
همنشین بهار :


امروز که این نامه را برای شما مینویسم قلبم آرام و مطمئن است که وظیفه دوستی و ارادت و صداقت را تا آنجا که در توان داشتهام انجام داده ام. و از آنجا که هر روز احتمال میدادم بواسطه برخوردها و مواضع شما این حادثه اتفاق بیافتد صریحاً و بدفعات به آقای هادی هاشمی داماد حضرتعالی گفتم که اگر قضایا به همین شکل ادامه پیدا کند علی الظاهر امام تحمل نخواهند کرد و مصلحت نظام را بر همه چیز و همه کس مقدم میدارند. و همین پیغام را به شما دادم ولی هیچ گونه فایدهای نکرد. و من مطمئنم که آقای هادی هاشمی به این نتیجه رسیده بود که امام و نظام چارهای ندارند جز این که دنبال آقای منتظری بدوند و چرا آقای منتظری آنچه را که مایل است نگوید؟ پس باید بگوید و امام هم باید قبول کند، که این حرف را از لابلای چند ساعت بحث با او درآوردم.


آیا در مورد قتل مرحوم دکتر سامی شما به گونهای اعلامیه ندادی که از آن فهمیده شود نظام او را کشته است؟ یادتان است در دیداری به شما این مطلب را گفتم، بلافاصله آقا هادی گفت پیام آقا به صورتی بود که نظام تبرئه شد، من به او گفتم خودت را به آن راه نزن که شما از آنجا که ساده اندیش هستید و نمیدانید چه چیزهایی را باید گفت و چه چیزهایی را نباید گفت، گفتید: بله فلاحیان گفتهاست ما منافقین را از پای درمیآوریم. به آقا هادی گفتم ایشان خودش تصدیق کرد که خواستهاست به صورتی بگوید که قتل مرحوم دکتر سامی به گردن نظام بیفتد و بعد به شما گفتم اولاً که معلوم نیست فلاحیان چنین چیزی گفته باشد. از آن گذشته سامی که منافق نبود، آیا خدا را خوش میآید هر قتل و غارتی را به گردن نظام بیندازید. و حال میگویم صرفاً به خاطر این که اطلاعات مهدی هاشمی را بهجزایش رساندهاست باید هر عتلی را به گردن سربازان گمنام امام زمان علیه السلام انداخت؟ بحمدالله چندی بعد هم مطلب روشن شد که شما اشتباه بزرگی کردهاید. حرف ما این است که چرا هر چه نوشتند امضاء میکنید؟ آیا جواب خون شهدا را میتوانید بدهید؟ جواب آنهایی را که برای حفظ نظام از خود گذشتند و شما برای دل خوشی چند لیبرال حاضرید به صورت غیرواقعی مطلب را به گونهای مطرح کنید که مرحوم سامی را نظام نابود کردهاست.
از این مسائل است که امام فریاد میزنند که: «نفوذیها بارها اعلام کردهاند که حرف خود را از دهان ساده اندیشان موجه میزنند.» آیا نباید امام با درد و رنج بفرمایند: «نباید برای رضایت چند لیبرال خود فروخته در اظهار نظرهای و ابراز عقیدهها به گونهای غلط عمل کنیم که حزبالله عزیز احساس کنند جمهوری اسلامی دارد از مواضع اصولیش عدول میکند.»
حضرت آیتالله: صمیمانه از شما میخواهم سؤال کنم: چه دستی در کار بود تا شما را از امام تا این حد جدا کرد که شما اطلاعات و مسئولان زندانهای نظام مقدس جمهوری اسلامی را از ساواکیهای شاه بدتر میدانید ولی امام آنها را سربازان گمنام امام زمان علیه السلام مینامند؟ آیا غیر از این است که شما افرادی را که به اقرار خودشان تمام اوصاف زشت مثل شیطان، لاابالی، مجسمه شر و فساد، حیله گر، توطئه گر، ریاکار و قدرت طلب، غیرمتدین، منحرف، معیوب، آلوده به گناه و بسیاری دیگر از این اوصاف دارا بودهاند متقی، متدین، مدیر، مدبری میدانید که از بچگی بزرگشان کردهاید و از همه خصوصیاتشان مطلعید و ایشان را خوب میشناسید و الحق هم که چقدر خوب شناختید!!
حضرت آیتالله: یادتان هست من میگفتم اینها برای شما به دروغ نامه مینویسند و مطالب خود را به عنوان نامههای رسیده از مردم القاء میکنند، شما باور نمیفرمودید، و شاید اکنون نیز باور نفرمایید که اصحاب همان تفکر در کنار شمایند. وقتی آقای هادی هاشمی در سر داعیه جدایی شما از نظام و امام را داشت غیر از آنچه شد تصور نمیرفت.والسلام به امید دیدار در قیامت و در محضر عدل الهی.

خدمت ذی شرافت اخوی و استاد معظم حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای سید هادی هاشمی زیده عزه العالی. با تقدیم گرمترین سلامهای برادرانه توفیق حضرتعالی را در راه خدمت به اسلام و مسلمین و تحقق بخشیدن به اهداف عالیه انقلاب اسلامی درسایه خط امام مدظله العالی خواستارم. باری از اینکه مدتی است از فیض حضور حضرتعالی محروم گشتهام متأسفم ولی از اینکه در این مدت مورد الطاف خفیه الهی قرار گرفته بسیار خرسندم علت اصلی تصدیع وقت عزیزتان علاوه بر تجدید محبت و ارادت و سلام یاد آوردن مطالبی است که بیان آن را در این مقطع با ادبیات ناقص خود یک وظیفه شرعی میدانم. قبل از ورود به مسئله اشعار میدارم که حضرتعالی در طول زندگیام علاوه بر نقش سازنده و تربیتی اخوت نقش بارز یک معلم و استاد را داشتهاید و من همه چیز خود را مدیون الطاف و عطوفتهای بیشائبه شما دانسته و میدانم ولی امروز فراتر از مناسبات برادرانه و دوستانه مصالح انقلاب اسلامی مطرح است و چنانچه در ادبیات این حقیر صراحتی خارج از انتظار مشاهده فرمودید معذورم بدارید.






