
جلال ایجادی :
در سرزمین ما، فرهنگ باستانی ایرانی و فرهنگ مدرنیته و خلاقیت های انسانی نتوانستند از پویایی و شکوفایی گسترده برخوردار شوند زیرا سلطه اسلامی و شیعه گری و قرآنی، سد و مانع تولید کرد و جامعه و بسترهای فرهنگی را با عناصر انحطاط و پوسیدگی و خرافاتی و ضدعلمی، مورد تهاجم پیاپی قرار داد. البته فرهنگ ایرانی مقاومت کرد و آفرید، ولی آلودگی های اسلامی در ذهن و تفکر و باور و احساس ایرانیان و نخبگان غلبه یافت، یا پریشان نمود و آسیب های کلان پدید آورد. پدیده مسخ زدگی و ازخودبیگانگی بیماری ما شد.
فرهنگ ها اغلب سیال هستند و در درون خود عناصر گوناگون را می پذیرند و جذب می کنند. ویژگی پویایی یک فرهنگ و عناصر مثبت بیرونی، متناسب با کیفیت پیرامونی و اجتماعی، نیرومندی و استواری و آفرینندگی را گسترش می دهد. ولی دین اسلام کاملن بنابر ماهیت مبتذل و توتالیتر خود همیشه به عنوان یک عامل مخرب و ویرانگر عمل کرده است. یکی از زمینه هایی که ما از اسلام ضربه خوردیم و آسیب مهلک دیدیم، زمینه اندیشه گری و فلسفه است. فلسفه، پرسشگری و اندیشه ورزی و استدلال است حال آنکه دین اسلام احکام تعبدی و بن بست تفکر و سقوط شخصیت است. خرافه پرستی و خشونت ذاتی قرآن و تهاجم ضدخرد و ضد دانش و ضدانسانی قرآن و اسلام و شیعه گری، همیشه بر علیه فرهنگ و فلسفه و اندیشه و بنابراین بر علیه انسان ها و نخبگان اندیشه ورز به جنگ پرداخته و مدافعان اسلام، از محمد رسول تا روح الله خمینی، همیشه در پی نابودی و تکفیر و کشتار و آزار فرزانگان بوده اند.
فرزانگانی مانند فارابی و ابن سینا با خلاقیت شخصی و با محیط فرهنگی خانوادگی و با فرهنگ فلسفی ارسطویی و با تلاش عظیم در تولید کتاب و اندیشه و با آموزش دادن در زمینه فکری نشان دادند که قادر به آفرینش فکری عقلانی و فلسفی هستند. آنها هرگز از آزادی کامل برخوردار نبودند و همه پاسداران و گزمه های دینی در پی خفه نمودن آنها بودند. این اوضاع خفقانی، اندیشمندان را مجبور ساخت تا در سرزمین اسلامی محتاط باشند و گاه در عرصه مقولات کوتاه بیایند و نتوانند احکام اسلام را آشکارا انتقاد کنند. البته آنها در تربیت خانوادگی نیز از اسلام تاثیر گرفته بودند و بناگزیر بازتولید معیارهای اسلامی در رفتار و نوع فکر منعکس می شود. آنها چه بسا مقولات اسلامی را در دستگاه فکری و مکتب خود وارد ساختند و اندیشه ورزی خود را محدود نمودند. در اینجا بطرز فشرده به دو اندیشمند، فارابی و ابن سینا، می پردازیم تا اهمیت کار فکری آنها روشن باشد و در ضمن ببینیم چگونه آنها برای اینکه مورد تکفیر قرار نگیرند برخی مقوله های دینی را در بینش خود وارد میکنند. این عقب نشینی یا امتیازدهی به دین به زیان فلسفه تمام می شود و این اشتباه را می پروراند که گویا اسلام با فلسفه خوانایی دارد. حال آنکه رد نمودن دین و انتقاد برآن، بمعنای هموار نمودن راه فلسفه و شکوفایی آنست.
فارابی، عقل و معرفتشناسی و اسلام
فارابی در سال ۸۷۲ میلادی برابر ۲۵۹هجری قمری در فاریاب در خراسان بزرگ متولد شد. او بخش بزرگی از عمرش را در بغداد گذراند و در دمشق درگذشت. فارابی، فیلسوف بزرگ ایرانی و از مهمترین متفکران دوران اسلامی، به دلیل ترکیب اندیشههای افلاطون و ارسطو با آموزههای اسلامی، به معلم دوم پس از ارسطو (معلم اول)، معروف شد.
از سده نهم تا نوزدهم میلادی، مبحث خلق جهان و حدوث و قدم عالم، مهمترین بحث در زمینه تفکر در دوره اسلامی بود. فارابی معتقد بود که جهان «قدیم» است. اما برای آنکه از چهارچوب احکام قرآنی خارج نشود، سعی کرد بین عقیده ارسطو و مسئله خلق جهان توسط الله در قرآن راهی بیابد. فارابی معتقد بود که دین و فلسفه در اصل یک هدف دارند: رسیدن به حقیقت، اما زبان فلسفه عقلانی است، در حالی که دین از طریق تمثیل و وحی به حقیقت اشاره میکند.
فارابی در کتابهای خود نشان می دهد که از دانش مهمی در زمینه زبان، موسیقی، طبیعیات، کیمیا، نجوم، الهیات، علم سیاست، جامعه شناسی، انسان شناسی و دانش مدنی برخوردار است. اندیشههای او را میتوان در برخی موارد چنین خلاصه کرد:
اصل عقل. فارابی بر نقش عقل در شناخت تأکید داشت. او معتقد بود که انسان از طریق عقل فعال میتواند به حقیقت دست یابد. او شناخت را به چهار مرحله تقسیم کرد: یکم، حسّی، از طریق حواس. دوم، خیالی، بازنمایی تصاویر. سوم، عقلی، درک کلیات. چهارم، عقل قدسی، شناخت کامل حقیقت، که پیامبران و فیلسوفان دارند. ابونصر فارابی برآنست که دانش نسبت به اشیا، گاه به کمک قوۀ ناطقه، گاه به وسیلۀ قوۀ متخلیّه وگاه از راه احساس حاصل میشود. در آنچه درک آن با قوه ناطقه میسّر است، کار با نیروی اندیشه است و آنجا که علم از راه احساس به دست میآید، ترکیبی از فعل بدنی و فعل نفسانی در کار است و هرگاه نفس میل به تخیّل چیزی کند، قوه متخیّله این کار را به صورتهای گوناگون، یعنی به کمک محسوسات گذشته یا ترکیباتی از آنها و یا با آنچه از راه قوه ناطقه دریافت میدارد، انجام میدهد.(مدینه فاضله، چاپ قاهره)
اصل سعادت. به نظر فارابی، سعادت، برترین هدف انسان است و از طریق فضیلت و خرد حاصل میشود. او تأکید داشت که سعادت واقعی در شناخت و اتحاد با عقل فعال است. از دیدگاه فارابی، سعادت نه در لذتهای مادی، بلکه در تعقل، حکمت و زندگی فضیلتمندانه در یک جامعهی مطلوب به دست میآید. رسیدن به این سعادت، نیازمند شناخت حقیقت و پرورش فضایل انسانی است. این گفتمان با نظریه ارسطو منطبق است. فارابی بر عقلگرایی، سعادت، جامعهٔ آرمانی، هماهنگی دین و فلسفه، و نقش فیلسوف بهعنوان حاکم ایدهآل تأکید داشت. فارابی تأکید داشت که سعادت نهایی قرب به خدا است و این از طریق شناخت عقلانی و زندگی اخلاقی بهدست میآید. این ایده با آموزههای اسلامی درباره حقیقت توحیدی هماهنگ است. ولی بسیاری از اندیشه های او مانند فضیلت و قدرت عقل از ارسطو می آید.
جامعه آرمانی. فارابی در کتاب آراء اهل مدینهٔ فاضله، جامعهای ایدهآل یا جامعه آرمانی را توصیف میکند که در آن، حاکم باید یک فیلسوف یا حکیم باشد. او حکومت ها را به چهار دسته تفسیم نمود: مدینههای جاهله، فاسقه و ضاله که از حقیقت دور شدهاند. حکومت مدینهٔ فاضله است که در آن مردم بهسوی سعادت هدایت میشوند. او سعادت فردی را در ارتباط با جامعه میبیند و معتقد است که یک فرد تنها در یک جامعهی آرمانی مدینهی فاضله میتواند به سعادت برسد. رهبر این جامعه باید فیلسوف-حکیم باشد که با شناخت حقیقت، مردم را به سمت سعادت هدایت کند. مقوله مدینه فاضله یا جامعه آرمانی پیش از فارابی توسط افلاطون در «جمهوریت» و ارسطو در «سیاست» بررسی شده بود. مدینه فاضله پس از فارابی، توسط ابن سینا در «الحکمه العروضیه» و توسط خواجه نصیرالدین طوسی در «اخلاق ناصری» طرح می گردد.
رابطه فلسفه فارابی با اسلام چه بود؟
در فضای سیاسی فرهنگی حاکم آن دوران، فارابی تلاش کرد تا فلسفه یونانی وارد بحث ما گردد و ذهنیت ایرانی به علم و ریاضیات و سیاست مدنی و نجوم و موسیقی نزدیک شود. در ضمن او می کوشد تا فلسفه یونانی، بهویژه اندیشههای افلاطون و ارسطو، را با آموزههای اسلامی پیوند بزند. هنگامیکه فارابی فلسفه را به محدوده دین می کشاند زبان عقلانی اش نارسا می گردد و به موضع نادرست کشیده می شود و از فلسفه دور می گردد. او معتقد بود که دین و فلسفه هر دو راههایی برای رسیدن به حقیقتاند، اما زبانشان متفاوت است. فلسفه بر پایه عقل و برهان است و حقیقت را از طریق استدلال کشف میکند. او می گوید دین بر پایه وحی و تمثیل است و حقیقت را به زبانی که عموم مردم بتوانند درک کنند، بیان میکند. فارابی دین را استوار بر وحی می داند حال آنکه فارابی خود برآنست که حقیقت این جهان، نه از اوهام، بلکه از فلسفه و عقل و دانش و تجربه بیرون می آید. در فضای فشار روانی مستقیم و غیرمستقیم، فارابی به سازش دست می زند. نقاط ارتباط تفکر فارابی با اسلام کدامند؟
مسئله خدا و عقل فعال: فارابی با استفاده از مفاهیم فلسفی، خدا را بهعنوان عقل محض و واجبالوجود تعریف کرد.
نظریه فیض: فارابی بر اساس این نظریه می گوید جهان از طریق عقل فعال از خدا صادر شده است، نظریهای که تلاش داشت آفرینش را با فلسفه ارسطویی هماهنگ کند.
نبوت و فیلسوف-پیامبر: فارابی پیامبران را کسانی میدانست که علاوه بر دریافت وحی، دارای عقل قدسی هستند، یعنی توانایی درک مستقیم حقیقت را دارند. او پیامبر را مشابه فیلسوفِ کامل میدانست، زیرا هر دو به حقیقت میرسند، اما پیامبر حقیقت را به زبان ساده و تمثیلی برای مردم بیان میکند.
مدینهٔ فاضله و خلافت اسلامی: فارابی حکومت آرمانی خود را با مدل خلافت اسلامی هماهنگ کرد و گفت بهترین حاکم، کسی است که هم فیلسوف باشد و هم دارای ویژگیهای نبوت. او این ایده را از افلاطون گرفت، اما با مفاهیم اسلامی مانند امامت و خلافت ترکیب کرد.
فلسفه ابنسینا و رابطه آن با اسلام
ابوعلی سینا (۹۸۰-۱۰۳۷ میلادی) یکی از بزرگترین فیلسوفان دوران اسلامی است که تحت تأثیر فلسفهی ارسطو و افلاطون، قرار داشت. ابن سینا در محیط فرهنگی خانواده و دربار سامانیان و ارتباط با فلسفه یونان و فعالیت پزشکی رشد کرد. او در فضای اسلامی بود ولی تاثیر اصلی و شیوه کار او از فلسفه یونان است. فلسفهٔ ابنسینا از تلفیق آموزههای ارسطویی و نوافلاطونی با تعالیم اسلامی شکل گرفته است.
اهمیت «قانون» و «شفا» ابن سینا
کتاب «قانون» سرشار از قوانین سنتی امور پزشکی و بیماری ها و امور بهداشتی و داروهای گیاهی و سنتی می باشد. این کتاب در هشت جلد به فارسی ترجمه شده و هر جلد دارای شمارزیادی برگ است در واقع یک فرهنگنامه علمی بزرگ در زمینه بیولوژی و پزشکی و بهداشتی است. بعنوان نمونه تعداد 30 فصل در باره همه ماهیچه های ریز و درشت بدن انسان توضیح می دهد. در قانون فصل های بسیار فراوانی در باره بیماری ها، علل آنها، روش های پیشگیری بیماری ها، رژیم غذایی، ورزش و قواعد بهداشت، آمده است. نگارش قانون در دوره 1015 میلادی تا 1023 میلادی در همدان صورت می گیرد
کتاب «شفا» در باره عقاید فیلسوفان بزرگ یونان و مکتب اسکندریه و افلاطونی ها و نوافلاطونی در دانش عقلی مانند منطق و علوم طبیعی و ریاضیات و الهیات است. پس از قانون کتاب شفا در همدان و اصفهان پس از 1023 میلادی نوشته می شود. این کتاب از عالیترین دانش ها و تحلیلهای علمی و فلسفی برخوردار است. میتوان بخش وسیع منطق «شفا» را شرحی بر کتاب ارغنون ارسطو نام نهاد. الهیات شفاء بخشی از کتاب گرانسنگ شفای بوعلی است. فلسفه اولی، جوهر و اقسام آن، جوهر جسمانی، مبدأ و معاد، الهامات و دعاهای مستجاب، بلاهای آسمانی و احوال نبوت، از جمله مطالب بخش الهیات هستند. آنچه مسلم است بخش کاملن بزرگ شفا در باره علم و فلسفه و تجربه و مشاهده و بررسی واقعیت و فلسفه یونان و بویژه ارسطو است. در کتاب «شفا» ابن سینا از منطق و هندسه و حساب و نجوم و جغرافیا و موسیقی و طبیعت و خواص گیاهان و بدن و اعضای بدن و حیوانات و مقایسه اندام پرندگان و جانوران و سکس انسان و تولد انسان و غیره می گوید. در این اثر ابن سینا به معرفی منطق و سایر علوم، فایده و موضوع منطق، تعریف واژه مفرد و مرکب، بررسی نظریات گوناگون در مورد ذات و عرض، بررسی نظرات گوناگون دربارهٔ آنچه بر ماهیت دلالت میکند و مفاهیمی چون جنس و نوع و تعریف های طبیعی و عقلی و منطقی می پردازد.
ابن سینا در بخش «طبیعیات» از مراحل تکوین انسان از منی، از علایم بلوغ در انسان، از چگونگی تولید مثل می گوید. وی بحثی نیز دربارهٔ اوج لذت جنسی که اصطلاح ارگاسم را در موردش به کار میبرند، در مرد و زن دارد. او همچنین از مدت آبستنی و خون نفاس، از بازتولید نزد حیوانات، از اعضای دستگاه گوارش، از دندان و دهان و غیره می گوید. تشریح اعضای تنفس، اعم از ریه، حنجره و دریچهٔ ریه، تشریح قلب و رگهای آن، کلیه، ترقوه، کتف، دستها، کمر، گردن، سینه، استخوانهای سینه، پاها و اختلاف آن با پاهای حیوانات، صورت، لبها، عضلات و ماهیچههای محرک آنها، از دیگر مطالبی است که در پژوهش ابن سینا مطرح میشود.
ابن سینا کتاب «دانشنامه» را به زبان مادری اش، فارسی، در سالهای 1024 تا 1930 میلادی به نگارش درآورد. ابن سینا در این کتاب، منطق و متافیزیک و هندسه و حساب و نجوم و همچنین موسیقی و الات موسیقی و دستگاه ها و الهیات را مورد بحث قرار می دهد. باید گفت دنیای فرهنگی و علمی و فلسفی، بینش ذهنی او را می سازد و به شیوه فیلسوفان آتن ابن سینا پدیده ها را برمیشمارد، بررسی می کند، تفسیر می نماید، استدلال می کند، مقایسه می کند، رده بندی می کند و انتخاب می نماید. شیوه علمی و فیلسوفانه او بیانگر ذهنیت علمی پرورش یافته ای است که هیچ ربطی با ذهنیت دینی و قرآنی ندارد.
افزون بر تلاش کلان جمع آوری داده های علمی و تجربی و نگارش کتاب های علمی، با توجه به فضای سیاسی دینی حاکم و فشارها و تهدیدهای اتوریته های اسلامی، ابن سینا کوشید تا برخی مفاهیم فلسفی را در چارچوب تفکر اسلامی بگنجاند، اما برخی از دیدگاههایش با تفسیرهای اسلامی تفاوت داشت و حتی مورد انتقاد شدید متکلمان و علمای دین قرار گرفت.
نزدیکیها و تفاوت های فلسفه ابنسینا با اسلام
اثبات وجود خدا: ابنسینا از طریق استدلال عقلانی، خدا را بهعنوان واجبالوجود مطرح کرد. این نظریه با اصل توحید اسلامی سازگار بود.
نبوت و وحی: او نبوت را بهعنوان یک ضرورت اجتماعی و عقلانی توجیه کرد. او معتقد بود که پیامبران دارای عقل قدسی هستند و حقیقت را به روشنی درک میکنند
روح و معاد: ابنسینا بر جاودانگی روح تأکید داشت که با باورهای اسلامی در مورد حیات پس از مرگ همخوانی دارد
تفاوتهای فلسفه ابنسینا با تفکر سنتی اسلامی کدامند؟
قدم عالم (ازلی بودن جهان): درحالیکه اسلام به حدوث جهان مخلوق بودن در زمان مشخص باور دارد، ابنسینا تحت تأثیر فلسفهٔ نوافلاطونی و ارسطویی، معتقد بود که جهان ازلی است و از طریق فیض الهی بدون زمان خاصی صادر شده است. این دیدگاه توسط متکلمان اشعری و بهویژه غزالی در تهافت الفلاسفه مورد انتقاد شدید قرار گرفت
علم خدا به جزئیات: ابنسینا معتقد بود که خدا بهطور کلی (علم به کلیات) همه چیز را میداند، اما علم مستقیم به جزئیات ندارد، زیرا این امر تغییرپذیری در ذات الهی ایجاد میکند. اما متکلمان اسلامی اعتقاد دارند که خداوند بر همهٔ جزئیات عالم، حتی کوچکترین چیزها آگاه است
معاد جسمانی: ابنسینا معاد روحانی را قبول داشت اما در مورد معاد جسمانی بازگشت بدن در قیامت تردیدهایی داشت. این مسأله یکی از نقاطی بود که باعث شد غزالی او را تکفیر کند
بنابراین اگر اسلام را بر پایهٔ وحی و متون دینی مقدس تعریف کنیم، برخی از نظرات ابن سینا مانند ازلیت جهان و معاد جسمانی، با تفسیرهای دینی ناسازگار است.
فضیلت و سعادت در فلسفهی ابوعلی سینا
در قرآن و اسلام انسان نمی تواند دارای فضیلت باشد. منشا فضیلت الله است و مومنان بنده و اسیر الله با کرامت و پرهیزگار و شایسته هستند. حال آنکه فضیلت ارسطوئی به عقلانیت و اخلاق انسانی برمیگردد.
ابن سینا در کتابهای خود، بهویژه در الشفاء و النجاة، به بررسی فضیلت و ارتباط آن با سعادت انسانی پرداخته است. فضیلت در فلسفهی ابنسینا به معنای کمال وجودی انسان و هماهنگی قوای نفس است. او مانند ارسطو، فضیلت را عاملی میداند که انسان را به سعادت حقیقی میرساند، اما برخلاف ارسطو که سعادت را بیشتر امری اینجهانی میداند، ابنسینا آن را به زندگی جاودان و کمال عقلانی در پیوند با عقل فعال مرتبط میکند.
ابنسینا فضایل را با توجه به تقسیمبندی قوای نفس به سه دستهی اصلی تقسیم میکند:
یکم) فضایل عقلی (حکمت) – کمال قوه ناطقه
این فضیلت مربوط به عقل و معرفت است و انسان را به شناخت حقیقت و درک کلیات میرساند. مهمترین آنها عبارتاند از:
حکمت نظری یا شناخت حقیقت اشیاء
حکمت عملی یا مدیریت صحیح زندگی فردی و اجتماعی.
دوم) فضایل اخلاقی – کمال قوه غضبیه و شهویه
این فضایل باعث میشوند که قوهی شهوانی و قوهی غضبیه در حد اعتدال قرار گیرند و تحت فرمان عقل باشند و از خشم دوری کنند. مهمترین فضایل اخلاقی از دیدگاه ابنسینا عبارتاند از:
شجاعت یا میانهروی در قوهی غضبیه
عفت یا میانهروی در قوهی شهوانی
سخاوت یا کرم و بخشش و بزرگواری
عدالت یا هماهنگی بین تمام قوا و فضایل.
سوم) فضایل عملی – مدیریت زندگی اجتماعی و فردی
ابنسینا بر این باور است که برای رسیدن به سعادت، فرد باید فضایل عملی را نیز رعایت کند، از جمله فضایل عملی عبارتند از:
ادارهی صحیح زندگی شخصی و خانوادگی
مدیریت امور سیاسی و اجتماعی با عدالت و تدبیر.
متاثر از فلسفه ارسطو ابن سینا فضیلت و سعادت را دارای پیوند می داند. ابنسینا معتقد است که سعادت حقیقی از طریق تعالی نفس و اتصال آن به عقل فعال حاصل میشود. او برخلاف ارسطو، سعادت را تنها به زندگی دنیوی محدود نمیداند، بلکه حیات پس از مرگ را نیز در نظر دارد. همانگونه که گفتیم از نظر ابن سینا سه گونه فضیلت عبارتند از:
فضایل عقلی، بالاترین مرتبه از فضایلاند و باعث تقرب به حقیقت مطلق میشوند
فضایل اخلاقی، ابزار تربیت نفس برای دستیابی به کمالاند
فضایل عملی، زمینهساز تحقق عدالت در جامعه هستند.
ابنسینا مانند ارسطو بر تربیت نفس و تمرین مداوم تأکید دارد و معتقد است که فضیلت در اثر تمرین و تهذیب نفس شکل میگیرد. به همین دلیل، او نقش تعلیم و تربیت را در پرورش فضایل بسیار مهم میداند. فضیلت در فلسفهی ابنسینا یعنی تعادل قوای نفس تحت هدایت عقل، که به سعادت حقیقی منجر میشود. او با ترکیب دیدگاههای ارسطویی و آموزههای اسلامی، فضیلت را نهتنها برای زندگی دنیوی، بلکه برای تکامل و بقای نفس در عالم آخرت ضروری میداند.
نکته پایانی
فارابی و ابن سینا بزرگان اندیشه ورزی هستند. بیش از هزار سال پیش این فرزانگان به فلسفه و دانش پرداختند و کوهی از کار و فرهنگ را تولید کردند. در این کارزار فکری آنها از فشارهای اسلامی در امان نماندند. شاید بتوان گفت که آنها برای پیشبرد پروژه فکری خود در ضمن در جدال «محترمانه» با اسلام و قرآن بودند. آنها یک عمر مطالعه کردند، پژوهش نمودند، وارسی کردند، تجربه کردند و داده های واقعی را بطرز علمی طبقه بندی کرده و تحلیل نمودند. آنها این کار عظیم علمی را با مفاهیم فلسفی و ارسطوئی پیوند زدند. ماهیت همه این کار سترگ علمی و فلسفی و فرهنگی فارابی و ابن سینا، با محتوای قرآن و شیعه گری و پرستش ابتذال الله بیگانه است. قرآن و احادیث و روایات و زیارتنامه ها و دعاها و فاتحه برای اموات که دربرگیرنده محتوای اسلام اند، در تضاد با روشنگری و دانش فرزانگانی مانند فارابی و ابن سینا می باشند. هر چند که نظر این فرزانگان در باره نبوت و الهیات از فلسفه و عقلانیت بیرون بود، ولی بخش عظیم کار آنها در راستای خرد و عقل و دانش بوده است.
در دوران کنونی ارزش هایی مانند شجاعت در نقد، فلسفه گرایی، پرسش گرایی، دانش گرایی، فضیلت گرایی، زیستبومگرایی، آزادی گرایی و شورش علیه زشتی ها و بدی ها، باید ویژگی های ما باشد. روحیه علم گرای ابن سیناها را نگه داریم و انرژی خویش را برای مبارزه علیه اسلام و خمودگی روانی افزایش دهیم. اراده آگاهانه ما معطوف به آزادی و سعادت و نیکبختی است.
جلال ایجادی
جامعه شناس، دانشگاه فرانسه
——————————————
جلال ایجادی در کتابهای گوناگون در باره اسلام و قرآن و تروریسم اسلامی و لائیسیته و محیط زیست و جنبش های اجتماعی در جهان و انقلاب های ایران نوشته است. کتاب او «انقلاب برای گسست، جامعه شناسی انقلاب زن زندگی آزادی»، 330صفحه انتشارات فروغ. ایجادی اثر دیگر خود را بنام «بحران بزرگ زیستبوم جهان و ایران» در ۴۸۰ برگ، انتشارات فروغ، منتشر نمود. کتاب تازه به نام «گیتی مداری و لائیسیته، قدرت سیاسی در ایران» از جلال ایجادی توسط انتشارات فروغ در 350 برگ انتشار یافته است. از این نویسنده در گذشته کتاب «نواندیشان دینی، روشنگری یا تاریک اندیشی»، ۳۱۰ صفحه، نشر مهری، کتاب «جامعه شناسی آسیبها و دگرگونیهای جامعه ایران»، ۴۰۰ صفحه، انتشارات نشرمهری، کتاب «بررسی تاریخی، هرمنوتیک و جامعه شناسی قرآن»، ۳۸۰ صفحه، و کتاب «اندیشه ورزیها در باره جامعه شناسی، فلسفه، زیستبومگرایی، اقتصاد، فرهنگ، دین، سیاست»، ۷۲۰ صفحه، چاپ نشر مهری، منتشر شده است. جلال ایجادی هر هفته چند برنامه تلویزیونی در زمینه انقلاب، لائیسیته، دمکراسی، فلسفه، جامعه شناسی و نقد قرآن و اسلام، تهیه و پخش می کند. این برنامه ها را در یوتوب میتوانید مشاهده کنید. افزون برآن، ایجادی در تلویزیون های پربیننده فرانسه بعنوان متخصص در باره خاورمیانه و اسلام و لائیسیته شرکت می کند.