مژگان پورمحسن :
در نیمهٔ دوّم قرن بیستم هنوز حضور زنان در همهٔ زمینه های علمی، پژوهشی وفضايی انقدر چشمگیر نبود امّا از سال ۲۰۰۰ به اینسو حتی تعداد دختران دانشجو در رشته هايی نظیر پزشکی، جراحی و حقوق نیز از تعداد
پسران دانشجو بیشتر شده و این واقعیت جدید مختص کشورهای غربی نیست. از هموطنان ما، زنان حتی در کشورهای غربی نیز با مشکلات بسیاری که به مخيلهٔ دیگران خطور نمی کند مواجه بودند و در حالی که نسل اوّل مهاجرین را تشکیل می دادند به فضا رفتند، بعنوان برجسته ترین مغزهای ریاضی جایزه گرفتند، در بیمارستانهای کشورهای مختلف مشغول انجام پیچیده ترین عملهای مغز و اعصاب، اورتوپدی، چشم وو هستند.
زنان ما به درجات بالای ارتش های غربی رسیده و برای مسئولیت های سنگین و تخصصی و بسیار پیچیدهٔ نظامی برگزیده شدند در حالی که این ارتش ها صرفاً سعی می کنند از تبعیضات سیستِمیک علیه زنان بکاهند.
زنان ایرانی در مدیریت های دولتی کشورهای غربی وکمپانی های عظیم بین المللی تا همهٔ پهنه های شغلی و علمی و حرفه ای حضورفعال دارند در حالیکه اکثریت قریب به اتفاق آنها نه تنها از هیچ ارفاقی بهره نبردند که هیچ بلکه راسیسم موجود در کشورهای غربی را نیز با گوشت و پوست و استخوان خویش حس کرده و با آن مبارزه کرده اند. بسیاری از این هموطنان در شرایط خطر جانی از وطن فرار کرده و تا خود و خانوادهٔ خویش به مکانی امن برسند حکایتها برای گفتن دارند. تازه یادگیری حداقل یک زبان خارجی و انجام اکثر امور خانواده و فرزندان و حداقل یادگیری حرفهٔ جدید و شغل روزانه را نیز بعهده داشته و دارند.
اختلاف فرهنگی و منجمله عاطفی و احساسی ما ایرانیان با مردم دیگر کشورها آنقدر هست که حتی بدون روح لطیف شاعری و حسّ و درک عمیق هنرمند، بلکه با عاطفه واحساس زنانه مان دلمان برای کوچه و خیابان و بازار، نانوا و بقال و سپور محله مان که ترکشان کردیم، همسايهٔ کلیمی مان و مادام و مُوسیو همسايهٔ ارمنی مان پر می زند. برای خانوادهٔ یزدی همسايه مان که عاشق صفا و راستی شان بودیم، برای دکتر سَر کوچه مان که وقت و بی وقت ما را می دید، برای فامیل و دوست و آشنا و بیش از همه برای مردممان و کشورمان دلمان ضعف می رود و باید این درد جانکاه را هم هر روز تحمّل کنیم. دلمان برای خندهٔ مردممان و شادی و آسایش و آرامش و امنیت آنها پَر می کشد و در عوض هر روز خبر هزاران فاجعه و بدبختی مردم عزیزمان را که ناشی از وجود حکومت اسلامی است باید بشنویم یا بخوانیم و همچون خنجری در سینه تحمل کنیم و تازه سعی کنیم
بروی خود نیاورده و کار و وظایف و مسئولیت هایمان را درست و کامل و دقیق انجام دهیم وگرنه شغلمان را از دست داده و همسر و فرزند آسیب می بینند.
حال شاهکار قرآن را ببینید که الله پس از ساختن مَرد از گِل و دمیدن روح خود!! در آن گِل یکباره وقتی گِل زنده
شد تنها کمبودش وسیله ای بنامِ زن بود که خدا معطل نکرد و بصورت اورژانس از دنده یا شکم او بالاخره
« زن» را بیرون کشید و … میگویم گِل که زن لازم ندارد، این روحِ الله بوده که بدون زن حتی دمی
نمی توانسته بند شود و تحمل کند شاید به عقلش راه حل بهتری برسد. امّا متأسفانه چون عقل الله در حد محمد و قومش بوده مطلقاً حکایتی بهتر یا خلقتی آبرومندتر نمی توانسته انجام دهد.
اگر شما بدانید من چقدر خوشحالم که ایرانی هستم و الله در ساخت من و هموطنانم هیچ نقشی نداشته و زنان ما را از شکم مردان بیرون نکشیده بلکه اوّلین کودک انسان مثل امروز از رحم مادرش بدنیا آمده و چون بمدت نُه ماه باید در رحم مادرش میماند پروردگارش برایش لطیف ترین و ظریف ترین و محکم ترین کیسهٔ شگفت انگیز را ساخت. در این کیسهٔ کوچک بچه دست و پا در می آورد، سرش کامل و تنش کامل می گردد و برای خودش بچه در امنیت و آسایش و آرامش است و وقتی وزنش از چند گرم به سه ـ چهار کیلو رسید به دنیای بیرون قدم رنجه می فرماید، خواه دختر باشد خواه پسر.
فکرش را بکنید ما وقتی می خواهیم منزلی بخریم چند خانه را که تازه مطابق خواست ما آژانس پیدا کرده میرویم و می بینیم و می گوييم اتاقها به اندازهٔ کافی بزرگ نبودند یا دستشويی و حمامها آخرین مدل راحتی را ندارند پس نمی پسندیم. پس ناز شست پروردگار که نُه ماه آن چند گرم تا چند کیلو شود در رحم مادر میخورد، می آشامد، نیازهایش را انجام میدهد و تمیز میشود وبدنش شکل می گیرد و بزرگ میشود بدون قاطی شدن و آن کیسهٔ کوچک که رحم مادر است از کاخ هم برای بچه هزاران مرتبه راحت تر و بهتر است.
خُدای محمد « الله » با آن افتضاحی که خودش توضیح می دهد که آدم و سپس « چیزِ آدم » را از او خلق کرد،
حتی درک نداشت که « این چیزِ آدم » که اسمش را حوّا گذاشته وقتی مثلاً شش ماهه است با زمانیکه دو ساله است و شش ساله و نُه ساله و سیزده ساله و پانزده ساله و بیست ساله فرق می کند. الله همچون قوم عرب
نمی دانست اصلاً « این چیزِ آدم » از تولد تا زمان بلوغ جسمی و روحی که مینیمم بین سنین هجده و بیست سالگی است آمادگی پاسخگويی به خواسته های جنسی مرد را ندارد. الله اعراب شعور درک مراحل رشد کودک را نداشت زیرا دختر را کودک نمی شناخت بلکه « چیزِ آدم » که هر وقت آدم خواست از او استفاده کند که در فرهنگ الله « حوّا در هر سنّی » وسیله ای صرفاً جنسی برای استفادهٔ آدم = مَرد است. این شاهکار خلقت الله و محمدش.
با توضیحات ابتدای این نوشتهٔ کوتاه با کمال مسرّت و خوشبختی عرض می کنم که همانگونه که ملاحظه فرمودید ما زنان ایرانی مخلوق الله نیستیم. پس شما مَردان ایرانی که زادهٔ ما مادرانتان هستید نیز نمی توانید مخلوق اللهِ محمد و ابوبکر و علی ووو باشید.
جاوید ایران
۶ سپتامبر ۲۰۱۷