محمود طوقی :
در آذربایجان هم داستان به همین شکل بود. روسها خودشان را چسباندند به خواستههای به حق مردم آذربایجان و بعد همه را به خیال واهی نفت شمال فروختند.
در آذربایجان هم مسئله تجزیه به شکل جدی مطرح نبود. برای تهدید حکومت بعضاً شعار ایرلندی شدن آذربایجان داده میشد. اما جدی نبود. پیشهوری تا به آخر زیر بار جدا شدن از ایران نرفت. روسها هم به شکل جدی در پی اینکار نبودند. شرایط جهانی نیز به روسها اجازه اینکار را نمیداد.
اما مشکل شوکت در آن است که گیلان و آذربایجان را خالی از مردم و خواستههای تاریخی و سرکوب شده آنها میبیند تنها آمدن روسها را میبیند که بوی تجزیهطلبی از آن به مشام میرسید.
با همین حربه نهضت آذربایجان سرکوب شد. وگرنه قوام و شاه سر سوزنی به خواستههای مردم باور نداشتند. هنوز هم ندارند. میگوئید اینطور نیست.؟ از همین آقای شوکت بپرسید که آیا مردم آذربایجان و گیلان خواستههایی داشتند یا نه. و اگر داشتند این خواستهها به حق بود یا نه.
نقش قوام
در جریان آذربایجان هم قوام نقش داشت. دلال مظلمه بود. بازیگران شاه و امریکا و انگیس و قوام و مولوتوف بودند. هر کدام نقشی داشتند. مسئله آن بود که آکتور روی صحنه قوام بود اما این آشی بود که برای مردم آذربایجان با کمک همۀ این عوامل پخته میشد. فرجام نهایی کارش چه بود.؟
مردم و خواستههای تاریخیشان سرکوب شدند. روسها به نفت شمال نرسیدند و شاه با یک لگد قوام را از مملکت بیرون انداخت و همه چیز را به نام خودش تمام کرد.
یک بام و دو هوا
وقتی پای تقسیم غنائم پیش می آید؛همانطور که قوام در نامه معروفش به شاه می نویسد ،«در قضیه آذربایجان برای هیچ کس سهمی قائل نیست» و خودرا فاتح آذربایجان می داند . اما وقتی صحبت از کشتار مردم پیش می آیدوآن جنایت هایی که در آن خطه اتفاق افتاد .شاه می گوید من نبودم و قوام می گوید ارتش تحت فرمان من نبود .
۲۰ هزار کشته که حداقل نام ۴ هزار نفر آن ثبت شده است . و۸۰ هزار نفر فراری و صد ها نفر دستگیر و هزاران نفر آواره گمنام این ها ثمره درایت و نقشی است که تقدیر بعهده قوام گذاشته است . براستی سهم قوام در این جنایت های ثبت شده چیست.؟
تحلیل درست تاریخ
از مشروطه ببعد باید دید در صف بلند و بی پایان خلق و ضد خلق ؛آنانی که برای آزادی و عدالت مبارزه می کردند و آنانی که تلاش می کردند خواسته های بحق مردم را سرکوب کنند جای قوام کجاست .
برای این که حقی از قوام ضایع نشود چرا شوکت جای او را در جدال تاریخی خلق و ضد خلق نشان نمی دهد .
باید دید قوام از مشروطه به بعد نقشش در ایفای حقوق مردم و دمکراسی و عدالت اجتماعی ومبارزات ضداستعماری چه بوده است.
اگر حکومت کودتا در تمامی سالهای بعد نتوانست چهره درخشان مصدق را مخدوش کند به خاطر آن بود که مصدق در جهت ایفای حقوق تاریخی مردم مجاهدی خستگیناپذیر بود.
خائنین به انقلاب گیلان که بودند
قبل از آنکه وارد تاکتیکهای قوام برای خفه کردن جنبش جنگل بشویم. باید پیشاپیش یک نکته را روشن کنیم و به صراحت بگوئیم در این نبرد بزرگ حق با که بود، خادم که بود و خائن که.
دو زاویه دید هم بیشتر وجود ندارد:
۱-جنبشی در کار نبود. بلکه غائله مشتی مزدور و یاغی و راهزن بود که میخواستند انقلاب بلشویکی کنند و گیلان را تجزیه نمایند.
۲-جنبش جنگل یک نهضت دمکراتیک بود که در پی متحقق ساختن شعارهای انقلاب مشروطه بود.
دید نخست که مربوط است به راست ارتجاعی و رضاخان سردار سپه و قوام نمایندگان بارز آن هستند و دید دوم دید نیروهای ملی و انقلابی است.
از این به بعد تاکتیکهای قوام را ما میفهمیم و میدانیم چرا قوام از ابتدا تا به انتها در پی نابودی انقلاب گیلان بود.
حمید شوکت نیز در همین جبهه قرار دارد با یک فرق جسارت قوام و رضاخان را ندارد. میخواهد با چاچولبازی از کنار قضایا عبور کند و در آخر قوام را ناجی ایران جا بزند. اما اگر از همان لحظه نخست به صراحت و شجاعت حرف بزند جای هیچ گله و شکایتی باقی نیست.
همین الان هم شما از طرفداران نظام گذشته بپرسید میرزا کوچک خان که بود به صراحت میگویند یک راهزن و یاغی بود.
عرصه تاریخ، عرصه ارائه حقیقتها و اسناد است. وگرنه تاریخ و عملکرد آدمها فهم نمیشود.
تاکتیکهای قوام
تاکتیکهای قوام درست مثل قضیه آذربایجان در چهار محور بود:
۱-فریب دادن رهبران انقلاب گیلان با فرستادن سید مهدی افجهای و سیدجلیل اردبیلی برای ایجاد شکاف، انشعاب و انفعال در جبهه گیلان و گشودن باب مذاکرات بیحاصل با میرزا
۲-چانه زنی با دولت شوروی و گرو گرفتن تصویب قرارداد ۱۹۲۱ ایران و شوروی به شرط خروج ارتش سرخ از ایران، درست مثل قضیه آذربایجان
۳-شکایت در سازمان ملل و کمک گرفتن از انگلیس
۴-آمادهسازی ارتش و مهار کردن جناح نظامی برای حمله بیموقع
سیاست طبقاتی است
به قول لنین اگر کسی نفهمد که در پس پشت شعارها و ادعاها منافع طبقاتی نهفته است باید آنرا برد و در باغ وحش در کنار بوزینگان نشاند. درایت و کفایت در سیاست معنای طبقاتی دارد. که بر علیه که؟ در این برد و باخت ملی باید دید چه کسی باخته است و چه کسی برنده شده است.
در جریان انقلاب گیلان، ملت باخت و دیکتاتوری برد. شوکت نمیفهمد که این مسابقه که تمام شد قوام و تمامی آن «کفایت و درایت» طبقاتیاش جاده صافکن رضاخان میرپنج بود. در یک زدوبند کثیف پسیان و کوچک خان را از جلو پای دیکتاتوری سیاه برداشت تا قزاقان رضاخان بتازند و پوست از گرده مردم بردارند و خود او بساطش را بردارد و راهی فرانسه شود و در آنجا در «باباباغی» خودش بساطش را علم کند. و هیچ از خود نپرسد که او در قدرت گرفتن رضاخان چقدر نقش داشته است.
خر مرد رندی روسها
روتشتین سفیر وقت شوروی در نامهاش به میرزا بر دو نکته تأیید میکند.
۱-ترک مخاصمه و کمک به اینکار به قطع نفوذ امپریالیسم انگلیس در ایران کمک میکند.
۲-دولت ایران ناچار است به دولت شوروی تکیه کند، و ارتباط بگیرد. و دولت شوروی در وقت مقتضی به انقلاب ایران کمک خواهد کرد.
البته شوروی جز این دو مورد چشم به ارتباط بازرگانی با انگیس نیز داشت که یکی از شروط آن کمک نکردن به جنبش جنگل بود.
روسها کمکهای لجستیک و مخفی و نظامی و معنوی خود را از پشت انقلاب برداشتند و رفتند آن سوی دعوا ایستاند و قنسول روس پابه پای رضاخان سردار سپه از این شهر به آن شهر رفت تا خلقاله بدانند سردار سپه پشتش به کدام نیرو گرم است.
و در آخر این بازی سوداگرانه و حقیر تمام رشتههای خائنین پنبه شد.
روتشین آخر این بازی کثیف چنین میگوید:
«با خود قوامالسلطنه چقدر ما برای استحکام او همراهی نمودیم تمامش را با من خلاف وعده نمود و دروغ گفت. در مسئله گیلان چقدر کمک کرده که دولت ایران را از شر میرزا کوچک خان خلاص نمودیم. درواقع همراهی در پیشرفت کارهای سردار سپه، وزیر جنگ نموده، این پیشرفت به نام او تمام شد. معهذا با من خلاف میکند و دروغ میگوید.»۱
خر مرد رندی روسها در همین حماقت ها وخیانتهای آنها است خیانتکار به جایی نرسید و دستش خالی ماند.
رضاخان و انگلیس و دیگر اجنه ها و شیاطین نیازی به معرفی ندارند.
اقدامات قوام در کابینه اول
کابینه قوام پس از ۸ماه سقوط کرد و اما کردههای قوام :
۱-پایان بخشیدن به وقایع خراسان ـ کشتن پسیان
۲-پایان بخشیدن به وقایع گیلان ـ کشتن میراز کوچک خان
۳-بازگشایی مجلس چهارم بعد از ۷ سال
۴-تصویب معاهده دوستی با شوروی و افغانستان
۵-انحلال پلیس جنوب
۶-تأسیس ژاندارمری و پایهریزی ارتش
۷-استخدام میلسیپو
قوام در تاریخدوم بهمن ۱۳۰۰ استعفا می دهد ودرخرداد ۱۳۰۱ مجدد به قدرت باز می گردد.
اقدامات قوام در کابینه دوم
۱-تصویب لایحه مطبوعات
۲-تصویب لایحه محاکمه وزرا در صورت تخلف
۳-گرفتن دو اداره مهم از وزارت جنگ ؛ ریاست غله دولتی و ریاست اداره مالیه
۴-اعزام نیرو (تیر ۱۳۰۱) به خوزستان در جهت سرکوب شیخ خزعل
کابینه قوام بر سر سوءاستفاده از تمبر دولتی استیضاح شد و سقوط کرد.
توطئه ترور رضاخان
۱۶ مهر ۱۳۰۲ قوام به علت توطئه ترور رضاخان دستگیر شد.
سرانجام قوام با پادرمیانی احمدشاه آزاد و راهی خارج شد.
حق کمیسیون:۱۰۰ هزار سهم
بهار در تاریخ احزاب خود ضمن دفاع از دادن نفت به کمپانی استاندارد اویل مینویسد: «کمپانی نامبرده۱۰۰ هزارسهم از آنرا بهعنوان کمسیون به رئیسالوزرا وعده داده بود.»۲
این قرارداد که بانی آن قوام بود مدت ۵۰سال امتیاز حق استخراج نفت در آذربایجان ، استرآباد مازندران، گیلان و خراسان را به این کمپانی میداد و سهم ایران۱۰درصد از نفت استخراج شده بود.
امریکا کشوری غیراستعماری
در آن روزگار که هنوز امریکا چهره استعماری خود را نشان نداده بود. در بخشی از رجل سیاسی ایران این باور بود که ارتباط با امریکا به ایران کمک میکند تا از زیر نفوذ انگلیس و شوروی بیرون بیاید.
این باور در آن سالها و حتی سالهای بعد بین افراد جبهۀ ملی مثل دکتر مصدق عمل میکرد دادن امتیاز نفت شمال به یک کمپانی امریکایی در همین سو بود. البته گرفتن رشوه یا به قول فرنگیها «حق کمیسیون» را هم نباید فراموش کرد که در بین رجل سیاسی ایران امری رایج بوده است و قوام در طول زمامداریاش از این «حقها» و رشوهها زیاد گرفته است و به قول حمید شوکت «به گرفتن رشوه و فساد مالی» متهم بوده است.
یک نکته ظریف
در ممالک راقیه که فرنگستان باشد، هیچ سیاستمداری به فساد مالی متهم نمیشود مگر آنکه این اتهام قابل اثبات باشد. و به زودی آن رجل سیاسی راهی سطل زباله تاریخ میشود. اما در کشورهایی غیر از فرنگستان، که کشورهای حاشیه باشند کرور کرور ثروت ملت در جیب سیاستمداران ریخته میشود. تمامی این دزدیها در بایگانی اتهامات راهی سطل زباله میشود. و طیب و طاهر دزدهای سرگردنه میآیند و میروند.
چند نکته در مورد نان و مستشاران امریکایی و مجلس
۱-در تاریخ ۱۳۲۰/۳/۱۱ فرمان انتخابات روز سیزدهم مجلس داده شد انتخابات در نیمه خود بود که متفقین آمدند و دیکتاتوری سقوط کرد. اما فروغی که مأموریتی جز ابقای دیکتاتوری نداشت علیرغم تمامی اعتراضات به حق مردم که مجلس سیزدهم نه منتخبین مردم که عوامل تعیین شده توسط دیکتاتوری هستند، زیر بار نرفت و همین افراد را به مجلس سیزدهم آورد.
۲-افزایش قیمت معلول چند عام بود:
ـ اقتصاد بیمار یک حکومت توتالیتر
ـ سیاستهای غلط و شخصی رضاشاه در کشاورزی، صنعت، صادرات و واردات و پایین نگه داشتن نرخ حقیقی بهره جهت سهولت تبدیل عایدات ریالی خود به ارزو انتقال آن به بانکهای خارج، نخستین زمینه برای افزایش هزینههای زندگی بود.
ـ سقوط دیکتاتوری و آمدن متفقین که باعث کمبود ارزاق و کالاهای ضروری و افزایش قیمتها شد.
ـ سیاستهای غلط دولت فروغی
دکتر شرف نفیسی وزیر دارایی دولت فروغی قیمت لیره را از ۶۸ ریال به ۱۴۰ریال بالا برد. به جای کوشش در پایین آوردن هزینه زندگی، ارزش حقیقی ریال را پایین آورد.۳
با شروع جنگ صادرات قطع شد پس دیگر ارزی وجود نداشت تا در اثر تقلیل بهای آن به تاجر ایرانی ضرر بخورد. در عوض متفقین ماهیانه چند میلیون لیره برای خرید کالا و ارزاق هزینه می کردند. پایین آوردن قیمت لیره باعث افزایش ریال و پایین آمدن هزینه زنگی مردم میشد.
ـ کار دیگر دولت فروغی آزاد کردن صادرات مواد غذایی از ایران بود
ـ اقدام سوم انتشار ۳۵۰ میلیون تومان اسکناس برای تأمین احتیاجات ریالی متفقین بر مبنای قیمت لیرهای بود که دکتر نفیسی تعیین کرده بود. حال آنکه قیمت واقعی طلا و نقره که به عنوان پشتوانه اسکناس بود ترقی نکرده بود. بلکه قیمت ریال تنزل کرده بود.
دکتر مصدق در جلسه پانزدهم تیرماه ۱۳۲۳ در مجلس چنین میگوید:
«در جنگ جهانی اول دولت انگلیس از بانک شاهنشاهی مطالبه وجوه نمود. بانک به خاطر آنکه چاپ اسکناس موجب تنزل پول ایرانی میشد نپذیرفت و تأدیه وجه را موکول کرد به ارسال نقره از انگلیس این بانک انگلیسی بود اما بانک ملی ایران (بانک ایرانی) ۵۲۰میلیون تومان تا فروردین ۱۳۲۳ چاپ کرد مخارج زندگی را۱۰ برابر بالا برد.»۴
ـ در۲۸آبان ۱۳۲۱ قوام به قید دو فوریت اجازه انتشار اسکناس را از مجلس گرفت و به هیئت نظارت سپرد و تا آذر۱۳۲۳چهارصد میلیون تومان اسکناس چاپ کرد.۵
آذر۱۳۱۸: ۱/۱۱۵ میلیون ریال میزان اسکناس
آذر۱۳۱۹ – ۱/۲۵۰میلیون ریال
آذر۱۳۲۰: ۱/۸۵میلیون ریال
آذر۱۳۲۱: ۳/۵۷۶میلیون ریال
آذر۱۳۲۲: ۶/۳۲۰میلیون ریال
آذر۱۳۲۳: ۷/۵۸۰میلیون ریال
پشتوانه اسکناس نرخ زر و سیم در بازار بینالمللی شد.
تا آن روزگار یک لیره ۱۰۰ریال پول ایران بود. براساس نرخ جدید یک لیره طلای انگلیس ۲۵۷ ریال ارزش پیدا کرد یک مثقال طلا که ۶۸ریال بود ۱۵۵ ریال شد.
معیار قضاوت: منافع ملی
اگر بپذیریم که معیار قضاوت ما نسبت به دولتهای بعد از شهریور ۱۳۲۰ منافع ملی است باید دید فروغی، قوام و دیگران تا چه حد در این راستا بودهاند و اگر باز هم بپذیریم، که به راستی چنین هم هست، دکتر محمد مصدق رجلی ملی بود. باید دید او در مورد مسئله چاپ اسکناس، و مستشاران چه نظری داشت. از یاد نبریم که مصدق هیچ گونه نظر سویی نسبت به قوام نداشت. در کابینه اول او وزیر مالیه قوام بود.
۱-انتشار ۵۲۰ میلیون تومان اسکناس تا فروردین۱۳۲۳ مخارج زندگی را ده برابر کرد.
۲-در این مملکت هر وقت دولتها دوام داشتند و مورد اطمینان بودهاند دول مجاور نظریات خود را به وسیله آنها به اجرا درآوردند و هر وقت دولتها متزلزل بودهاند مستشار آوردهاند.۶
۳«-به عقیده من ایرانیها خودشان به خوبی قادر به اداره کلیه امور کشور خود هستند … واگر امور مالی تحت نظارت و شور عدهای مستشار باشد که بتواند کاملاً بیطرفانه رفتار نماید خیلی بمورد و بجاست …. نه هر کس بدون مسئولیت و میل و اراده این و آن تحمیل شود.»۷
عملکرد مستشارها چه بود
ابتدا ببینیم عملکرد مستشارها چه بود تا برسیم به اینکه کار قوام تا چه حد منطبق بود با منافع ملی. در تاریخ ۲۱ آبان ۱۳۲۱ لایحه استخدام دکتر میلسپو در مجلس به تصویب رسید.
دکتر میلسپو یک بار در سال ۱۳۰۱ نیز به کوشش قوام به ایران آمده بود. اما رضاشاه در مجلس ششم با تجدید استخدام او موافقت ننمود.
قرار بر این بود که میلسپو به مدت پنج سال با حقوق ماهیانه ۱۸هزاردلار و کلیه هزینه زندگی ریاست دارایی ایران را به عهده بگیرد. با نگاهی به سه ماده از این قانون میلسپو همه کاره مالی ایران شده بود.
ماده ۸:هرنوع تصمیم مالی توسط دولت با اطلاع و رضایت رئیس کل دارایی است و او حق شرکت در هیئت وزیران رادارد
ماده ۹:پرداخت و انتقال هر وجهی و تقلیل مالیات یا الغا مالیات با تصویب رئیس دارایی ممکن است
ماده ۱۱:استخدام کار شناسان بیگانه با رضایت رئیس دارایی است
هدف از استخدام میلسپو چه بود:
۱-تعدیل بودجه
۲-تأمین خواروبار عمومی
۳-تثبیت قیمتها و جلوگیری از ترقی ما
۴-حل مسئله حمل و نقل
۵-استفاده از قانون وام و اجاره
۶-تهیه مواد حیاتی لازم حیاتی لازم از خارج
۷-ایجاد کار و تولید ثروت
باید دید آیا عاملین اینکار از جمله قوام به این هفت خواسته رسیدند یا نه.
ناگفته نماند که کلید مالیه ایران در دست امریکاییها گذاشته شد. پسر خاله های میلسپو نیز در جاهای دیگر مشغول به کار شدند:
۱-سرهنگ شوارتسکف ـ مستشار ژاندارمری
۲-سرهنگ دوم توپمسون بول ـ معاون ژاندارمری
۳-مستر فیمرمن ـ معاون شهربانی
۴-سرلشکر ریدلی معاون ارتش
۵-سرهنگ دومن ـ معاون ارتش
۶-سرهنگ توماس ـ معاون ارتش
قدرت میلسپو گسترش یافت و طی لایحهای در۱۳۲۲/۲/۱۳ برخلاف قانون اساسی به وی حق قانونگذاری هم داده شد.
مطابق قانون اختیارات
۱-واردات و صادرات اجناس غیرخوارباری
۲-واردات و صادرات کلیه مواد خام و مصنوعات
۳-انبار کردن حمل و نقل و توزیع
۴-صدور پروانه تولید و فروش
۵-انتشار کوپن
۶-تثبیت بهای اجناس و توزیع عادلانه
۷-ضبط اجناس در برابر پرداخت قیمت عادلانه
۸-تعیین مالالاجاره و دستمزد کلیه کارها و خدمات
در حیطه اختیارات دکتر میلسپو قرار گرفت.
ـ کمبود ارزاق و مایحتاج عمومی در اثر سیاست نادرست و سوءاستفادههای شخصی مستشاران تشدیدشد.
ـ بهای اجناس سیر صعودی پیدا کرد.
در سال ۱۳۲۱ تبریز مرکز غله ایران دچار قحطی شد و مردم در ۲۶اسفند به استانداری حمله کردند و مستر دیویان مسئول اینکار به تهران گریخت و به مدیریت کل نظارت صنعتی منصوب شد.
در تهران ورود گندم وجو و آرد ممنوع شد و قاچاق آرد رواج یافت وقیمت آن بالا رفت علت آن بود که قیمت گندم در بازار آزاد خرواری ۲۰۰تومان بود ولی دولت گندم را خرواری ۶۰ تومان میخرید. برای اینکه متفقین غله را به نرخ دولتی ببرند ورود آن به تهران ممنوع شد.
ـ تشکیل وزارت خواروبار و جیرهبندی کردن روزانه نان ؛کارگران ۸۰۰گرم و مردم عادی۴۰۰گرم کودکان ۲۰۰گرم
خوراک سالانه ۱/۵میلیون خروار تعیین شد تولید ایران ۷/۵میلیون بود. دولت ۶ میلیون خروار را به متفقین فروخت.
در حالی که جمعیت ۱۲ میلیون نفره ایران حداقل مصرف آن۵/۵میلیون تن بود این ارزیابی غلط بود.
ـ مبارزه با بازار سیاه و تجارت آزاد را مختل کرد و موجب بالا رفتن قیمت شد.
ـ با انحصار گرفتن توزیع کالا میلیونها متر پارچه در انبارها پوسیدند.
ـ استفاده نکردن کمکهای دولت امریکا تحت عنوان قانون وام و اجاره در سال ۱۳۲۲ چهل هزار تن ودر سال ۱۳۲۳، سیزده هزار و تن از این کمکها بلا استفاده ماند. به همین خاطر در سال ۱۳۲۳ سهمیه ایران قطع شد به علت آنکه ایران کشوری ثروتمند حساب شد.
ـ به کار افتادن دستگاه عریض و طویل سکرتری و مترجمی و بالا آمدن افراد چاپلوس و کنار گذاشتن افراد لایق.
ـ دخالت میلسپو در سیاست به نفع ارتجاع و اخراج کارکنان که در احزاب مترقی جهان بودند.
دادن کمکهای مالی به دارودسته سیدضیاء
ـ دادن ۹۰۰ هزار متر پارچه به قیمت دولتی به رشیدیان همکار سیدضیاء۸
ـ دادن۴ تن رنگ به کورس همکار دیگر سید ضیا ۹
ـ دادن آگهی های دولتی به روزنامه های طرفدار سیدضیاء
ـ در تعدیل بودجه و ایجاد ثروت. در سال۱۳۲۲ مالیات بر درآمد تهران۳۰۹میلیون تومان بود در سال ۱۳۲۳در حالی که مالیات تا۸۰درصد بالا رفته بود ۳۰۲ میلیون تومان عایدات رسید.
ـ مخارج استخدام مستشاران سر به میلیونها تومان میزد.
ـ بدهی دولت به بانک ملی در سال ۱۳۲۳مبلغ۴،۵۰۷،۳۷۰،۲۷۱/۳۰ ریال بود که نسبت به سال۱۳۲۲مبلغ۶۳۴،۵۳۵،۳۳۳/۷۵ افزایشیافت.۴/۵بیلیارد بدهی بود که۶۳۴ میلیون افزایش داشت.
ـ اولین مخالف میلسپو دکتر مصدق بود.
از فروردین۱۳۲۳ مبارزه با او شروع شد.
ـ حزب توده نظری مشابه دکتر مصدق داشت.
ـ در اثر مبارزات دکتر مصدق، حزب توده، جبهه آزادی، لغو اختیارات دکتر میلسپو در مجلس مطرح شد.
ـ دولت ساعدبرای ۳ماه وقت گرفت و آن هم تحویل منابع نفتی بلوچستان و سیستان به امریکا و انگلیس
بود.
در۱۳۲۳/۱۰/۱۹ مجلس اختیارات میلسپو را لغو و او ایران ورشکسته را ترک کرد.
دولت ایران مجبور شد تا آبان۱۳۲۴ماهی ۱۵۰۰ دلار به اوحقوق بدهد.
فصل پنجم
کودتا برعلیه رضاشاه
با وساطت فروغی و وثوقالدوله قوام از تبعید به ایران بازگشت و به املاک خود در لاهیجان رفت.
و با شروع جنگ دوم کمیتهای ۴۰ نفره تشکیل شد که قوام نیز در رأس آن بود و تصمیم داشت با کمک آلمان برعلیه رضاشاه کودتا کند.
آلمان از این طرح استقبال کرد. به خاطر آنکه از بیطرفی ایران ناراضی بودند و تصور میکردند در صورت حمله شوروی به ایران رضاشاه با آنها مقابله نخواهد کرد.
این کودتا به چند دلیل صورت نگرفت:
۱-نخست آنکه حمله متفقین به ایران معادلات منطقه را به هم زد.
۲-بین اتل سفیر آلمان در ایران و شولنبورگ سفیر آلمان در شوروی در ارزیابی نیروها اختلاف بود.
ماهیت کودتا
مشکل حمید شوکت در آن است که وارد بحث روی ماهیت کودتا نمیشود. اگر کودتای اول قوام برعلیه رضاشاه را در آستانه قدرتگیری او که هنوز سردار سپه است را امری مثبت تلقی کنیم. که اگر موفق میشد، شاید شرایطی به وجود میآمد که حکومت احمدشاه ادامه مییافت و ایران از شر یک دیکتاتوری ۵۰ساله نجات مییافت.
اما این کودتا ماهیتی به غایت ارتجاعی داشت، مسلم است که ما بین حکومت توتالیتر رضاشاه با یک حکومت وابسته به فاشیسم هیتلری، رضاشا ه را ترجیح میدهیم. بین بد و بدتر، انتخاب ما، روشن است.
اگر این کودتا با کمک آلمان به پیروزی میرسید. چه اتفاقی میافتاد.
قوام که نمیتوانست سیاست رضاشاه را پی بگیرد. رابطه تجاری با آلمان و اعلام بیطرفی در جنگ مورد قبول آلمان نبود. اگر اینگونه بود که در آن روزگار نزدیکترین متحد به آلمان رضاشاه بود. رضاشاه تاج و تختاش را بر سر همین دوستی گذاشت.
کودتای فاشیستی و روی کار آمدن دولتی طرفدار بیچون و چرای آلمان ایران را به ورطۀ ای هولناک میکشاند که میتوانست منجر به تکه تکه شدن ایران شود.
اگر متفقین ایران را مؤدبانه ترک گفتند به خاطر آن بود که ایران در جنگ بیطرف بود. و اشغال ایران جز حماقت رضاشاه، مربوط به کمکهای سوقالجیشی امریکا و انگلیس به شوروی بود. ایران پل پیروزی نام گرفت. نه یک کشور متخاصم و اشغال شده.
آیا قوام به عاقبت کار اندیشیده بود.؟ آیا اینکار قوام منطبق بر مصالح ملی بود.؟
در تمامی این موارد حمید شوکت خاموش است تا بار دیگر دل قوام را برای وطن کباب کند.
فروغی که بود
«در پی استعفای فروغی که از شهریور تا اسفند ۱۳۲۰ زمان امور مملکت را در دست داشت خلأ بزرگی ایجاد شده بود کنارهگیری فروغی بهعنوان شخصیتی کاردان، آن هم در دورهای بسیار حساس از اشغال ایران، دشواری تازهای در راه حفظ استقلال و موجودیت کشور به شمار میآمد. دشواری تازهای که جانشینی مناسب برای او را به ضرورتی فوری بدل میساخت.»۱۰
در همین یک پاراگراف چند مغلطه بزرگ وجود دارد:
۱-فروغی شخصیتی کاردان بود.
۲-او حافظ استقلال و موجودیت کشور بود.
۳-جانشین او که قوام هست نیز حافظ استقلال و موجودیت کشور است.
محمد علی فروغی که بود
محمدعلی فروغی یکی از اخلاف حاج مؤمن اصفهانی بود. از یهودیان بغداد که برای تجارت به اصفهان آمده بود.
جد او مهدی ارباب بود که از راه وارد کردن تریاک از هندوستان به ثروتی رسید. یکی از پسران ارباب، محمدحسین بود که به ذاکءالملک معروف بود. و پدر محمدعلی فروغی بود.
ذکاءالملک یکی از خدمتگزاران دربار ناصری و یکی از اعضای فراماسونری بود. محمدعلی فروغی در زمان رضاشاه چند بار به مقام وزارت و سه بار نخستوزیر شد.
وی یکی از بنیانگذاران «لژ بیداری ایران» در سال۱۲۸۶ شمسی بود.و یکی از سه مترجم قانون اساسی فراماسونری به زبان فارسی بود.
در سال ۱۳۱۴ به دنبال درگیریهای مشهد به خاطر کشف حجاب محمدولی خان اسدی که نیابت تولیت آستان قدس رضوی را داشت. به خاطر دست داشتن در این درگیریها اعدام شد.
محمدولی خان پدر شوهر دختر فروغی بود. به همین خاطر فروغی نخستوزیر مغضوب و از کار برکنار شد.
مهره استبداد
فروغی در نوع خود اندیشمندی بزرگ بود. در تاریخ و فلسفه مطالعات و نوشتههایی داشت. اما تمامی این نبوغ و دانش در خدمت دیکتاتوری رضاشاه بود. او یکی از مهرههای دستگاه استبداد و سرکوب ۲۰ ساله بود.
پس ملت ایران از این دانش و هوش بهرهای نبرد. آنچه برد دیکتاتوری بود و اگر برکنار شد نه به خاطر ملت که به خاطر درگیریهای درونی استبداد بود.
پس کارنامه او تا سال ۱۳۲۰، کارنامه درخشانی نیست. و کاردانی او در چارچوب یک سیستم ضد مردمی مطرح است. که به خاطر آن به نان و نوایی هم رسیده بود.
دولت فروغی بعد از سقوط دیکتاتوری
سوم شهریور ۱۳۲۰ شمال و جنوب ایران مورد حمله شوروی و انگلیس قرار گرفت و در ۵ شهریور دولت منصور استعفا داد و محمدعلی فروغی مأمور تشکیل کابینه شد منصور به عنوان یک ژرمنوفیل جای خود را به فروغی انگلوفیل داد.
۶ شهریور دولت ایران اعلام ترک مقاومت کرد.
۸شهریور در تهران اعلام حکومت نظامی شد.
اولین اشتباه: نخستین کاردانی
متفقین پس از اشغال ایران یادداشتی در سه بند تسلیم دولت ایران کردند:
۱-غرب و جنوب از ارتش ایران تخلیه شود.
۲-کلیه اتباع آلمانی به جز اعضای سفارت و چند کارمند فنی از ایران خارج شوند.
۳-تسهیلات لازم جهت حمل و نقل فراهم شود.
اما فروغی برای تحویل ندادن آلمانیها شروع به دفعالوقت کرد.
۱۵ شهریور متفقین یادداشت دیگری را تسلیم وزارت امور خارجه کردند و درخواست شد تا در اسرع وقت سفارت آلمان ، ایتالیا و مجارستان و رومانی تعطیل شوند.
اما باز دیکتاتور و نوکرش فروغی عمق ماجرا را نفهمیدند. ۱۸ شهریور سفارتخانهها را تعطیل کردند و در ۱۹ شهریور در سر مقاله اطلاعات نسبت به اینکار اعتراض کردند.
این مقاله اثر سوئی در سفارتخانههای متفقین داشت فروغی ناچار شد مدت ۳ روز اطلاعات را توقیف کند.
ولی رضاشاه و فروغی همچنان دفعالوقت میکردند و در ۲۵ شهریور نیروهای متفقین وارد تهران شدند و سفارت انگلیس دستور داد رضاشاه استعفا دهد.
این نخستین کاردانی فروغی بود، اشغال تهران توسط متفقین.
دومین کاردانی: فرار دیکتاتور
رضاشاه باید توقیف میشد تا پاسخگوی ۲۰ سال زجر و شکنجه و اعدام و بالا کشیدن اموال مردم باشد.
فروغی در اینجا دو کلک به مردم زد.
الف) نخست آنکه قول داد خروج رضاشاه با اجازه مجلس باشد.
ب) با گرفتن یک هبه نامه اموال رضاشاه را به پسرش منتقل کرد و پسر او نیز این اموال را طی نامهای به دولت داد تا صرف امور خیریه و یا شاکیان و مالباختگان از پدرش شود.
تلاش فروغی نجات دیکتاتور از محاکمه و نجات دیکتاتوری از فروپاشی بود.
دیکتاتور نه، دیکتاتوری آری
مشکل فروغی و قوام اگر بتوان نام مشکل را بر آن گذاشت اختلافات آنها با دیکتاتور بود. وگرنه آنها هیچ مشکلی با دیکتاتوری بهعنوان یک سیستم نداشتند. و هر زمان که لازم بود با تمامی وجود به کمک آن شتافتند چه فروغی مغضوب شده و اعدامی داده و چه قوام مغضوب شده و به تبعید رفته.
وقتی فروغی به کمک رضاشاه شتافت که زندگی و حکومت رضا شاه به مویی بند بود. فروغی تلاش خود را برای نجات دیکتاتور کرد. وقتی سودی نبخشید تمامی «کاردانی» و «دانش» خود را به کار برد تا دیکتاتوری ادامه یابد رضاشاه نشد محمدرضاشاه. گرگ نشد توله گرگ.
تلاش برای متلاشی نشدن دیکتاتوری
۱-اولین کار او فراری دادن رضاشاه بود.
۲-دومین کار وجیه المله کردن و بت کردن شاه بود ؛ نگاه کنیم:
اعلیحضرت همایون شاهنشاهی مبلغ ۱۰ میلیون ریال از دارایی شخصی خود به وزارت فرهنگ اعطا فرمودند که همه مایه حقوق بازنشستگی این دسته از معلمان باشد. ۱۱
ـ اعلیحضرت چون زمستان نزدیک است برای تهیه لباس و روپوش مبلغی به بینوایان مرحمت فرمودند.
ـ اعلیحضرت همایونی از دارایی شخصی خود به هر یک از افسران ارتش ۷ کیلوبرنج و ۳ کیلو قند اعطا کردند. ۱۲
ـ حسن اسفندیاری۲مهر ۱۳۲۰ رئیس مجلس
راجع به بخشهایی که از دارایی همایونی برای ملت و کشور خودشان تخصیص دادهاند… امیدوارم همگی یک صدابگویند:
برومند باد آن همایون درخت که در سایه آن توان برد رخت۱۳
دیکتاتوری یک سیستم است
دیکتاتوری یک سیستم است، فرد نیست. نماد و سمبل آن فرد است که این نهاد میتواند یک نظامی یا روحانی و یا حتی یک تکنوکرات و بوروکرات باشد.
اما به تنهایی دیکتاتور راه به جایی نمیبرد. پس نیاز دارد به گزمه و جلاد و شکنجهگر ومبلغ و تئوریسین و هنرمند و ورزشکار.
نیاز دارد به عامی و روشنفکر و در یک کلام نیاز دارد به دستها و پاهایی که این دیو آدمخوار را در سراسر یک کشور به حرکت درآورد. همانهایی که در مدت ۲۰سال از یک قزاق بیسواد رهبر عظیمالشأن ساختند، خنجر او را تیز کردند تا بر پشت و جگرگاه ملت فرود بیاورد. همانها بار دیگر دست بهکار شدند تا از «شاه جوانبخت» ظل الله بسازند.
حسن اسفندیاری و فروغی و دیگر اجنبه و شیاطین پیج و مهره های این سیستم بودند.
دزد و بچه دزد
در حالی که دزد بزرگ فرار کرده بود. از اموال غصبی مردم بچه دزد بذل و بخشش میکرد تا خاک در چشم حقیقت بپاشد و اموال دزدی در خزانه چهل دزد بغداد باقی بماند.
اگر مجلس سیزدهم مجلس بود. و اگر آن اراذل و اوباشی که روی صندلیهای نمایندگی ملت نشسته بودند، نمایندگان واقعی ملت بودند. باید اموال دزدیده شده را به تمامی به صاحبان اصلی باز میگرداند و به محمدرضا و حسن اسفندیاری می گفتند: غلط اضافی موقوف، ملت خود قادر است اموال خود را بذل و بخشش کند.
کاردانی سوم: ابقای مجلس سیزدهم
فروغی با تمام قوا ایستاد و از تجدید انتخابات مجلس سیزدهم جلوگیری کرد تا نمایندگان فرمایشی دوران رضاشاه بر صندلیهای نمایندگان ملت تکیه زدند.
فروغی به تمامی اعتراضات و شکایات مردم وقعی ننهاد در حالی او خود بهتر میدانست در دوران رضاشاه «طویله» مجلس از چه کسانی پر میشد.۱۴
طویله اصطلاحی بود که رضاشاه به مجلس شورای ملی اطلاق میکرد.
کاردانی چهارم:
فروغی تعهدات ریالی متفقین را به گردن گرفت و به قول دکتر مصدق اگر ورود متفقین به ایران و در اختیار گرفتن راهها برای آنها جنبه حیاتی داشت گرفتن ریال به منزله باج و خراج بود.
در دولت فروغی بود که وزیر دارایی او با بالا بردن قیمت لیره از ۶۸ریال به ۱۴۰ ریال باعث کاهش ارزش ریال و بالا رفتن هزینه زندگی مردم شد.
کاردانی پنجم: ماستمالی کردن محکومیت جنایتکاران رضاشاه
دولت فروغی زیرفشار مردم مجبور شد چند نفر از آدمکشان رضاشاهی را دستگیر کند. اما این قضیه آنچنان ماستمالی شد که آب از آب تکان نخورد. آدمکشان به تمامی خلاص شدند و بدی در بد بودن خود پیروز ماند.۱۵
کاردانی ششم: مطهر کردن اموال غصبی
فروغی با یک «هبه نامه» که به شعبدهبازی شبیه بود، اموال دزدی را از رضاشاه به عنوان اموال قانونی او گرفت و به پسرش دارد. پسرش برای آنکه این اموال را به مردم و صاحبان اصلی آن ندهد به دولت واگذار کرد و «املاک اختصاصی» به «ادارۀ املاک واگذاری» تغییر نام دهد.
نمایندگان مجلس ۱۲ و ۱۳ که گماشتگان نظام دیکتاتوری بودند حاضر نشدند اعلام کنند این املاک غصبی است، بلکه رضاشاه این املاک را برای خدمت به کشور فراهم نموده و آنقدر در سالهای بعد صاحبان واقعی املاک را دست به سر کردند تا پس از ترور شاه در۱۵ بهمن۱۳۲۷ با تصویب مجلس کلیه اموال به ملکیت محمدرضاشاه درآمد.
همان شاه بخشندهای که فروغی و حسن اسفندیاری و قلم به دستان روزنامه ایران مبلغ آن بودند.
نوعی مغلطه
این هم نوعی مغلطه است که حکمی صادر شود. ؛فروغی کاردان بود؛ و اثبات آن حواله شود به شرایط حساس کشور و از همین کاردانی، بزرگی قوام اثبات شود.
مردی فراماسونری در خدمت استبداد تا آخر عمر قدمی برای بهروزی مردم خود برنداشت و هوش و دانش و ذکاوت خود را فروخت و پولش را گرفت و خرج کرد.
حمید شوکت اگر عمری بیاید و زندگی فروغی را بنویسد بدون شک خواهد نوشت در حق فروغی چون قوام ظلم شد.
نخستوزیری قوام
در مرداد۱۳۲۱ پس از استعفای فروغی و سهیلی قوام به نخستوزیری رسید «سفرای انگلستان، شوروی و امریکا بر آن شدند که چیرگی بر دشواری های فزاینده ایران تنها با قوام و به همت احترام امکانپذیر خواهد بود.»۱۶
برنامه قوام حول سه محور میچرخید:
۱-برقراری امنیت
۲-رفع بحران غله
۳-تحویل عوامل آلمان
دیری نپائید که قوام تنها چاره را در انحلال مجلس یافت. بعد چارهای دیگر اندیشید در ۲۶آبان ۱۳۲۱ طرح کسب اختیارات فوقالعاده را برای۹ ماه به مجلس عرضه کرد.
دشواری تازه تقاضای انگلستان برای انتشار اسکناس بود. که قوام حق انتشار اسکناس را از مجلس گرفته و به کمسیون ویژه داد.
قوام انتشار اسکناس را با تأمین غله گره زد و قول گرفت که متفقین برداشت محصول در سال آینده غله ایران را تأمین کنند.
قوام برای غلبه بر کمبود غله «اداره غله» را تشکیل داد و شریدان مستشار امریکایی را به ریاست آن گمارد. شریدان طرح جیرهبندی و نظارت دولت را اجرا کرد.
در آستانه ناآرامیهای آذر ۱۳۲۱ سیلوی تهران فقط برای دو روز گندم داشت.
۱۷ آذر مردم گرسنه به مجلس ریختند و کار با ۷۰۰ کشته و زخمی به پایان رسید. متفقین همچنان از نخستوزیری قوام پشتیبانی کردند و کابینه او دو ماه دیگر ادامه یافت.
آخرین اقدام قوام کوشش برای جلب نظر امریکا در پیوستن به قرارداد میان ایران و متفقین بود.
قوام میخواست بااستخدام مستشاران نظامی امریکا «سیاست موازنه» مثبت را به اجرا درآورد سیاستی که میبایست حاکمیت و استقلال ایران تضمین شود.
ابتکار قوام عضویت ایران در سازمان ملل بود.
«قوام پیش از ترک صحنه خود را برای دور تازهای از نبرد که با بود و نبود میهنش گره می خوردخود را آماده میساخت مقابله با ادامه حضور نیروهای ارتش سرخ در آذربایجان.»۱۷
سیاست موازنه مثبت
قوام یک سیاستمدار آمریکائوفیل بود. او میپنداشت با آمدن امریکاییها و یا به قول بهار در تاریخ مختصرش«اتازونی» درهای بهشت به روی ایران گشوده میشود.
پس تلاش کرد در زمان احمدشاه نفت شمال ایران را به آمریکاییها بدهد که نشد و در همان روزگار دکتر میلسپو و لشکری عظیم از مستشاران و مترجم به ایران آورد تا ایران اتازونی دوم شود.
در این دوره او چنین کرد هم از آمریکا دعوت کرد که به همراه انگلیس و شوروی به ایران بیاید. و هم باردیگردکتر میلسپو و شریدان و شوارتسکف را وارد کرد تا با سپردن کلید ایران به این مستشاران ایران را گلستان کند.
حمید شوکت تاریخ را نخوانده است و اگر خوانده به دقت نخوانده است. و فکر کرده است که اگر در مقابل سیاست موازنه منفی دکتر مصدق سیاست موازنه مثبت قوام را بگذارد قوام را بالاتر از مصدق گذاشته است. شوکت فکر کرده است در سرزمینی است که مردم شکل مار را به نوشته مار ترجیح میدهند. مثبت در مقابل منفی است.
برخلاف تصور قوام و ملکالشعرای بهار و حمید شوکت آمریکاییها به ایران آمدند با کرور کرور مستشار، نفت ایران را هم بردند کرور کرور اما ایران اتازونی نشد. قوام و بهار و شوکت معنای جهانی بودن سرمایه را تا به آخر نفهمیدند و فکر کردند نفتیچی آمرکایی بهتر است از نفتخوار انگلیسی. سرمایهدار آمریکایی بهتر است از سرمایهدار انگلیسی.
حل مسئله نان
قوام به قول شوکت به خاطر غرور و واقعگرایی، که این هم از آن مغلطههای بزرگ است مجلس را به چیزی نمیگرفت در تربیت استبدادی او، مجلس یعنی کشک، زینتالمجالس کارهای او، پس مجلس را دور زد و اجازه انتشار اسکناس را در دست گرفت تا جیب متفقین را به بهایی ۵۰۰برابر قیمت اجناس در بازار ایران پر کند و در آخر غلهای هم به ایران داده نشد. و بلوای نان که شورش مردم گرسنه به جان آمده و شیطنت شاه بود قوام را نه در آن روز بلکه دو ماه دیگر برکنار کرد.
پس ملت طرفی نبست، فلاکتزدهتر و بدبختتر شد. و قوام رفت به لاهیجان تا خودش را برای دور دوم قدرت آماده کند. و معلوم نیست به قدرت رسیدن این مفتخوران و نوکران اجنبی چه ربطی به بود و نبود میهن دارد.
شوکت چقدر ضجر کشیده است تا از قوام یک ناجی کشور بسازد که مدام« بود و نبود میهن» منوط بوده است به حضور او. اما کارنامه قوام در همین دور از انتشار اسکناس و آمدن مستشاران امریکایی در جلو چشم ما است.
شوکت چه خوب بود کمی تاریخ میخواند.
———————————————————————————————— ۱-«یادداشتهای رضا هروی بصیروالدوله
دو سال روابط محرمانه احمدشاه و سفارت شوروی»
۲-ملک الشعرای بهار؛تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران
۳-روزنامه رعد امروز؛شماره ۲۶۷-مورخه ۲۳/۷/۴
۴-روزنامه اقدام شماره ۵۲۰ مورخه۲۳/۴/۱۶
۵-روزنامه ایران شماره ۳۷۵مورخه۲۳/۱۲/۱۵-دکتر حسین پیرنیا
۶-کتاب موازنه منفی-نطق مصدق در مجلس
۷-مرد امروز شماره ۱۶-مورخه۲۳/۲/۱۲
۸-روزنامه رهبر شماره ۴۷۹مورخه۲۳/۱۱/۶
۹-روزنامه رهبر شماره ۳۰۹مورخه۲۳/۳/۱۹
۱۰-در تیررس حادثه-صفحه۱۷۵
۱۱ ـ روزنامه ایران۱۳۲۰/۷/۱۰
۱۲-روزنامه ایران۲۰/۷/۳
۱۳-روزنامه ایران:۱۳۲۰/۷/۲
۱۴- رضا شاه مجلس را طویله خطاب می نمود و هرکس را می خواست مورد تفقد قرار بدهد دستور می داد او راهم وارد طویله نمایند . نقل ازروزنامه مرد امروز۲۳/۵/۷ شماره ۲۶ مقاله زندگی یک دیوانه بقلم مهجور
۱۵-روزنامه کوشش مورخه۲۰/۹/۱۱