
همنشین بهار :
نامه تکاندهنده «لیلا زمرّدیان» (آذر) که ۳ یا ۴ روز قبل از ترور مجید شریف واقفی به رؤیت تقی شهرام و دوستانش میرسد، سندی گویا و تأملبرانگیز است. کپی نامه مزبور (دستخط لیلا) را در سایت «اندیشه و پیکار» می توان دید.
وحید افراخته و سید محسن خاموشی و…در بازجوییهای خودشان در مورد این نامه توضیح دادهاند. تقی شهرام نیز بعد از انقلاب ضمن یاداشتهایی که از اوین بیرون فرستاد به آن اشاره کردهاست.
…
افسوس که اینگونه اسناد که در شمار سرمایههای مردم ستمدیده ماست قطرهچکانی بنا بر موقعیت و مصالح گروهی در اختیار عموم قرار میگیرد.
حالا بیش از ۴۰ سال از نگارش نامه گذشته و پژمردگی و غبار بر برگهای سبز نشستهاست. حالا چرا؟ چرا این همه دیر منتشر میشود؟
آیا عدم انتشار نامه لیلا از جمله به خاطر اشارات صریحی است که به اختناق درون تشکیلات و جبر جو و شانتاژ شرایط دارد؟
او که سالها در سازمان مجاهدین مبارزه میکرد، در چند عملیات شرکت داشت و با رضا رضایی و…کار میکرد چرا باید آنچنان له شود که تقاضای مرگ کند؟ مگر درون آن سازمان «انقلابی» که شعار میداد از «جهل» اسلام به «علم» مارکسیسم عروج کردهایم چه مسائلی میگذشت؟…
در نامه مزبور تشویش خاطر لیلا جا به جا هویداست و او گرچه تقدم ماده بر ایده و مقولاتی این چنین را تکرار میکند،
اما گویی دلش با کسانی است که از دید رهبری وقت سازمان خائن تلقی شده، سخت سر و کوردل و تاریکاندیش معرفی شدند.
وقتی مجید میگوید از مبارزه کنار نرفته و نبریده بلکه صحنه سازی کرده و رهرو راه حنیف و سعید محسن و بدیعزادگان و رضایی هاست برخورد لیلا با او عوض می شود…
لیلا مسألهای غیر از مبارزه نداشت. و اگر مدام از سازمان سخن میگفت به همین خاطر است. درحالیکه سازمان در واقع یک موجود اثیری بیش نبود و این یا آن فرد بودند که به اسم سازمان خط خودشان را پیش میبردند.
ـــــــــــــــــــــــــــــ






