طنز کوتاه “قدرت”

hadi khorsandi

هادی خرسندی:

 

 

 

ـ سلام پدر.
ـ چطوره اوضاع؟
ـ-عالی.
-ـ بسیج؟
-ـ توپ!
ـ سپاه؟
ـ-تانک.
ـ ارتش؟
-ـ مسلسل.
-ـ اسد؟
-ـ ممنون.
-ـ حزب الله؟
-ـ نمک گیر.
-ـ پوتین؟
-ـ در خدمت.
-ـ انگلیس؟
-ـ کاسه لیس.
-ـ آمریکا؟
ـ چشم به راه.
-ـ چین؟
ـ در رکاب.
ـ یعنی ما پر قدرت ترینیم.
– ـ درسته پدر.
– ـ دیگه ما از کی میترسیم؟
– ـ هیچکی.
– ـ مخالفان؟
-ـ اوین.
– ـ دیگه؟
-ـ گوهردشت.
– ـ بیشتر بگو حال کنیم.
-ـ قزلحصار. عادل آباد شیراز. هزار جای پیدا و پنهان.
– ـ زهرچشم ها؟
– ـ گرفته.
-ـ تخم ها؟
-ـ کشیده.
– ـ اعدام ها؟
-ـ رو به راه.
-ـ تو تاریخ این مملکت کسی دیگه این قدرت را داشته؟
-ـ نه پدر.
-ـ ببینم این نرگس محمدی کیه دیگه؟
-ـ نایب رِییس کانون مدافعان حقوق بشر.
-ـ مورچه چیه که کله پاچه ش باشه مجتبا!
-ـ دلشون خوشه. زنه انگار تو زندونه.
– ـ میدونم ولی حالش خوب نیست بردنش مریضخونه. دوتا مریضی داره آمبولی ریه و فلج عضلانی.
– ـ شما همه چیزو در جریانین پدر.
-ـ همین را میخواستم بگم. برو مریضخونه بگو این زنه را ببندند به تخت.
– ـ همین آمبولی فلجه رو؟
-ـ بعله. بگو دست و پاش را زنجیر کنند به تخت.
– ـ حرف توش در نمیاد پدر؟
-ـ ما از کسی ترس و واهمه ای داریم. الان صحبت قدرتمون بود. برو تا دیر نشده بگو ببندنش. کار از محکم کاری عیب نمیکنه!

خبر:
« پس از اعزام خانم محمدی به بیمارستان به علت آمبولی ریه و فلج عضلانی، دست و پای او را با وجود اعتراض‌های پزشک‌های معالج، به تخت بسته و یک مأمور زن به‌صورت ۲۴ ساعته در کنار تخت او حضور دارد.َ»
پایان طنز کوتاه قدرت!
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
فیسبوک آزاد هادی خرسندی
https://www.facebook.com/Hadi-Khorsandi-247819131902635