همنشین بهار :
ای عشق همه بهانه از توست من خامشم این ترانه از توست
من میگذرم خموش و گمنام آوازهی جاودانه از توست
در حالیکه ابرهای بیباران جلوی تابش آفتاب را گرفتهاند و همه جا را نوعی خسوف فرا گرفته، درحالیکه فقر و جنگ و بیعدالتی، امان همه را بریده و تاجرپیشگی و فزونطلبی به آرمانخواهی و فداکاری میخندد، درحالیکه بر اساس آمار یکی از بزرگترین گروههای بینالمللی امدادرسانی به نام آکسفام Oxfam نيمی از کل ثروت جهان در دست يک درصد از جمعيت جهان است و بسیاری از مردم، «هشتشون» گرو «نُه» است و به درد چهکنم چهکنم گرفتارند، از عشق گفتن و شنیدن چه ضرورتی دارد؟ «وَلـِنـْتـایـْنْ دِی» Valentine’s Day دیگر چه صیغهای است و روز عشاق کدام است؟
…
انگیزههای کاسبکارانه کسانیکه فقط منافع خویش را دنبال میکنند، به کنار، آیینهایی این چنین، بهانههایی برای فراموش کردن خاطرات تلخ و، شادابکردن زندگی بوده و هست. حالا از نکته فوق میگذریم…