همنشین بهار :
پیمان فینکنشتاین
پس از ۲۴۰ سال که خاندان صفوی در ایران حاکم بود، نادر، فرزند یکی از افراد قبیلهِ ترکنژاد افشار، به صحنه آمد و با جنگها و پیروزیهای پیدرپی خود، جان تازهای در کالبد کشور دمید، اما متأسفانه کبر و غرور او را بر زمین کوبید و از میدان به در کرد و ایران دوباره دچار هرج و مرج و اغتشاش شد. در پیامد این اوضاع، کریمخان، رئیس طایفه زند از قبایل کرد ایرانی، بعد از کُشت و کشتارهای فراوان فرمانروای ایران شد. مدت کرّ و فرّ و حکومت وی ۳۰ سال و ۸ ماه بود. کریمخان در اواخر عمرش به بیماری سل مبتلا گشت و درگذشت. بلافاصله، پس از مرگش، سران زند به جان هم افتادند و به قصد کُشت، همدیگر را لَت و پار کردند. جنازه کریمخان سه روز روی زمین بود تا شاه جدید بقیه را از سر راه بردارد و بر کرسی شاهی بنشیند. سرانجام آقامحمدخان قاجار جلودار شد. همو که در پیگرد لطفعلی خان زند به این سو و آن سو لشکر میکشید و در کرمان در واکنش به حمایت مردم از لطفعلی خان، چشم کور میکرد. وی سالها سرگرم شمشیرزنی در اطراف و اکناف مملکت بود و پس از جنگها و خونریزیهای زیاد، سرتاسر خاک ایران را به زیر لوای حکومت واحدی درآورد و عاقبت اردیبهشت سال ۱۱۷۶(۱۷۹۷ میلادی) به دست نزدیکانش به خاک و خون غلطید. ناپلئون در نامهای که به فتحعلیشاه نوشته نادرشاه و آقامحمدخان قاجار را ستوده است.