قرآن و ما زنان ایرانی

مژگان پورمحسن :

از کودکی روی اختلافات سطح زندگیِ افراد و خانواده ها، کمبودهای عده ای از مردم بسیار حسّاس بودم زیرا
این کمبودها را رنجی دائمی برای محرومین می فهمیدم. خودِ من جزء اقشار محروم نبودم و این موضوع باعث میشد که در سنین بالاترفکر و احساسِ مرا بسیاری درک نکنند. آخر کم نیستند کسانی که فکر می کنند که
« خانم، شما که دردی نداری، ماشاء الله سالم و مُرفّه و خوشبختی. چکار داری به بدبخت بیچاره ها؟»
آن دردی که در کمال سلامت و رفاه و آسایش از آن بیش از نیم قرن پیش رنج می بردم، امروزهم بقول فرانسه زبانها در « سن قابل احترام »  با ضریب چند میلیون برابر رنج می بَرَم زیرا فقر و کمبودها، ناراحتی ها و بیماریهای مَردُمِ عزیزم میلیونها بار بیشتر و بیشتر شده. وقتی ویدئویِ دستگیری دختران جوانمان را که از ته دل فریادِ « مامان مامان » میکشند و خود را بزمین میکوبند را میبینم که طفلکی ها می خواهند خود را از دست زنان دژخیم و تو سری خوردهٔ بسیجی نجات دهند، فقط دلم میخواست آنجا بودم تا از زن و مَردِ بسیجی چیزی بجز هیکلی شکسته چیزی باقی نمیگذاشتم. باز هم به دخترانِ عزیزم در داخل و خارج ایران تأکید میکنم، به پدران و مادران محترم سفارش می کنم، ورزشهای رزمی برای ما زنان و «جنسِ ضعیفِ قرآنی»  الزامی هستند و نترسید، چیزی از ظرافت و زنانگی کم نمیشود ولی خیلی توانمندیها اضافه میشوند.

برویم سر کتابِ آسمانی که الله برایِ هدایت اعراب به محمد ارسالِ جبرئيلی ( سیستم اینترنتِ اللهی در هزاره هایِ پیشین) کرده است و با کشتار و خون و تکه پاره کردن ایرانیان و سوزاندن و سَر بریدن و قتل و از بین بُردن حرث و نسل هموطنان و اجدادِ ما به ما هدیه شد و چون بَرِکَت اللهی ـ عربی بود، زنان و دختران و پسر بچه هایمان را به بَردگی جنسی و جسمی به تاراج بُردند و سَرِ بازارها فروختند. حالا ببینید با تجسّمِ چنین
صحنه هايی چه طوفانی در وجود من و زنانِ غیرتمند دیگر بَر پا میشود.

بله، بَر خانه و خانوادهٔ ما ـ ایران و ایرانی ـ این گذشت و در حالیکه هزار هزار خواهرانِ واقعی ما و کودکانِ آنها را به زورو با خشونت تمام دربازارهایشان به قیمت ۶۰ درهم به فروش میرساندند و سهم خلفا و بزرگان اسلام را نیز از ثروت و پول وزن وکودک تقدیم می کردند، هیچگاه آنان که ما  معصومین و اِمامانِ شیعه و  سیده العالمین می خوانیم حتی انگشتی بعلامت اعتراض به این همه ظلم و جنایت بلند نکردند. حتی صدایشان در نیامد که مگر میشود اخلاقِ بَرتَرِ دین اسلام را که ادعّا می کنیم،  با داغ و درفش و برده و کنیز گیری از مردمان دیگربه آنها معرفی کرده وبِباورانیم؟

نه، هرگز حتی « زنان و دختران پیامبر » که در امنیّت کامل و احترامِ تمام عیار در فرهنگ عربی ـ اسلامی
می زیستند٬ برای دفاع از زنانِ بغایت مظلوم و فرزندانِ معصومِ ما کوچکترین اعتراض یا اقدامی نکردند. آنوقت زنان ما از ایران پایِ پیاده تا عراق می روند تا سر مَزار این دشمنانمان حاضر شوند و از زیارتشان فیض بُرده و ازآنها برای بخشایش خود و خانواده شان درآن دنیا شفا عت بگیرند!!!

براستی که فریب خوردگی مَردُم ایران بی نظیر است. کدام ملتی با استعمارگرانِ خویش چنین می کند که ما ایرانیان می کنیم که حتی قرنها بعد از جنایاتِ بَر سَرِ اجدادمان آمده، فوج فوج به پا بوسِ استعمارگرانِ قرنها پیشمان برویم وهر چه پول و طلا و جواهر داریم را درون محفظه ای  بنام ضریح روی قَبرِ این دشمنانمان بریزیم و با گریه و غش و ضعف از آنها طلب حلالیّت کنیم و بگوییم « ایکاش با شما بودیم»!!! « ایکاش غلام و کنیزِعلی و امامان بودیم» !!! شما را به پروردگارِ هستی قَسَم اصلاً مفهومِ این حرفها و این کارها، این آرزوها  را ما می فهمیم؟  اصلاً می دانیم که اینچنین است  که آخوند بَر پُشت همهٔ ما سَوار است و چهار نعل می تازد و
هر جنایتی می کند ملت بلند نمیشود. آخر آخوند پلید ذهن و روح و فکر و جسم را یکسَره فرو داده.

قرآن یادم نرود سورهٔ احزاب آیات ۲۸ تا ۳۴ مربوط به زنان پیامبر است : آی پیامبر! به زنانت بگو« اگر این دنیا و ظواهرش را میخواهید پس بیاييد! من بشما ( امکاناتش) را می دهم که از آن لذت ببرید و شما را آزاد میگذارم (طلاق میدهم ) بدون هیچ صدمه ای.آيهٔ ۲۸
ولی اگر الله را می خواهید و پیامبرش و روز واپسین را، الله از میانِ شما برای نیکوکاران پاداش عظیمی تهيه دیده است. آيهٔ ۲۹
ای شما زنان پیامبر! آنکس در میان شما که به فسادِ بَرخیزد و اثبات شود، این  (زن) مجازاتش دو برابر خواهد
بود. و (انجام) اینکار برای الله ساده است. آيهٔ ۳۰
و آن زن از بین شما که کاملاً تسلیم الله و پیامبرش میباشد و کار نیکو می کند، ما پاداشِ او را دو برابر میکنیم، و ما برای  او پاداشِ سخاوتمندانه ای تهيه دیده ایم. آيهٔ ۳۱
ای شما زنانِ پیامبر! شما با هیچ زن دیگری قابل مقایسه نیستید…آيهٔ ۳۲
در خانه هایتان بنشینید و خود را همانند زنان در دورانِ (پیش از اسلام ) جاهليّت جلوه ندهید و….آيهٔ ۳۳

محمد در عربستان ادعای آوردن دین آسمانی می کند که خدای آن حُرمت فوق را برای همسران پیامبرش قائل است که « همچون دورانِ جاهليّت» بیرون نیایند و محمد همچون دوران جاهلیّت وقتی در جنگی مَردی کشته میشود زنِ او را « صاحب » میشود و خلفای اسلام  زنانِ محترم ایرانی، متأهل و مجرّد، مادرِ شیرده را با نوزادش ، از هر دین و آئينی  همچون دوران جاهلیّت بر سر بازارها می فروشند و همچون دورانِ جاهلیّت کودکانِ دختر و پسر را به بردگی جنسی و جسمی می گیرند و « تصاحب » می کنند و همانطور که در
نوشته های قبلی با آیات مربوط به ازدواج آمد، قرآن محدودیّت سنّی برای رابطهٔ جنسی مَرد تعیین نکرده.

نمودش محمد با کودکی بنام عایشه ازدواج می کند که در دوران خاطر خواهی باصطلاح ـ پستانک ـ بدهان بوده،
موقع عقد ـ کودکستانی ـ بوده و در موقع ازدواج دبستان را شروع می کرده. این ازدواج نیز مثل بقيهٔ کارهای محمد، مثل نماز و عبادتش، مثل حج و جهادش، همه به دستور و اِذن و تأيید الله صورت می گیرد. و شهوت این الله هم چنان است یا بنده اش ـ مَرد ـ را آنچنان بیمارِ جنسی خَلق کرده که عافیتش نیز دخترکان باکره و پسرکان نونهال است.

چنین کَسی می خواهد نِماد اخلاق برایِ مَن و ما باشد. اگر در دوران او بودم و مانند دیگر زنانِ اسیرِ ایرانی بَرده شده بودم ، حتماً خواسته بودم با پیامبر این دین ازدواج کنم و به اصرار خودم را به او می رساندم و در دَم، هموطنانم را از شّر چنین بی سَرو پايی رهای رها می کردم. حیف که زنان هموطنم که بسیاری همین روحيهٔ اصیل ایرانی را داشته اند دستشان به رأس مکتب نرسید. فکر نکنید شوخی می کنم، در دورانِ ما هم رهبر یک
سِکت غیر ایرانی دختران  گُلِ باکره ۱۳ ـ ۱۴ ساله را هر شب به « معراج» میبُرد. از لحظه ای که خبردار شدم آرام و قَرارم بُرید. خوانده بودم که بسیاری از هوادارانش تحصیل کرده هستند. از راههایِ مختلف برایش پیغام دادم که آمادهٔ دیدارش هستم ولی اگر باخت مسئولیتش با خودش است و گفتم مثل همیشه دستِ خالی میروم. هیچ جوابی نیامد ولی پس از مدتی رهبر از سَر و صدا افتاد. می دانستم نه از ترس من بی صدا شده و نه مُرده و نه دستگیر شده تا اینکه روزی یکی از هوادارانِ سابقش بمن گفت: کُلاً فضا برایش در اینجا خوب نیست.
با تعجب گفتم این فَرد که در مصاحبه هایش که در تلویزیون دیدم و سخنرانی هایش که خوانده ام همیشه گفته اینجا بهشت اوست و در هیچ کجا احساسِ آزادی و راحتی به اندازهٔ اینجا نمی کُند. آن فرد خندید و گفت: مدتی بود فضا بَرگشته بود ….

پس عزیزانم، فضایِ تنفسّی آخوندها را ببندیم، دکّانهایشان را تخته کنیم، حَرَمهایشان را خالی کنیم، در جیبهایشان
بجز نفرت که حقشان است هرگز پول و طلا نریزیم، در هیچ مراسمی دعوتشان نکنیم و راهشان ندهیم، در هیچ جمعی که حضور دارند وارد نشده وننشینیم، در برخورد با آنها « سلام حاج آقا» نگفته و روبرگردانیم و تا آخرین حدّی که می توانیم وجودمان را از این دین و آئين وحشی و رسوا پاک کنیم. از الله اش تا پیامبر و خلیفه و امام و آخوندش چیزی جز خطرناک ترین نوع بیماران روانی نیستند.

جاوید ایران
مژگان پورمحسن
۲۵ سپتامبر۲۰۱۷