
همنشین بهار :
خانمها و آقایان محترم، دوستان، خواهران و برادران دانشور، سلام بر شما. این بحث به خلیل ملکی(۱۲۸۰-۱۳۴۸) میپردازد. مرد اخلاق، و روشنفکری اصلاحطلب و فرهنگ ساز که در سراسر زندگیاش به پرنسیبهایی که به آنها اعتقاد داشت پایبند بود و بدون کمترین توجه به قدرتهای موجود آنچه را حق و حقیقت میدانست بیان میکرد، هرچند میدانست بیان کلمه حق مرارت دارد. در کشوری که فلسفه سنتیاش زیر سایه دیدگاههای مانوی رشد کرده، و در فرهنگی که مذهبش هیچ اشتباهی را تحمل نمیکند، از آشتی و مدارا دم میزد و برای برقراری سوسیال دموکراسی در ایران، با جزمیت فلسفه حزبی در سطح نظری مبارزه میکرد.
البته جهانی که ما الان توی آن زندگی میکنیم با روزگار خلیل ملکی تفاوت دارد از جمله فروپاشی شوروی و کشورهای اروپای کمونیست. اما آنچه از او با ارزش است و شایسته یادآوری، فرهیختگی و دانش سیاسی و راه و روش او است.