فیلم کودک سربازان ایرانی در جشنواره فیلم گوتنبرگ

 

موسی حاتمیان :

کودک سربازان یکی از تلخ ترین پدیده های گفتمان خودکشی دسته جمعی پنجاه و هفتی است، که هیولای خمینی با احساس هیچ برای رساندن آن همه شکوه، عظمت، پیشرفت، حقوق کودکان و زنان، سکولاریسم و خیز تمدن بزرگ به هیچ، در همین ایام با زمینه سازی چریک های فدایی، مجاهدین، شریعتی و بازرگان، و شبه روشنفکران چپ شب های شعر گوته و… پا به ایران گذاشت، و تنها چند ماه پس از این روز سیاه، پدیده ی نوظهور سوءاستفاده از کودک سربازان، در تمامی جبهه های جنگ با عراق، و در کردستان تا تهران توسط رژیم و سازمان های سیاسی به امری عادی تبدیل شد، که بسیاری از کشته های جنگ با عراق، زندانیان سیاسی و نیروهای سازمان های سیاسی اعدام شده و به قتل رسیده در زندان و درگیری های مجاهدین، احزاب کردستانی و… را همین کودک سربازان تشکیل می دادند. 

روز چهارشنبه 31 ژانویه 2024 فیلم مستندی با کارگردانی سارا معین با عنوان “بچه های قرارگاه اشرف” در جشنواره سالیانه فیلم گوتنبرگ در سوئد به نمایش در آمد، که در آن تلاش شده تا سرنوشت تلخ تنها چهار تن از این کودک سربازان به تصویر کشیده شود. در همان روز، رهبری حکومت اسلام انقلابی حاکم بر اشرف آلبانی، با الگوبرداری از رهبری حکومت اسلامی حاکم بر ایران، در اعزام ساندیس خوران به بازیهای آسیایی، از آنجا که هر دو رهبری بظاهر در جنگ بر سر خلافت اسلامی، فریاد بلند دهه نودی ها و نسل جدید کودکان ایران را در پاسخ به سلام فرمانده شنیده و می شوند، که فریاد می زنند، بیزارم از دین شما، نفرین به آیین شما، بنابراین به دستور مسعود و مریم رجوی بسیج نیرویی و لشکرکشی جهادی از استکهلم و… به گوتنبرگ انجام گرفت، که البته ماکزیمم ۱۰۰-۱۳۰ نفر را توانسته بودند با نیروهای چپ درمانده ی حامی خودشان، برای این زهر چشم گرفتن از کودک سربازان سابق و جوانان آگاه کنونی در مقابل سینما بسیج کنند، که حدود ۲۰ نفر از آنها نیز پناهجویان بخت برگشته ای بودند، که بصورت سیاه در گوتنبرگ زندگی می کنند، و مجاهدین با فریب کمک به گرفتن اقامت، آنها را نیز به‌ عنوان یکان های شورشی گوتنبرگ به صحنه آورده بودند، تا با شیادی و فریب شهرداری گوتنبرگ، اجازه برگزاری تجمع بر علیه اعدام های هفته گذشته را دریافت کنند، اما این به اصطلاح اعتراض به اعدام های رژیم را در مقابل سینمایی برگزار کردند، که فیلم کودک سربازان مجاهدین را پخش می کرد، تا بعنوان نیروی نیابتی رجوی – خامنه‌ای در گوتنبرگ سوئد نیز با چماقداری سیاسی، هر صدای اعتراضی را در گلو خفه کنند، زیرا که به گفته خمینی، حفظ نظام آنها اوجب واجبات است، و به همین دلیل به دستور همین رهبری عقیدتی، همان شب، مزدبگیران خودشان در به اصطلاح شورای ملی مقاومت را نیز وادار کردند، اطلاعیه ای با عنوان “نمایش ابلهانه با مزدوران وزارت اطلاعات آخوندها در باره کودکان کمپ اشرف در سوئد” را امضاء کنند، تا نیت واقعی رجوی از تظاهرات بر علیه اعدام های رژیم را در همسویی با همین رژیم برملا کرده، و با آسمان و ریسمان به هم بافتن دادگاه حمید نوری، فیلم سرهنگ ثریا و… مدعی شوند که « … صدها تن از هموطنان ما در مرکز شهر یوتوبوری در یک تظاهرات اعتراضی که بیش از ۳ساعت جریان داشت، نمایش وزارتی و بازیگران روحوضی را برملا و مفتضح کردند…» و همان شب آنرا از سیمای آزادی بردگان آلبانی پخش و در سایت های مجاهدین منتشر نمایند، تا بقول کمال رفعت صفایی، باقیمانده ی کودک سربازان و دیگر اسیران جزیره شیطان، از شنیدن خبر پخش فیلم کودک سربازان، ریزش و شک نکنند که 

نامی كه از سكه ها طلوع كند

در مشت تاجران

                   غروب می كند

  • مانند رهبری عقیدتی –

چون هذیان مكرر

از ویرانه های ما

                  بر آمد

تا امامتی بی تهدید را

                        نصیب برد…

علت وحشت رهبری مجاهدین از جشنواره فیلم گوتنبرگ

واقعیت این است که بعد از خمینی، رفسنجانی، خامنه‌ای و سرداران سپاه پاسداران در سوءاستفاده از کودک سربازان در جنگ ایران و عراق تا سرکوب تظاهرات در سال گذشته، بی تردید رجوی و رهبران گروه ها و سازمان های سیاسی نظامی، از تهران تا کردستان، و پس از عقب نشینی تمامی آنها به کردستان عراق در سلسله نبردهای «آلان» جنگی اکه از ۲۵ مهر تا ۲ آبان ۱۳۶۲ خمینی توانست تمامی نیروهای مجاهدین، دمکرات، کومله، چریک های فدایی، خبات و…را وادار به خروج از کردستان ایران و مستقر شدن در کردستان عراق با گرفتن کارت تردد از استخبارات صدام کرد، تمامی این گروه ها، دومین سوءاستفاده کنندگان از کودک سربازان در تشکیلات خود بوده اند، که در رژیم و تمامی این به اصطلاح سازمان های اپوزیسیون رژیم، کودک سربازان در معرض انواع خشونت ها و منجمله تعرض جنسی و… بوده اند، و در صورت ادامه ی این افشاگری ها و فشار افکار عمومی برای تشکیل یک کمیته حقیقت یاب نهادهای سازمان ملل برای بررسی جنایات بر علیه کودک سربازان، می تواند عواقب سنگینی بلحاظ حقوقی – کیفری، و سیاسی – اجتماعی را متوجه مسعود و مریم رجوی و رهبران حکومت اسلامی، فرماندهان سپاه پاسداران، و احزاب کردستان و … بکند. 

نگاهی به پیشینه ی وحشت رهبری عقیدتی از فیلم کودک سربازان مجاهدین

سوءاستفاده از کودک سربازان در فضای سیاسی – اجتماعی گفتمان پنجاه و هفتی پس از آن بهمن سیاه پنجاه و هفت که پیش از آن نمی توان اثری از این پدیده ی نوظهور شوم در دوران پهلوی یافت، در تمامی جبهه های جنگ و شهرهای میهنمان به میدان رقابتی بین خمینی و به اصطلاح اپوزیسیون حکومت اسلامی تبدیل شده بود، بطوریکه نه تنها نگارنده سه بار تا سی خرداد ۱۳۶۰ دستگیر شده و در زندان یونسکو هجدهمین سال تولدش را گذارنده بود، و نه تنها یکی از عموزاده هایم نسرین حیدری مانند حمید آسخ، زنگویی و…بعنوان کودک سربازان شانزده ساله در زندان یونسکو تیرباران شدند، بلکه اکثریت زندانیان سیاسی و اعدام شدگان و کشته شدگان در خیابانهای تهران تا کردستان، از بخش دانش آموزی سازمان های سیاسی و هم سن و سالهای من بودند، که در لیست اول منتشر شده شهدای مجاهدین تا سال ۱۳۶۲ می توان به ابعاد هولناک کشته شدگان زیر هجده سال مجاهدین و… پی برد، و البته رهبری مجاهدین و احزاب کردستان با افتخار آنها را منتشر کرده بودند!

پس از فرار در سال ۱۳۶۴ و رسیدن به پایگاه هوشنگ عباسی در روستای کردواه تحت حاکمیت جلال طالبانی در کردستان عراق نیز شاهد حضور طیف وسیعی از دانش آموزان در کمپ های مجاهدین و احزاب کردستان بودم. 

با ناکامی های رجوی در پی عملیات بزرگ تروریستی انفجار حزب جمهوری که آرزو می کرد، به فروپاشی رژیم بیانجامد، پس از برداشتن جان حقیرش و فرارش با بنی صدر به پاریس در رویای تکرار نوفل لوشاتوی خمینی، و پس از دستور انفجار نخست وزیری برای جلب نظر دولت فرانسه و قدرتهای بزرگ، نهایتاً دستور کپی برداری کودکانه و ابلهانه از تظاهرات مسلحانه ۱۹۱۷ پتروگراد که لنین و کمیته مرکزی بلشویک اعلام کرده بودند«قیام مسلحانه اجتناب ناپذیر است و زمان آن کاملاً رسیده‌ است» را صادر کرد، که در آن ۵ مهر خونین ۱۳۶۰ صدها نفر از همین کودکان سربازان در خیابانهای تهران و اوین و میدان های تیرباران قربانی شدند! و هرگز تاکنون حاضر نشده است، که حتی مسوولیت همین را نیز بپذیرد، و مانند روحانی با همان وقاحت آخوندی، در پاسخ به هر خبرنگاری پاسخ داده است، که ما خودمان هم صبح از رادیو شنیدیم…

آخرین قمار رجوی بر روی میز مزدوری

پس از احساس شکست رجوی و دیدن پنبه دانه شدن تمامی خواب های تصرف رهبری جهان اسلام از خمینی، تصمیم گرفت که آخرین ذرات باقیمانده از آبروی نداشته بعنوان زندانی سیاسی زمان پهلوی، که مانند دیگر رفقا و برادران به اصطلاح انقلابی در همان دادگاه ها آزادانه حکومت شاه را متهم به نوکری برای اجانب و مزدوری امپریالیسم می کردند، و هنوز هم خامنه‌ای در هفته گذشته همان گندگاو چاله دهانی و فرافکنی ها را تکرار می کند، رجوی خودش و تمامیت سازمان مجاهدین را در میدان خرید شتر و اسب های شیوخ عرب به حراج گذاشت، و تصمیم گرفت، برای آخرین قمار بر میز مزدوری، چهار نعل به کاخ صدام بشتابد، تا آخرین شانس خودش برای بدست آوردن رهبری انقلاب اسلامی یا اسلام انقلابی بقول خودش باز پس گیری آن از خمینی را با صدام بیازماید. این قمار و تصمیم رجوی که یک خودکشی تمام عیار سیاسی بود، آنچنان در مزدوری بیگانه عیان بود، که نه تنها اولین رییس‌جمهور منتخب خمینی(بنی صدر) بلکه حتی دومین همسرش، فیروزه بنی صدر نیز از او جدا شده و او را محکوم کردند.

رجوی با همان شیادی آخوندی، برای تبدیل این شکست تمام عیار سیاسی – استراتژیک به یک پیروزی، با شعبده ای بنام انقلاب ایدئولوژیک و ربودن همسر عضو دفتر سیاسی سازمان خودش، راهی عراق شد، تا با تشکیل ارتش آزادیبخش بعنوان یک سپاه ارتش عراق در جبهه های جنگ، تمامی لیست شهدای کودک سربازان را نه به امام حسین بلکه به صدام حسین تقدیم کند!

سرگذشت رقت انگیز کودک سربازان تا عملیات فروغ جاویدان 

از روزی که مسعود و مریم رجوی از فرانسه به عراق آمدند، کودکان کمپ های اشرف و… در شرایط رقت انگیزی بسر می بردند، و از عواطف مادران و پدران خودشان به بهانه‌ی شرایط جنگی محروم بودند، در مدارس مجاهدین تحت شستشوی مغزی روزانه برای تولید مجاهدان و سربازان آینده ارتش آزادیبخش رجوی-صدامی بودند، و به گفته مادر عصمت وطن‌پرست که بعنوان یک وطن پرست واقعی هنوز هم از عبارت «حیف شاه ایران» استفاده می‌کند، و وقتی در سال ۱۳۹۷ یک دسته‌گل برای مقبره محمدرضاشاه پهلوی فرستاده بود، از پاسخ محبت آمیز شهبانو فرح پهلوی سپاسگزاری کرد، دختر بچه اش را به بهانه‌ی بی توجهی به حجاب اسلامی چنان مانند معلمان حزب‌اللهی خامنه‌ای تنبیه کرده بودند، که این دختر جوان فعلی ساکن استکهلم هنوز هم از آن کابوس ها خلاص نشده است، و البته این مثال منحصر به دختر مادر عصمت نبود، و اکثریت قریب به اتفاق کودکان ساکن کمپ اشرف و دیگر کمپ های مجاهدین بسیاری از این زخم های کهنه را با خود حمل می کنند.

وضعیت دلخراش کودک سربازان پس از عملیات فروغ جاویدان

پس از عملیات خودکشی فروغ جاویدان با توهم فتح تهران و استفاده ی صدام از کارت ارتش آزادیبخش برای چانه زنی در مذاکرات صلحی که خمینی آبرویش را برای آن با خدا معامله کرد، رجوی با بیش از هزار و سیصد کشته و منجمله کودک سربازان کشته شده در فروغ جاویدان مانند مریم قیطانی پانزده ساله و…در مرداد ۱۳۶۷، و قتل عام زندانیان سیاسی توسط خمینی، باز هم هر دو ولایتی که با اندیشه عاشورا از خون جوانان تغذیه می کردند، اعلام پیروزی نمودند. بسیاری از کودکان، مادر یا پدر یا هر دو را در آن عملیات از دست داده بودند، و سرپرستی آنها را به خانواده های دیگر در کمپ اشرف سپرده بودند. خواهرم ملکه که پس از عملیات فروغ جاویدان از بخش رادیو مجاهد به عنوان معلم به بخش آموزش و مدارس منتقل شده بود، وقتی از وضعیت دلخراش کودکان به جا مانده برایم تعریف می کرد، اشک و بغض و درد از این وضعیت نابهنجار کودک سربازان یتیم شده و بجا مانده از فروغ جاویدان محمدی رجوی، روح و روان هر احساس انسانی را آزار می داد، اما در هر حال دل کودک سربازان و ملکه و معلمان خوش بود، که همان پدران و مادران عاریتی هنوز کم یا زیاد از آن کودکان سرپرستی و نگهداری می کردند، اما رجوی نیز مانند خمینی با اعلام اینکه «دلخوش به این مقدار نباشید» که نه تنها بهشت، بلکه پدر و مادر را هم برایتان مجانی می کنیم، برای عبور از شکست فروغ جاویدان و به گل نشستن استراتژی پیروزی و فتح تهران از عراق، تصمیم گرفت تا با راه اندازی دومینوی شعبده ی نخستین انقلاب ایدئولوژیک، مانع فروپاشی کل تشکیلات و جدا شدن فزآینده ی اعضای تشکیلاتی بشود، که ما به ازای هر نفر پول مزدوری می گرفت. 

با اعلام قرار دادن مریم رجوی در مدار رهبری در ۲۶ مهر ۱۳۶۸ خیز جنایتکارانه ای برداشت، که کودک سربازان اولین قربانیان آن در کمپ اشرف بودند. و به همین دلیل ضمن مخالفت خود با این تصمیم رجوی که در ادامه ی اعتراض پس از عملیات فروغ جاویدان اعلام کرده بودم، تمامی مسولیت های تشکیلاتی خود را پس داده و بعنوان یک عضو ساده تشکیلات شاهد آن وقایع تلخ برای کودکان و دیگر اعضای تشکیلات بودم. اما رجوی که تصمیم خودش برای مهار بحران فروپاشی و ادامه ی مزدوری صدامی را گرفته بود، بسرعت گام های بعدی را برداشت، و در سال ۱۳۷۰ محمدرضا صداقت و مرا در دادگاه انقلاب مجاهدین به اتهام انتقادات صریح به رهبری عقیدتی که ایشان مصداق شعبه اطلاعات عنوان می کرد، به اعدام محکوم کرد، و چند ماه بعد محمدرضا صداقت که از دبیران ارشد بخش سیاسی مجاهدین و سیتی زن آمریکا بود، را در واحد های مسکونی انتهای کمپ اشرف به قتل رساندند، و مانند همین قتل های حکومتی خامنه‌ای آنرا خودکشی اعلام کردند!

در سال ۱۳۶۹ و آغاز دهه ۷۰ خورشیدی یا آغاز دهه ۹۰ میلادی که مصادف با اشغال کویت توسط صدام و اولین حمله ی بین‌المللی و عربی بر علیه ارتش صدام بود، رجوی این فرصت را غنیمت شمرده و ضمن بکارگیری ارتش آزادیبخش بعنوان بازوی نظامی صدام که مانع پیشروی نیروهای طالبانی و بارزانی به سمت بغداد شد، بلافاصله صدها تن از این کودکان را به بهانه‌ی حفظ جان آنها از پدران و مادران جدا کرده و در یک جنایت ضد بشری، بعنوان کودکان بدون سرپرست به کشور های اروپایی و آمریکا، کانادا و…اعزام کرد.

بسیاری از این کودکان سربازان مظلوم بعنوان وسیله ی تحریک کننده عواطف مردم در بساط های جمع آوری پول در خیابان ها بکار گرفته شدند، و مسولین مجاهدین مانند فاگین های بدجنس چارلز دیکنز از این الیور توئیست های برای بقول رجوی گدایی پر افتخار سوءاستفاده می کردند، و پس از مدتی که آنها را در گداخانه های مجاهدی بصورت جمعی و فشرده با سنگدلی خانم فان های شورای رهبری جدید مجاهدین(همان رمان) نگه داشتند، از ترس لو رفتن و تحت تعقیب قانونی قرار گرفتن، در جنایت دیگری با همان اندیشه ی داعشی رجوی، آن کودکان را به حراج گذاشتند، و آنها را به بامبول ها، بیل سایکس ها و فاگین های همان رمان و به اصطلاح هواداران نزدیک مجاهدین فروختند، تا ماهیانه از آنها پول این فروش جنایتکارانه را دریافت کنند.

بسیاری از این کودکان و بخصوص دختر بچه‌ها، توسط مردان جنایتکاری که در حلقه ی هواداران نزدیک مجاهدین، یکی از این کودکان را تصاحب کرده بودند، در کشورهای اروپایی و آمریکا مورد آزار جنسی و بعضاً تجاوزات وحشیانه قرار گرفتند. تنها بعنوان یکی از این نمونه های جنایت در حق این کودک سربازان، همسر بهروز.ق که شوربختانه همشهری من و از زندانیان تواب یونسکو می باشد، وقتی که از سر کار برای برداشتن کیفش به خانه بر می گردد، متوجه تجاوز این بامبول کثیف رجوی می شود، و هنگامی که این جنایت را به پلیس و مدرسه اطلاع می دهد، روانشناس مدرسه در گفتگو برای درمان این زخم‌ عمیق دختر بچه متوجه می شود که او مدت‌های زیادی تحت این آزار جنسی قرار داشته است…بهروز هوادار رجوی چند سالی در زندان استکهلم بود، و پس از آزادی همچنان با شرمساری در حلقه ی هواداران نزدیک رجوی در همین تجمعات چماقداران و ساندیس خوران مجاهدین بر علیه همین کودکان سربازان شرکت فعال دارد. البته این مورد فقط بعنوان مثالی از جنایات غیر قابل بخشش در حق این کودک سربازان ذکر شد، و موارد بسیار دیگر، فاجعه آمیز تر و دلخراش تر از این مورد هستند! 

قاچاق کودکان سربازان از آمریکا و اروپا به کمپ اشرف

پس از آنکه کودکان اعزام شده به آمریکا و اروپا به سنین نوجوانی رسیده بودند، مسعود و مریم رجوی، قاچاق غیر قانونی آنها به عراق را در دستور کار مسئولان مجاهدین در کشورهای مختلف قرار دادند. به منظور فریب این کودکان در حسرت محبت مادران و پدران، والدین آنها برای اولین بار پس از سالیان، مجبور به تماس تلفنی با کودکان شدند، تا به آنها بگویند، برای دیدار با آنها به کمپ اشرف بیایند، و هر موقع دلشان خواست می توانند برای ادامه تحصیلات خودشان به کشورهای محل سکونت فعلی برگردند‌. تمامی این نقل و انتقالات اجباری بصورت قاچاقی و کاملاً غیر قانونی و همچنین بدون اطلاع معلمین مدارس آنها صورت گرفت. در آن زمان من در بخش آموزش سازمان در کمپ اشرف بودم، و این کودک سربازان قاچاق شده در ۱۳۷۵-۷۶ که مصطفی فرزند رجوی نیز در میان آنها بود، را در همان مقر ما مستقر کرده بودند، بسیاری از آنها مانند صبا هفت برادران ۱۶ ساله و خواهرش که از آلمان قاچاق شده بودند، آسیه رخشانی ۱۵ ساله که از آمریکا برگردانده بودند، یاسر و برادر کوچکترش موسی و آلان و… همگی زیر هجده سال سن داشتند، ولی پس از مدتی رجوی یا همان فاگین و بامبول بدطینت مدل اسلامی رمان چارلز دیکنز زیر قولش با همین کودک سربازان زد، و پس از چند ماه رسیدگی ویژه و دیدار آنها با پدران و مادران، به محض اینکه نغمه های درخواست آنها برای بازگشت به کشور های محل سکونت خودشان را شنید، اعلام کرد که خبری از بازگشت نیست، و این راهی یکطرفه از اشرف به تهران است، و سپس تمامی آنها را به مقرهای لشکر های ارتش آزادیبخش فرستاد.

حکایت کودک سربازان کمپ اشرف پس از آن نیز داستانیست پر آب و چشم، که بقول خودشان شب ها در هراس از آزار جنسی، سرنیزه ها را در زیر متکا می گذاشتند، تا مورد تجاوز قرار نگیرند. بعضی از آنها مانند  آلان محمدی دختر فرشته که از کودکی پنجشنبه ها برای دیدن مادرش به بخش ما می آمد، در سال ۱۳۸۰ اعلام شد که بدلیل شلیک ناخواسته گلوله در پست نگهبانی کشته شده است، از این خبر هولناک شوکه شده بودم، و زهره خرم‌آبادی که فرمانده و شاهد کشته شدن دلخراش آلان بود، را نیز به عنوان فرمانده تیم عملیاتی داخل کشور به همراه فهیمه و… برای عملیات های بی بازگشتی که تماماً توسط استخبارات صدام در دستور کار رجوی قرار می گرفت فرستاده شدند، و همگی در غرب کشور کشته شدند. 

سرانجام کودک سربازان پس از سقوط حکومت صدام

در سال ۲۰۰۳ و پیش از سقوط حکومت صدام، رجوی در آخرین فرصت باز هم مانند سی خرداد که تمامی کودک سربازان تشکیلات را در ایران رها کرد و به فرانسه گریخت، اینبار نیز رجوی در شب دوشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۸۲ برا بر 7April2003 یا هشتم آوریل از منطقه ی استقرار خودش در نزدیکی قرارگاه بنیاد علوی، و از طریق اتوبان بغداد – اردن برای ادامه حیات خفیف خائنانه با بر جا گذاشتن تمامی کودک سربازان و اعضای تشکیلات مجاهدین در عراق، جان حقیرش را برداشت و به اردن گریخت، و فردای آن روز حکومت صدام حسین سقوط کرد. از زمان جمع‌آوری مجاهدین توسط ژنرال ریموند تی اودیرنو در کمپ اشرف این ژنرال ارتش آمریکا اجازه داد، تا خانواده های مجاهدین از ایران برای دیدار با فرزندان خود به کمپ اشرف بیایند، که تعدادی از آنها مانند خانواده عبدالرضا رجبی که در آبان ۱۳۷۸ در زندان دیزل‌آباد کرمانشاه به قتل رسیده بود نیز به اشرف آمدند، و در حالیکه فائزه و تمامی فرزندان او کودک بودند، به تمامی آن کودکان و حتی خواهر خردسال فائزه نیز مانند هستی شاه کرمی خردسال لباس فرم ارتش آزادیبخش پوشاندند…اما از آن روز تا سرهنگ لئو مک کلاسکی، فرمانده جیاتیف و دیگر فرماندهان پیش و پس از وی در حفاظت اشرف، بعضی از این کودک سربازان توانستند خود را به مقر آمریکایی برسانند، و تحت حفاظت آنها قرار گرفته و پس از چند سال به کشور های سابق محل سکونت خودشان فرستاده شدند. رجوی که پس از فرار زبونانه مجدداً کنترل فرماندهی را به دست گرفته بود، بدلیل اندیشه ی تشنه به خون عاشورایی دقیقاً مانند خامنه‌ای بدنبال کشته های بیشتر یا بقول خودش شهید طلایی مانند خودسوزی دلخراش ندا حسنی بود. به همین دلیل با شش طرح جامع و کامل وزیر خارجه آمریکا هیلاری کلینتون برای انتقال تمامی اعضای کمپ اشرف به آمریکا و کشورهای اروپایی بشدت مخالفت کرد، زیرا بخوبی می دانست، که در صورت پذیرش آن طرح ها و تقسیم اعضای تشکیلات در کشورهای دمکراتیک، نه از تاک نشان ماند و نه از تاک نشان! و به همین دلیل دستور درگیری با دولت مالکی بقول خودش دست نشانده ی خامنه‌ای را صادر کرد. در ادامه ی این جنون خون سیری ناپذیر خامنه‌ای – رجوی بسیاری از این کودک سربازان مانند صبا هفت برادران، فائزه رجبی، آسیه رخشانی، یاسر اکبری و… در کمپ اشرف کشته و قربانی سیاست رهبری قلابی شدند، که برای فرار از پاسخگویی حاضر بود تا آخرین نفر از این کودک سربازان را قربانی کند. خوشبختانه تعدادی از آنها مانند امیریغمایی، زینا حسین نژاد، مصطفی پسر رجوی، خواهر صبا، موسی برادر یاسر، پسران و دختر خردسال عبدالرضا رجبی، هستی شاه کرمی و بسیاری از همان کودک سربازان قاچاق شده به کمپ اشرف توانستند، با فرار یا از طریق کمیساریای عالی سازمان ملل خودشان را به کشورهای اسکاندیناوی و اروپایی برسانند، و با افشای جنایات بی عقوبت مسعود و مریم رجوی، لرزه های پیگرد قضایی را بر آنها و ارکان لرزان رهبری سازمان مجاهدین وارد کنند، و همچنین بعضی از آنها مانند مصطفی رجوی، و امین گل مریمی در دادگاه های نروژ و آلمان قاطعانه در مقابل دستگاه عریض و طویل حقوقی مجاهدین و تمامی لابی های خارجی مزدبگیران رجوی پیروز شدند.

این دقیقاً همان علت اصلی وحشت فزآینده ی مسعود و مریم رجوی از پخش فیلم کودک سربازان ایرانی در جشنواره فیلم گوتنبرگ و سرانجام این پیگیرد هاست، زیرا کودک سربازی در ورای هر دیدگاه سیاسی یک اصل جهان‌شمول حقوق بشری، و بنابراین نقض آن جنایتیست که بی تردید روزی نه چندان دور مسعود و مریم رجوی را مانند حمید نوری بر صندلی اتهام خواهد نشاند!

شنبه ۱۴ بهمن ماه برابر با ۴ فوریه ۲۰۲۴