فرانسیس بیکن،- فیلسوف تجربه گرا؛ ولی بی خبر از اختلافات طبقاتی.

 

آرام بختیاری :

فرانسیس بیکن؛ فیلسوف روشنگر، علم شناس، بارون، زندانی سلطنتی.

فرانس بیکن(1626-1561.م)، فیلسوف انگلیسی، فرزند خلف زمان خود بود، در پایان سدههای میانه و در آغاز عصرنو و دوره رنسانس زیست. او و پدرش از کارمندان عالیرتبه دربار سلطنتی انگلیس در زمان الیزابت اول بودند. وی گرچه عنوان و تیتل “بارون” گرفته بود، در پایان عمر به اتهام رشوه گیری، جریمه، زندان، و اخراج شد. مبارزه وی علیه آخرین دگم های: دین، فرهنگ، سنت های  ارتجاعی مانند احترام به: مرشد و معلم دروغین، و پرستش بت های اتوریته دولتی بود. وی خواهان جدایی: عقیده و ایمان از علم و عقل بود. اساس  راست آزمایی در علوم تجربی را، آزمایش و توجه به سبک و متد استقرایی، یعنی از خاص به عام، و از جزء به کل میدانست. او ارسطو را مقصر بوجود آمدن مکتب مذهبی و ارتجاعی” اسکولاستیک” یا مدرسین در پایان سدههای میانه میدانست. مارکس میگفت: وی پدر ماتریالیسم علوم تجربی مدرن در انگلیس است. بیکن همچون سعدی میگفت: دانش موجب توانایی انسان میشود. بیکن در 450 سال پیش نخستین پایه گذار علوم تجربی در غرب بود. غیر از فلسفه و علم، هنر مقاله نویسی وی در حد مونتگنی، و ادبیاتش در سطح شکسپیر بود. بدین سبب سالها به غلط شایعه شده بود که بیکن نویسنده آثار شکسپیر است!  

مورخین چپ اشاره میکنند که فلسفه ماتریالیستی فرانسیس بیکن منعکس کننده عقاید و علایق بورژوازی در حال رشد آنزمان بود. بیکن میگفت هدف کل علوم، سلطه انسان بر طبیعت برای استفاده است. وی یکی از بنیان گذاران جهان بینی علمی-فنی است و میگفت تجربه علمی-میدانی اساس شناخت است. او پیشگام امپریسم و تجربه گرایی انگلیسی بود. وی غیر از تجربه و آزمایش، توجه به پدیدههای  طبیعی را مقدمه پروسه شناخت جهان میدانست. گرچه او میگفت دانش یعنی سلطه بر طبیعت؛ ولی مبارزه و اختلاف طبقاتی جامعه زمان خود را نادیده گرفت. بیکن میگفت متدهای علمی باید متکی به تجربه، آزمایش، و توجه باشند. او پایه گذار علوم تجربی مدرن در آغاز عصر نو است. شعار” دانش قدرت است”، راه را برای علوم طبیعی مدرن هموار کرد. وی را نخستین متفکری میدانند که امپریسم و تجربه گرایی  را حدود 5 قرن پیش سیستماتیک نمود.

بیکن میگفت: الهیات و فلسفه را باید از هم جدا نمود، چون مخلوط و التقاط آندو، به هر دو آسیب میرساند، و متافیزیک را باید از علم بیرون نمود، عقل و ایمان و دین باید هرکدام در حوزه خود کوشش یا دخالت کنند. وی از طریق روش و منطق استقرایی، مبارزه ای جدی علیه ارسطو و پیرون مکتب اسکولاستیک مسیحی را آغاز کرد. او با ادعای: هرکس روش و متد درست را برای شناخت دنبال کند ،به حقیقت میرسد، بازار تئوری وجود” نبوغ و نابغه” را کساد نمود. بیکن همچون همعصرش گالیله به این نتیجه رسید که تئوری علم در جستجوی شناخت، مسیر جدیدی را دور از دگم ؛و با تکیه بر تجربه و اندیشه و آزمایش طی میکند. اهمیت دیگر فلسفه فرانس بیکن؛مانند کانت، نقد ایدول، مرشد و معلم نادان در پیشداوری های غلط و تصاویر دروغین سنتی و فرهنگ پذیرفته شده است که مانع شناخت علمی و عقلگرایانه میشوند. او میگفت: فقط انسانی که از عقاید، افکار، و پیشداوری های سنتی و ارتجاعی آزاد باشد، میتواند عقلگرا بشود و به شناخت برسد. 

فرانس بیکن با شعار: “دانش مفید است”، افشاگری و مبارزه ای جدی علیه انواع دگم ها و خرافات را شروع کرد و میگفت: قبل از دسترسی به دانش، انسان باید تمام پیشداوری ها و آموخته های غلط را کنار بگذارد. باور و آموزش غلط ممکن است از طریق: دین، سنت، فرهنگ مبتذل، مکاتب، فلسفه های  غیرعلمی، کلیسا، اتوریته های ضد مردمی، اجداد، کیش و بت، و مفاهیم غلط چند معنی دار، در تفکر انسان لانه کرده باشند. متد استقرایی متکی به تجربه و تفکر و آزمایش میتواند پیشداوری های غلط را روشن کند. بیکن داستان “غذا در غار افلاتون” را مثال میزند که انسان چگونه دچار سراب و تصاویر غلط میشود و جسم و روانش دچار کابوس میشوند. بیکن متد استقرا را بر متد قیاس ترجیح میدهد حتا اگر آن بدون استفاده از علم منطق و ریاضی باشد. او اشاره میکند که:  این روش برای الهیات نیست چون آنجا حقیقت غیرقابل بحث و خارج از محدوده عقل است. حتی روش و متد فلسفی هم در الهیات ناتوان است. نقد بیکن به ارسطو این است که واقعیات و حوادث دارای هدف نیستند بلکه اسیر قوانین علیت میباشند، و خلاف ادعای مکتب مدرسین اسکولاستیک، زندگی زیر اتوریته خدا نیست، بلکه در رابطه با طبیعت انسان و قوانین اطراف او است. بیکن میگفت: بزرگترین تقوا عشق است. 

در مرکز نظرات بیکن روشهای علمی برای کشفیات جدید است، گرچه او به ریاضیات و قیاس ریاضی اهمیت نمیداد. وی روش ارسطو را تهیه لیست از مشاهدات می نامید. راسل روش بیکن را جانشینی مفید برای روش قیاس جبری و عام پیشین بشمار می آورد. متد بیکن متکی به آزمایش و تجربه، جانشین متد اسکولاستیک قرون وسطایی است که متکی به دین و خرافات و ذهنیات بود. راسل میگفت در علوم تجربی مدرن، روش استقرایی کافی نیست بلکه باید از روش و تئوری قیاس نیز استفاده نمود. او مدعی بود که بیکن از کشفیات نظری هم عصران و همکاران خود مانند کپلر اغلب بی خبر بود. با این وجود بیکن کمبودهای فلسفی علوم تجربی جدید کوپرنیک و گالیله را در مقابل دگم های ارسطویی و کلیسایی جبران نمود. روش بیکن موجب شد که انسان بتواند به پرسشهای مطرح شده در علوم تجربی پاسخ دهد. کپلر و گالیله تحقیقات در کائنات را دنبال میکردند، بیکن ولی به علوم تجربی زمینی، روش و ابزاری نو داد. مفهوم گرایی زمان بیکن هنوز متکی به سنت اسکولاستیک مسیحی و ناشی از نظرات افلاتون و ارسطو بود. روش عقگرایی را که ماکیاولی برای اندیشه سیاسی مطرح کرده بود، بیکن اساس اندیشه علمی و عام در علوم تجربی نمود.

از جمله آثار فرانس بیکن: مجموعه مقالات، نصایح و مشاهدات علمی و اخلاقی، ارغنون جدید در رابطه با ارسطو، رمان اتوپیستی ایده آلهای جامعه آینده با عنوان (اتلانتیس جدی)،  نوگرایی عظیم سلطه انسان بر طبیعت، . تحول و پیشرفت تعلیم و تربیت، میباشند. کتاب “نوگرایی عظیم علوم” تاثیر رنسانس در رشد و شکوفایی: علم، فن، اختراعات، کشفیات، تولید کالا، و تحقیقات در علوم تجربی، در قرون بعدی را پیش بینی میکند. کتاب آرمان خواهی وی “آتلانتیس جدید” قدرت علم و دانش را در آینده نشان میدهد. کتاب” ارعنون جدید ” متکی به نقد نظرات ارسطو و متدهای علمی است. گرچه غالب آثار فرانس بیکن ناتمام ماندند، او میگفت: دانش یاید موجب استقلال و آزادی انسان گردد، شناخت طبیعی باید متکی به عقل و تجربه باشد. دولت اتوپیستی بیکن متکی به استفاده از طبیعت است. راسل میگفت: بیکن مانند سایر مردان و زنان دوره رنسانس، انسانی با علایق و توانایی های چند بعدی بود. از جمله دست آوردهای فلسفه و دانش او: طرح اتوپی، افشای ارسطو و مکتب آسمانی اسکولاستیک، نقد فرهنگ و سنت ارتجاعی پیشین، و تاکید روی تحقیقات عملی و تجربی و میدانی و آزمایشگاهی ماتریالیستی در علوم و فنون.

منابع:

—  gescchichte der philosophie,j.rehmke,s.95

— denker des abendlandes, bertrand russel, s.257

—  eine kurze geschichte der philosophie, robert.c. solomon, s. 128

— philosophie, eine einführung, jörg aufenanger, s. 87

   und mehr.

 

 

 

 

francis bacon