صد سال پس از انقلاب اکتبر!

بهرام رحمانی :

انقلاب اکتبر 1917 روسیه، تنها انقلاب عظیم سیاسی – اجتماعی پس از کمون پاریس بود که به معنای واقعی چهره جهان را دگرگون کرد. انقلابی که شعارها و تحلیل‌ها و مواضع‌اش از موضع طبقاتی محرومان، کارگران و ستم‌دیدگان بر علیه سیستم سرمایه‌داری با افق و چشم‌انداز سوسیالیسم کارگری بود.

بررسی و تحلیل تاریخ انقلاب‌های جهان، همواره به دلیل درس‌گیری و در جهت تحقق افق و چشم‌انداز امروزی بوده و هست و صرفا جنبه بررسی تاریخی ندارد. خصوصا وقتی ما هنوز هم در قرن بیست و یکم در یک جامعه نابرابر و متحول و انقلابی زندگی می‌کنیم مطالعه انقلاب‌های معاصر و بررسی آگاهی و درس‌ها و نقاط ضعف و قوت آن‌ها، تاثیر بی‌نظیری در استمرار و وقوع انقلابات جدید به ما می‌دهد. این نگاه و بررسی بدون حب و بغض به ما می‌آموزد که اشتباهات گذشتگان را برای ساختن جامعه آینده بشریت تکرار نکنیم و در عین حال، از نقاط قوت آن‌ها برای ساختن جامعه آتی هم غافل نباشیم. بنابراین، تحلیل و بررسی تحولاتى كه دست‌کم در طول دو و سه قرن اخير در جهان، یعنی قرن‌هایی که شاهد تحولات عظیم و انقلاب‌هاى بزرگ بوده است، تجارب و درس‌های لازم را با آگاهی امروزی‌مان بگیریم.

بحث درباره انقلاب روسیه که منجر به تشکیل اتحاد جماهیر شوروی شد پس از قریب به 40 سال جنگ سرد با آمریکا، از درون فروپاشید اما درس‌ها و آموزه‌های این انقلاب، هنوز هم برای همه گرایشات طبقاتی موجود جهان، به‌ویژه نیروهای انقلابی و کارگری کمونیستی هم‌چنان باقی و حائز اهمیت است.

در این مقاله، به‌طور اجمالی ابتدا ریشه‌ها و زمینه‌های انقلاب روسیه با ذکر تاریخچه‌ای مختصر از این انقلاب مورد بررسی قرار می‌گیرد، سپس به اهداف و آرمان‌های انقلاب کارگری سوسیالیستی روسیه می‌پردازد و نهایت دلایل فروپاشی آن را مورد بررسی قرار می‌دهد. و در نهایت در جمع‌بندی، ضمن ارج‌گذاری به این انقلاب عظیم سیاسی، طبقاتی و اجتماعی، با درس‌گیری از آن، به آلترناتیو انقلابات جهان امروز می‌پردازد.

***

برای بررسی ریشه‌ها وعلل انقلاب روسیه ابتدا نظری کوتاه به تاریخ معاصر این کشور می‌اندازیم، خاندان رومانف‌ها از سال 1613 میلادی در روسیه حکومت می‌کردند و لقب تزار را به خود اختصاص داده بودند، در این دوران تنگناهای اقتصادی در زندگی مردم و تضاد طبقاتی باعث بروز نارضایتی‌های گسترده در طبقه دهقانان و کارگران شده بود.

شکست روسیه در سال 1905، در جنگ با ژاپن و جان‌باختن بسیاری از سربازهای روسی در میدان‌های مختلف این جنگ، فضای پرتنشی را در این امپراطوری به‌وجود آورد و نیکلای دوم(آخرین تزار) نیز از کنترل این تنش‌ها ناتوان بود، در این هنگام بسیاری از سربازان روسیه خصوصا در شهر پتروگراد(سن پترزبورگ امروزی) به‌جنبش‌های اعتراضی علیه تزار پیوستند. بنابراین، می‌توان مبارزه پیگیر حزب سوسیال دموکرات روسیه و نارضایتی بدنه ارتش روسیه تزاری، از عوامل اصلی انقلاب روسیه دانست. ضعف نیکلای دوم در مدیریت کشور پهناور روسیه، سبب شد نابسامانی‌ها در کشور روسیه توسعه یابد و بیش‌ترین فشار به کارگران و دهقانان و محرومان وارد شود. از سوی دیگر، گسترش یافتن تفکرات مارکسیستی و روشنفکری انقلابی، فضا را برای تحول در عرصه سیاسی روسیه آماده کرده بود.

انقلاب روسيه درسال 1917، دو تحول عمده را از سر گذراند، نخست در تحولات فوريه مبارزات با اعتصاب‌ها و اعتراضات گسترده زنان و كارگران آغاز شد. با شورش نظاميان ناراضی روسی، درگيری‌های وسیعی در مسكو و سن پترزبورگ اتفاق افتاد. در این درگیری‌ها بسیاری از انقلابیون جان دادند. سرانجام درگیری‌های ماه فوریه، بلشویک‌ها دست بالا را بگیرند و نهایت قدرت سیاسی را به‌طور تصرف کنند.

ادامه مطلب