مبانی فکری نظام نکبت اسلامی :

 

ر- سعیدی :

در گفتگو با جناب خیاط باشی ، به نقل قولی از خمینی و رییسی اشاره کردید و اینکه علت غرب ستیزی این جماعت چیست لذا متن نوشتاری را که مدتها پیش زیر عنوان مبانی فکری نظام و با بهره گیری از گفته های آقای پرویز دستمالچی منتشر کرده بودم ، برایتان بفرستم تا پاسخی باشد برای پرسشهایی که همواره ذهن مارا بخود مشغول کرده .

حکومت و نظام نکبت اسلامی دارای دو رهبری فردی بود. رهبری مذهبی که خمینی سر دامدار  آن بود و رهبری ایدیولژیک با زعامت علیشریعتی.

از شخصیت ، میزان تحصیلات‌ و طرز تفکر خمینی همه ما آگاهیم و ای بسا اگر به کتابهای او در پیش از شورش ۵۷ دسترسی عمومی وجود داشت، اساسا به دردسری که هم اکنون به آن دچار هستیم نمی‌ افتادیم.

رهبری ایدیولژیک را علی شریعتی بر عهده داشت‌ که مذهبیون به او شهید دکتر شریعتی میگویند ، اما هم  مدرک دکتری او به نوعی قلابی و هم‌ ادعای شهادت او بی اساس میباشد .

براساس پاسخ دانشگاه سورین فرانسه  به درخواست محققین ، دکترای او  ، فاقد اعتبار لازم است، همینطور هم  شهادت او بدلیل گزارش پزشکی قانونی‌ و همراهان‌ او  که مرگش را بر اثر سکته قلبی خوانده  دروغ محض میباشد.

شاهدیم که  عبد الکریم‌ سروش ، یکی دیگر از نو اندیشان اسلامی که‌ هنوز هم یکه تاز میدان انقلاب و بانی  فاجعه انقلاب فرهنگیست ،شریعتی  و  خمینی  را دو مراد خود خوانده است .

ابوالحسن بنی صدر هم که باعوام‌ فریبی غالب در جامعه انقلاب زده میهن بعنوان اولین رییس جمهور نظام انتخاب شد ، محور اقتصادی کج و کوله بی معنی اقتصاد توحیدی را مطرح کرد که البته در انزمان گامی جلوتر از نظریه معروف  خمینی  “اقتصاد مال خر است “ بشمار میامد. چنانچه واژه “ماله کش “ در آن زمان ابداع شده بود ، او را به عنوان ماله کش اقتصادی نظام نکبت اسلامی میتوان نامید . 

بهمین جهت این نوشتار، در راستای‌  تشریح علل وضعی که هم اکنون در میهن شاهد‌ آن هستیم ، تنها به نوشته های  شریعتی و بیان باورها وطرز تفکر او میپردازد، چون نیازی به توضیح افکار و نوشته های  خمینی نیست.

بدون اینکه تحلیلی از نوشته های او بعمل بیاورم، تنها به نقل قول از کتاب او بنام چه باید کرد میپردازم.

پیشتر لازم است که قید کنم ، این انتخاب در اصل توسط آقای پرویز دستمالچی، جان بدر برده ترور معروف به میکولوس بعمل آمده  که چه پیش از آن ترور و چه پس از ان لحظه ای  از مبارزه و فعالیت بر علیه نظام نکبت اسلامی  ، دست بر نداشته اند. و پیش از پرداختن به افکار شریعتی ، برخی از اسناد  همکاری او با ساواک را افشا میکنند.

شریعتی در کتاب چه باید کرد،  مقوله روشنفکری و مشخصات روشنفکر را چنین توصیف میکند:

او مینویسد: 

« روشنفکر اگر سواد ندارد، نداشته باشد.

فلسفه نمیداند، نداند. 

فقیه نیست، نباشد.

فیزیکدان و شیمیست و مورخ و ادیب نیست، نباشد.

این روشنفکر ممکن است تحصیلات هم نداشته باشد، اما روشنفکر باشد.

کسی ممکن است خط و سواد هم نداشته باشد، امضا هم نتواند بکند، اما روشنفکر باشد.

روشنفکر اصطلاحی است در کنار مذهبی.

دارم روشنفکر دینی – مذهبی را تعریف می‌کنم.»

نظرات شریعتی در باره علم و دانش هم بسیار تعمل برانگیز است و آیینه تمام نمای  مدیران حکومت اسلامی 

 در ۴۲ سال حکومت بر ایران است.

در باره ابو علی سینا، که دنیایی در مقابل او سر تعظیم فرود آورده اند، شریعتی می‌گوید:

«مگر ابو علی سینا چیست و کیست ؟

آدمی که در جوانی آن نبوغ عظیم را دارد ، که دنیا را خیره میکند. بصورت قلم خودنویس‌‌ آقای خاقان در میاید.

معلوم است که ابو علی سینا اگر شعوری نداشت ، بهتر بود.

تکنیسین علمی مگر چه میسازد؟

تکنیکش ، علمش ، صنعتش‌ همه اش بیهوده است.

بی تردید ما اگر هنر نداشتیم ، بهتر بود.

چه فایده ای از این هنر و از این دانش و از این علم؟ هیچ

بنابراین میبینیم که عامل استحمار‌ در زمان بنی عباس علم است ،تندن است ، هنر و ادبیات و دانش است و تحقیق و پژوهش.»

این همان وضعیتی است که ما الان با ان  در جمهوری نکبت اسلامی‌ روبرو هستیم‌ که آمدند و سطح دانشگاه های ما را برده اند در سطح حوزه ها.

از مجموع ۶۰۰ دانشگاه معتبر دنیا  که با هم مقایسه کرده اند ، البته این  آمار ۶ ماه پیش است، دانشگاه تهران ودانشگاه صنعتی ایران ( شریف سابق ) یکی در مقام ۵۶۴ است و دیگری  در رتبه ۵۹۲ یا ۵۹۴، یعنی سقوط مطلق علم و دانش.

شریعتی در کتاب شیعه ،بازهم در رابطه با علم و دانش چنین می‌گوید:

«این نسل ملتهب هرگز خواهان آن نیست که اسلام با یاری قوانین علمی و با اختراعات و اکتشافات اروپا و امریکا توجیح شود و اساسا این نسل ملتهب از هرچه بنام تکنیک و تکنولژی و فلسفه و علوم جدید است ، شدیدا نفرت دارد.»

« من و همه کسانی که در این خط مشی راه میسپاربم، بیش‌ از آنچه از ارتجاع و کهنگی‌  بیزار باشیم ، از تجدد مابی  و تشبه به فرهنگ و تمدن و حتی خط مشی علم و هنر و ادب و فلسفه و سیاست و صنعت  حاکم بر جهان امروزی ، بیراری داریم و دشمنی توام‌  با کینه داریم. ما هیچ نیازی به رنگ امیزی  تجدد مابانه‌ اندیشه های اسلامی‌  نداریم.»

شریعتی کتاب دیگری هم دارد به اسم ؛ نیایش؛ که توسط یک فرانسوی بنام‌  ؛الکسس ؛ ترجمه شده است.

او می‌گوید:

« در برابر علم باید دعا کرد و برای  برآورده شدن دعا باید خیلی محکم دعا کرد و شب و روز باید دعا کرد تا پیشرفت کنیم. »

او در واقع می‌گوید زمانی که انسان خود را با علم و دانش مشغول میکند، از آگاهی واقعی بیرون میاید.

او در همان کتاب  ؛چه باید کرد؛  مینویسد:

« علم برای علم بطور مجرد یک عامل انحراف است از خود آگاهی انسان. ما وقتی مشغول مطالعه ای هستیم یا وقتی که غرق کشف با اختراعی هستیم، در آن حالت خود آگاهی نداریم. ما نا آگاهی داریم.ابزاری هستیم .»

« برای مجموعه ابن عمل است که تکنیک را و تمدن را و علم را بوجود آورده است . تحقق اینها در حالت 

ناخودآگاهی‌ انسان‌ است . همه ما در چنین حالتی در حالت دور شدن از خویش هستیم. در چنین شرایط 

ناخود اگاهیست که تمدن و علم و غیره بوجود میاید.»

اینها دستور العمل پدر معنوی انقلاب اسلامیست و سران حکومت هم مشغول اجرا و انجام آنها در کشور ما هستند.جای تعجب نیست که آنها بجای پاسخگویی و یافتن راه حل برای مشکلات ، دست  به دعا بر میدارند و در هیچ موردی از بیان کلمه ؛ انشا الله؛ فرو گذارنمیکنند.

روشنفکرانشان بی سواد و نادان، مجریان آنها مخالف کاربرد علم و دانش و تکنیک و مردم قربانی بلاهت و حماقت. البته سرکوب وحشیانه را هم باستناد آیه قرآن که می‌گوید پیروزی را با ارعاب بدست بیاورید، بعنوان چاره  در مقابله با اعتراضات مردم ، سر مشق‌  خود قرار داده اند.

رهبر دینی آنها هم با جمله ، ؛ برای حفظ نظام از هیچ دروغ و دغل و جنایتی کوتاهی نکنید؛ و یا مجاز هستید از دستورات خدا و دین هم عدول کنید، کار را برایشان آسان‌تر کرده است.

گاهی واقعا دچار تردید میشوم که آیا چنین حکومتی جز زبان زور، زبان دیگری را میفهمد؟‌  با این همه ،  هنوز امیدوارم بتوان با روش یمسالمت جویانه چنین حکومتی را وادار به تسلیم کرد و به زیر کشید.

رضا سعیدی

کالیفرنیای جنوبی

شانزدهم تیرماه  ۲۵۸۰ شاهنشاهی /۱۴۰۰ خورشیدی

پ.ن. اشاره به مبدا تاریخی ۲۵۸۰ صرفا اشاره به  تاریخ نوشته سده  تمدن ایرانیست  و ارتباطی با سلطنت ندارد. گرچه تاریخ پیدایش ایران را تاریخ نگاران بیش از پنج هزار سال میدانند  ولی این تاریخ ، تاریخ مکتوب بشمار میاید.