لاپورت‌های ادوارد سوبلمه و تفسیرهای عبید سن‌خوزانی

معروف است که می‌گویند به بدهکار که رو بدهی طلبکار هم می‌شود، علی‌الخروس اگر مرده هم باشد، بلند شده تر و فرز، مرده‌شور را می‌شوید و بعد می‌رود داخل کفنش کار خرابی هم می‌کند، حالا حکایت، حکایت جمهوری اسلامی است و این آمریکای خون‌آشام. ازهمین‌روی وقتی دیدم حسن کلید با مقداری طلبکاری گفته است که آمریکا گذشته‌هایش را جبران کند خطاب به ایشان نوشتم: حسن جان، بابام جان٬ خیر از جوونی‌ات ببینی!…

نمی‌دانم این سرکار خانم دابل محجبه «شهین‌دخت مولاوردی» یا «مولارودی» معرف حضورتان هست یا خیر؟ از قرار مشاور حسن آقا کلید در امور زنان می‌باشد، به‌عبارت دیگر، کار این حاجیه خانم، آن است که هرگاه حسن آقا کلیدش را در داخل قفل‌های زنانه می‌کند که آنان را به راه راست هدایت کند و کلید٬ خوب انجام وظیفه نمی‌کند و به راه کج منحرف می‌شود٬ ایشان می‌آید خدمت این شهین خانم و از او مشورت می‌خواهد که حاجیه شهین‌دخت به دادمان برسید که سر گاوه، توخمره بدجوری گیرکرده. طفلک شهین هم که از قرار باید از متولدین پیش از این انقلاب باشد، که بعدا دلیلش را توضیح خواهم داد، حسن کلید را مشورت می‌دهد که حاج آقا شما زنان را مثل من نمی‌شناسید که ازجنس خودشان هستم و چه و چه و چه. کلید را نباید آن‌جوری، بل‌که باید این‌جوری در سولاخ قفل چرخاند و بقیه قضایا… وگرنه به جای آب باریکه که منظور نظر حاج آقاست، طوفان نوح به پا خواهد شد. ملاحظه می‌کنید که کار ایشان بسیار حساس و مهم و استراتژیک است و در ردیف همان «غنی‌سازی هسته‌ای برای به دست آوردن انرژی اتمی جهت مصارف صلح‌آمیز» و آن داستان‌ها.

عرض می‌شود آخرین یا به عبارت بهتر تازه‌ترین دُرفشانی ایشان آن است که افاضه فرموده‌اند «برخی برداشت‌های غلط​ خود را به نام​​ دین تحمیل​ می‌کنند».

با شنیدن یا درحقیقت خواندن این خبر «شهین» خانم جان، جای شما خالی قاه‌قاه به گور پدر بعضی‌ها خندیدم وحالا مگه خنده قطع می‌شه و امانم می‌ده که توضیح بدهم چرا و واسه چی؟ اما پیش از پرداختن به آن موضوع اجازه بدهید توضیح بدهم که چرا نوشتم شهین خانم باید به قرینه و با توجه به امارات و اشارات، به احتمال اقرب به یقین، بایستی از متولدین پیش ازانقلاب باشد. این روزها خانم‌ها و حتا بسیاری از آقایان به قدری به صاف‌کاری مراجعه کرده و «بوتاکس» و «بوباکس» و از این داستان‌ها به سر و ته خود فرو می‌کنند که واقعا آدم با نگاه کردن به قیافه آن‌ها اصلا نمی‌تواند تشخیص دهد که این‌ها چند کیلومترند. درحقیقت بسیاری ازاین‌ها مایلاژشان زیاد است، اما مدل بالا به چشم می‌خورند. از اول هم که ما را حسابی ترسانده بودند که هیچ‌گاه راجع به سن خانم‌ها٬ مبادا، مبادا، با آن‌ها سر به سر بگذارید که نان‌تان حسابی آجر خواهد شد وآب‌تان هم به بهانه خشک‌سالی به‌کلی قطع خواهد شد. اما من از کجا فهمیدم این علیامخدره مرغوبه نجیبه واجب‌النفقه، کار پیش از انقلاب است؟ جان من شما کسی را سراغ دارید که به معاونت و مشاورت رییس‌جمهوراسلامی برسد و اسمش مثلا «ژیلایی»، «مژگانی»٬ «گل بهاری»، «سرو نازی» یا چیزی ازاین قبیل باشد؟ معمولا این‌ها بیش‌تر اسامی مسجدی و تکیه‌ای دارند و حتا اگر قبل از انقلاب هم آن‌ها را «نیلوفر» و «مری» خطاب می‌کردند، اکنون خودشان با به کار بردن «ابتکار»ی٬ شده اند «معصومه» خانم. البته حقش هم همین است. آخر نمی‌شود که درجمهوری اسلامی باشی و مکه هم بری و برگردی و بعد مثلا بشوی حاجیه شهین یا حاجیه فریبا وحاجیه مهناز. مثل آن بدبختی که شده «امام‌زاده بیجن» و «امام‌زاده گارنیک». والله ازخودم نمی‌سازم این امام‌زاده‌ها حیّ و حاضر هستند و کلی هم کار و بارشان رونق دارد وضریح‌شان پر از‌ سکه است.

به‌همین جهت من فکر کنم این «شهین‌دخت» کار قبل ازانقلاب باشد و درخانواده‌ای هم به دنیا آمده باشد که اصلا با دین و مذهب و این‌گونه داستان‌ها ارتباطی نداشته‌اند و نام این گلْ دخترشان را هم «شهین دخت» گذاشته‌اند که ایشان هم روزی به سلامتی دکترایی بگیرند و در دستگاه‌های دولتی آن زمان‌ها، وزیری، وکیلی بشوند مانند «فرخ‌رو» پارسا یا «مهناز» افخمی. اما از بخت بد دچار توفان انقلاب شده و درمیان عده‌ای فاطمه‌سلطان و ربابه و معصومه گیر کرده است. اما خب درعوض نام فامیلی‌اش آبروی او را مختصری خریده و قدری از ضرب این افت و سرشکستگی شهین‌دخت را گرفته است بالاخره «مولا»ی عربی با ترکیب با «وردی» ترکی، قدری بار مذهبی دارد و به گوش آخوند و امام جماعت خوش می‌آید، بگذریم.

بله ایشان افاضه فرموده‌اند که «برخی ​برداشت‌های غلط​ خود را به نام​​ دین تحمیل ​می‌کنند». من تمام این مطلب را به این جهت نوشتم که ازاین حاجیه شهین‌دخت خانم بپرسم آخر حاجیه خانم، کجای این دین اسلام که شما مثلا مروج و مبلّغ آن شده‌اید و به دیگران ایراد می‌گیرید که برداشت‌های غلط از نام دین را تحمیل می‌کنند، آمده است که زنی فرضا مثل خانم شهین‌دخت مولارودی باید با حجاب دوبله٬ خود رامحجبه کند و به قول معروف که گفت آقا این اتوبوس کجا می‌ره، توپخونه یا بازار؟ طرف هم با خوشحالی پاسخ داد «داداش بپر بالا، هم توپخونه هم بازار» حال شهین‌دخت خانم مولارودی کجای اسلام آمده که شما یک روسری روی سرت بندازی و حسابی آن را به سر و صورت و پیشانی‌ات گره‌پیچ کنی و بعد بالای آن٬ یک عدد چادرشب سیاه‌رنگ یک دست هم بکشی سرت که خدای ناکرده مبادا مبادا کسی ناگهان، علی‌الخروس در هیات دولت چشمانش به برق موهای حاجیه شهین‌دخت خانم بیفتد و برق این موها به قول دکتر ابولی‌حسن بنی‌صدر، ناگهان طرف را در جا خشک و شیطانی کند و در این بی‌آبی و خشک‌سالی، کار دستش بدهد؟ خیلی دلم می‌خواهد منِ عاصی و گناهکار را ببخشی و با بیانات مستدل و منطقی‌ات این بنده گناهکار را به راه راست بگذاری که مدت‌ها است از آن خارج شده و به راه‌های کج و کوله افتاده‌ام که البته به نظر من لذتش هم از راه راست شماها، والله خیلی پدرسوخته بهتره. اما خب برای جوری جنس هم شده، بد نیست قدری افاضات بفرمایید و ما را در این برهه از زمان خوشحال و خندان بفرمایید! حاجیه خانم شهین‌دخت ملارودی، بگوشم!

 

باز هم معصومه ابتکار

حال که درنوشته بالا اسمی از ابتکارِ معصومه ابتکار پیش آمد، بد نیست این را هم در مورد اوشان بنویسم که اخیرا از قرار٬ یکی از نماینده‌های خوزستان برای بلند کردن صدای اعتراض خود، با کت و شلوار و پیراهن سفید سعی کرده خود را وارد لوله عظیم فاضل آب کند که بی‌امان به رودخانه کارون ریخته و آن‌را از حیّز انتفاع خارج می‌کند. برای این معصومه ابتکار نوشتم:

ای معصومه خانم، سر جدّم اگر از این همه مسافرت‌های دور دنیا در هشتاد روز خلاص شدی و دیگر جایی ازسر و صورت و گَل و گردن نماند که جراحی کنی، یه فکری هم به این فاضل‌آب‌های هرزه بکن که این‌جوری بابای ما را در آورده که دست‌کم در کارنامه این شغلی که داری، علاوه برمسافرت‌های گوناگون و بلند و کوتاه به دور دنیا، یک کار خوب هم محض رضای خدا کرده باشی. ایشان از قرار در مسافرت ممالک اسکاندیناوی هستند و هنوز فرصت نکرده‌اند پاسخ این پیشنهاد مرا بدهند. اما من هم‌چنان بگوشم.

 

آمریکا و جبران گذشته‌ها!

روحانی: آمریکا گذشته را جبران کند، شرایط عوض خواهد شد!

معروف است که می‌گویند به بدهکار که رو بدهی طلبکار هم می‌شود، علی‌الخروس اگر مرده هم باشد، بلند شده تر و فرز، مرده‌شور را می‌شوید و بعد می‌رود داخل کفنش کار خرابی هم می‌کند، حالا حکایت، حکایت جمهوری اسلامی است و این آمریکای خون‌آشام.

ازهمین‌روی وقتی دیدم حسن کلید مطلب بالا را با مقداری طلبکاری خطاب به آمریکا بیان کرده است خطاب به ایشان نوشتم:

حسن جان، بابام جان خیر از جوونی‌ات ببینی!

نخست این جلسات سازمان ملل از ابتدای تاسیس آن سازمان، هر ساله به‌طور مرتب تشکیل می‌شده و تا پیش از انقلاب اسلامی نیز، سابقه ندارد که نخست‌وزیر یا شاه ایران در راس هیاتی عریض و طویل، به سازمان ملل رفته و درآن‌جا سخنرانی کرده باشد. البته شاه یک‌بار درآن‌جا نطقی کرد، اما دقیقا به یاد ندارم که در همان نشست مجمع بود یا به مناسبتی دیگر. معمولا وزیرخارجه در راس هیاتی نسبتا جمع و جور در این نشست سالانه شرکت می‌کرد و بس. ازقرار «خواهر توامان» هم یک سمت تشریفاتی به‌عنوان رییس هیات نمایندگی یدک می کشید.

حال من ازشما می‌پرسم اصولا چه لزومی دارد که هرسال رییس‌جمهور ایران در راس هیاتی از بلندپایگان و گاه  با افراد فامیل و خدمت‌گزاران و همسایگان خود و همراهانش و حتا دیده شده، نوه و پرستار فیلیپینی او نیز به بهانه شرکت دراین نشست‌ها، راهی نیویورک شده و این همه ارز بی‌زبان ملت را در این روزهای سخت خرج این‌گونه سفرها کند؟

رییس‌جمهورسابق که از قضا او هم مثل شما دکتر بود و فردی آکادمیک٬ جان عمه جان بنده، هشت سال سرِ کار بود و مردم را سر کار گذاشته بود و هشت بار به بهانه این نشست به نیویورک رفت و با چمدان‌های پر از آن‌جا برگشت، یعنی یک‌بارش را هم ازدست نداد. تقریبا آبرو و حیثیت هم برای ما نگذاشت و آن تتمه را نیز در این سخنرانی‌ها و نشست‌ها، خیر سرش بر باد داد. درحالی که این بابا درعرض این هشت سال، حتا هشت بار در جلسات «مجمع تشخیص مصلحت» شرکت نکرد که ناسلامتی عضو آن است، اما سفر به «آمریکا» هرگز فراموش نشد!

دوم٬ آن‌جا که می‌فرمایید به‌شرطی که آمریکا گذشته را جبران کند، شرایط عوض خواهد شد، من ازشما سوال می‌کنم فرضا می‌شه پنج مورد از خطاهای گذشته آمریکا را به‌عنوان مثال بیان کرده و آن‌ها را با رفتار ناپسند روسیه و انگلیس مقایسه کنید تا ببینیم این خطاها کدام‌ها بوده‌اند و در این میان چرا فقط باید آمریکا گذشته خود را جبران کند؟

البته لطفا پاسخ شما منطقی و مستدل باشد نه آخوندی و بالامنبری، پی‌لیز!

آن حاکمیتی که از گذشته و رفتار فعلی خود از نه تنها آمریکا بلکه جامعه جهانی باید پوزش بخواهد و تعهد کند که درآینده هرگز دست به این‌گونه کارهای خرق عادت نخواهد زد و به مقررات وعرف بین‌المللی و کنوانسیون دیپلماسی و کنسولی وین احترام خواهد گذاشت، انصافا حاکمیت جمهوری اسلامی است که در روز روشن، آشکارا به سفارت آمریکا حمله کرده، آن‌جا را مانند قلعه خیبرتسخیر کرد و پنجاه و چند نفر از دیپلمات‌های آمریکایی یا کسانی را که دارای گذرنامه دیپلماتیک بودند، گروگان گرفت ودرعرض ۴۴۴ روز آن‌ها را «روانی» کرد و امروز نیز عده‌ای از اتباع آمریکایی و تعدادی از افراد سابقا ایرانی و سابقا مسلمان را به بهانه‌های واهی به زندان انداخته و چون دلیل و مدرکی هم برای اثبات اتهامات آنان ندارد، از محاکمه آن‌ها، به‌ویژه محاکمه آشکار آنان طفره می‌رود و انتظار دارد که آمریکا بالاخره یا به تنگ آمده یا روی حُسن نیّت، آن‌ها را با عده‌ای از ایرانیانی که مبادرت به قاچاق اسلحه کرده و اکنون در زندان‌های آمریکا میهمان هستند، مبادله کند؟

حال جان عبید بفرمایید آن حاکمیتی که باید از دیگری پوزش خواسته و اعمال خلاف خود را جبران کند، جمهوری اسلامی است یا آمریکای جنایت‌کار جنایت‌خوار که از چنگ او خون هم‌چنان می‌چکد؟! آقای روحانی حالا خودمانیم بیاییم کج بنشینیم و برای یک بار هم شده حرف راست بزنیم! والله برای تنوع هم شده بدنیست‌ها!

تازه اگه به حرف من گوش می‌کردی و به این سفر نیویورک نمی‌رفتی، این‌جوری هم آبرویت را از دست نمی‌دادی که این‌همه یارانی در مکه کشته شده باشند و تو در سازمان ملل ناله قاز بخوانی. دیدی باز به حرفم گوش نکردی!

 

!مگه بیکارم؟

درخبرها آمده بود که قرار است جیسون رضاییان را با یکی از زندانیان ایرانی که قاچاق لوازم یدکی کرده و فعلا در آمریکا زندانی است معاوضه کنند.
جیسون که ازشنیدن این خبر حسابی ترش کرده و اوقاتش تلخ و کلی هم نگران شده است و نامه‌ای به رسانه‌ها نوشته که خیلی خواندنی است و بیخود هم در رسانه‌ها دنبالش نگردید که سر ضرب همه رسانه‌ها فروش رفته و پیدا نمی‌کنید، اما من این‌جا برای شما می‌آورم. جیسون در این نامه‌اش نوشته:

شنیده‌ام که قراراست مرا با یکی از قاچاقچی‌ها مبادله کنند و من برگردم سر کارم یعنی باز از صبح تا شب سگ دو بزنم و گزارش تهیه کرده و مخابره کنم، یا برم بر دل بابام و مشغول فرش‌فروشی بشم. من به این وسیله اعلام می‌کنم، لازم نیست این محبت و خوبی را در حق من بکنید، مگه من عقلم گرده که باز برگردم سر کارم و روزی شانزده ساعت کار کنم و آخرش هم به جرم جاسوسی مرا زندانی کنن؟ نخیر ما جا مون این‌جا خیلی راحته مفت می‌خورم و حسابی می‌خوابم و هر تفریحی هم بخوام بکنم این‌جا وسایلش جوره. نشون به او نشون که من درعرض این نزدیک به یک سال٬ پنجاه پاند هم وزن اضافه کرده‌ام. خوش نمی‌گذشت یا مرا به سونا می‌فرستادن وزنم این‌جوری اضافه می‌شد؟ به اینا بگین دست ازسر کچل ما بردارن ما جا مون خیلی راحته و اینا بهتره برای آزادی برادران قاچاقچی خود، دور ما یکی رو خیط بکشن و دست ازسر کچل ما بردارند. ازمن خل‌تر گیر نیاوردین؟!

 

دلم از آمریکا خون است!

این نکته کوچولو را هم بنویسم و شما را راحت بگذارم. درخبرها خواندم که خاتمی باز هم نان را به نرخ روز خورده و حالا که آن بابا بالایی، برای جوری جنس مرتب می‌گوید آمریکا اخ است و کخ و مرده‌شور رابطه با آمریکا را ببرد، این بابا هم عین خیار که خودش را قاطی میوه‌ها کرده گفته که من خیلی از آمریکا دلم خون است. براش نوشتم آخه مرد حسابی، موش تو رو بخوره، تودیگه چرا؟ آمریکا که درحق تو تا دلت بخواد خدمت کرد و از تو یه چهره جهانی ساخت و آشتی با تمدن‌هایت را به عرش اعلی رساند، به‌جای آن‌که شکرگزار آمریکا باشی حالا طلبکار هم شدی؟ تو اگه دلت خون باشد باید نه از آمریکا بلکه از ماتحت مبارکت دلت خون باشد که درست مثل آن تازی شکاری، وقتی کلینتون خوشحال و خندان داشت می‌آمد طرف تو که دستت را فشار دهد و لام و علیکی باهات بکند، به جای این‌که یه دست بهش بدی، این ضد مافوق بی‌تربیت تو، شروع کرد به نق زدن و تو هم دوان دوان پریدی تو مبال که ثابت کنی سید ممد بیخود به خود مبال، آخر وعاقبت همه بالاخره به این‌جا ختم می‌شود. حالا به جای آن‌که از ضد مافوق دلت خون باشد، ازآمریکا دلت خون است، ببولی؟!