعدی، بدون حضور آقای پهلوی، صحبت بر سر ادامه کار “گروه” بود و همگان بر ادامه کار گروه تأکید داشتند. اما کناره گیری آقای حامد اسماعیلیون شرایط دیگری را سبب شد. همه اعضای گروه و مشاوران از آقای اسماعیلیون خواستند در جمع بماند و کار را ادامه دهد اما ایشان نپذیرفتند. بعد از خروج آقای اسماعیلیون هم هنوز جمع بر ادامه کار و ترمیم گروه تأکید داشت اما جلسات تق و لق شد و به تدریج خبر کناره گیری دیگران هم اعلام شد.

۶- ناتوان حتی در گزارش دهی
پیشنهاد ما مشاوران این بود که گروه ارزیابی‌ای از فعالیت‌های چند ماهه داشته باشد و گزارشی در مورد فعالیت گروه به مردم داده شود. همه در حرف موافق بودند اما در عمل اجماع برای ارائه یک گزارش مؤثر و یکپارچه به دلیل ناهماهنگی‌ها و اعمال انگیزه‌های فردی و سیاسی وجود نداشت.

۷- پذیرش شکست یک مسئولیت جمعی‌ست
در کنار عوامل فرهنگی، سیاسی و تاریخی، فشارها و تهدیدات عناصر و عوامل بیرون از این جمع، این گروه را منحل کرد. آنچه از نگاه من اهمیت دارد این است که پذیرفته شود مسئولیت این شکست و پیامدهای ضربه زننده‌اش با هر شش نفر است. تلاش برای مقصر تراشی و فرافکندن مسئولیت شکستِ یک کار جمعی به گردن یکی دو نفر، غیرواقعی و غیرمنصفانه است، شیوه‌ای که راه‌گشا و درس‌آموز نخواهد بود.

۱۵ مارس ۲۰۲۴
اورلندو – امریکا

منبع سایت گویا