محل باغ عدن و رود-چشمه های سلسبیل و تسنیم آن

رودهای سیحان و جیحان ترکیه نهر-چشمه‌های بهشتی سلسبیل و تسنیم قرآن به نظر می رسند:
در قرآن از دو رود- چشمهٔ بهشتی به نام‌های سلسبیل و تسنیم به عنوان نعمت‌های بهشتی نام برده شده است. بر اساس
روایات چشمهٔ سلسبیل از زیر درختی در بهشت -که تنه آن در منزل پیامبر(ص) و شاخه‌های آن در همه منازل بهشت
گسترده شده است- بیرون می‌آید. در گزارش‌های روایی دیگر آمده است محل جاری شدن سلسبیل از زیر عرش است و
از آنجا روانه بهشت عدن (بالاترین مقام در بهشت) می‌شود و در ادامه وارد مناطق دیگر بهشت‌ می‌شود.
روایت اخیر با توجه به مطابقت عدن با آدانا نشان میدهد که منظور از سلسبیل رود ساروس- بیل (چشمه/رود نیرومند)
است. چون مطابق روایات اسلامی جیحان و سیحان و فرات و نیل رودهای بهشتی هستند که از باور توراتی سرچشمه
گرفتن رودهای دجله و فرات و جیحون (جیحان) و فیشون (رود عاصی) از سمت بهشت عدن گرفته شده اند که بعداّ به
سبب کم آب شدن فیشون (عاصی) آن را با سیحان و نیل جایگزین کرده اند که از این میان سرچشمهٔ نیل از سرچشمهٔ
آنها در نیفاتس (منطقۀ پر برف، کوههای شمال بین النهرین) بسیار دور است، کنار گذاشتنی است.
«تسنیم» نام چشمه یا نهری در بهشت است که در سوره مطففین (آیه 27) به آن اشاره شده و در لغت به معنای فرو
ریختن چیزی از بالا به پایین است که این معنی توراتی جیحون (جیحان، تندرو) یا سیحون (سیحان، ضربه زننده) و
عاصی (سرکش) است که از این میان اولی ارجحیت دارد:

Gihon: “bursting forth, gushing”.
Sihon: “striking down”
نام های کهن شهر آدانا و منطقهٔ آن کیلیکیه (سیلیسه، خیلاکو، کیزواتنه) را به زبان‌های سامی و هیتی می توان به معنی
محل لذت و خوشی و محل هموار و آرامش بخش گرفت. یعنی این منطقه بهشت این جهانی به شمار می رفته است:
Celix: heaven

باب دوم سفر پیدایش تورات در مورد باغ عدن [بهشت آدم و حوا[
1″) و آسمانها و زمین و همهٔ لشکر آنها تمام شد.
2) و در روز هفتم خدا از همهٔ کار خود که ساخته بود فارغ شد. و در روز هفتم از همهٔ کار خود که ساخته بود آرامی
گرفت.
3) پس خدا روز هفتم را مبارک خواند و آنرا تقدیس نمود زیرا که در آن آرام گرفت از همهٔ کار خود که خدا آفرید و
ساخت.
4) این است پیدایش آسمانها و زمین در حین آفرینش آنها در روزی که یَهُوَه خدا زمین و آسمانها را بساخت.
5) و هیچ نهال صحرا هنوز در زمین نبود و هیچ علف صحرا هنوز نروییده بود زیرا یَهُوَه خدا باران بر زمین نبارانیده
بود و آدمی نبود که کار زمین را بکند.
6) و مه از زمین برآمده تمام روی زمین را سیراب میکرد.
7) یَهُوَه خدا پس آدم را از خاک زمین بسرشت و در بینی وی روح حیات دمید و آدم نَفس زنده شد.
8) و یَهُوَه خدا باغی در عدن بطرف مشرق غَرس نمود و آن آدم را که سرشته بود در آنجا گذاشت.
9) و یَهُوَه خدا هر درخت خوشنما و خوش خوراک را از زمین رویانید و درخت حیات را در وسط باغ و درخت
معرفت نیک و بد را.

10) و نهری از عدن بیرون آمد تا باغ را سیراب کند و از آنجا منقسم گشته چهار شعبه شد.
11) نام اول فیشون است که تمام زمین حویله (حلب، زرین خاک) را که در آنجا طلاست احاطه میکند.
12) و طلای آن زمین نیکوست و در آنجا مروارید و سنگ جزَع است.
13) و نام نهر دوم جیحون که تمام زمین کوش (ناحیۀ شهر باستانی کایشون) را احاطه میکند.
14) و نام نهر سوم حدَقل (دجله) که بطرف شرقی آشور جاری است. و نهر چهارم فرات.
15) پس یَهُوَه خدا آدم را گرفت و او را در باغ عدن گذاشت تا کار آنرا بکند و آنرا محافظت نماید.
16) و یَهُوَه خدا آدم را امر فرموده گفت: “از همهٔ درختان باغ بی ممانعت بخور
17) اما از درخت معرفت نیک و بد زنهار نخوری زیرا روزی که از آن خوردی هر آینه خواهی مرد.”
18) و یَهُوَه خدا گفت: “خوب نیست که آدم تنها باشد. پس برایش معاونی موافق وی بسازم.”
19) و یَهُوَه خدا هر حیوان صحرا و هر پرندهٔ آسمان را از زمین سرشت و نزد آدم آورد تا ببیند که چه نام خواهد نهاد
و آنچه آدم هر ذی حیات را خواند همان نام او شد.
20) پس آدم همۀ بهایم و پرندگان آسمان و همۀ حیوانات صحرا را نام نهاد. لیکن برای آدم معاونی موافق وی یافت نشد.
21) یَهُوَه خدا خوابی گران بر آدم مستولی گردانید تا بخفت و یکی از دنده هایش را گرفت و گوشت در جایش پر کرد.
22) و یَهُوَه خدا آن دنده را که از آدم گرفته بود زنی بنا کرد و وی را به نزد آدم آورد.
23) و آدم گفت: “همانا اینست استخوانی از استخوانهایم و گوشتی از گوشتم از این سبب ” نسا ” نامیده شود زیرا که از
انسان گرفته شد.”
24) از این سبب مرد پدر و مادر خود را ترک کرده با زن خویش خواهد پیوست و یک تن خواهند بود.
25) و

دارای دارایان (دارا) از نوذریان (شاخۀ نو هخامنشیان) که از اسکندر شکست خورده و کشته میشود همان داریوش سوم
است.
داراب همان داریوش دوم و همایه (ثروتمند) همان همسر وی پروشات (بسیار ثروتمند) خواهر ناتنی او است که دختر
اردشیر دراز دست (اردشیر بهمن) و زن پر نفوذی در دربار داریوش دوم و پسرش اردشیر دوم بوده است. او در
روایات ملی با آمستریس (ملکهٔ نیرومند) همسر پر نفوذ خشایارشا (بهمن اسفندیار) مشتبه شده است:
مطابق تواریخ پروشات، پری‌شاد یا پری‌زاد (پارسی باستان: Parušyātiš؛ سده ۵ پیش از میلاد) یکی از ملکه های
قدرتمند و پرآوازهٔ دوران هخامنشیان، همسر داریوش دوم و مادر اردشیر دوم هخامنشی بود. او در زمان پادشاهی
همسر و پسرش نفوذ بسیاری در دربار داشت. پروشات به سیاست‌پردازی، کاردانی، سخت‌دلی و خشونت با دشمنانش
معروف است. او در طول دوره فرمانروایی شوهرش داریوش دوم و پسرش اردشیر دوم تا زمان مرگش برای چهل
سال نفوذ به شدت زیاد و بزرگی داشت و نقش مشاور سیاسی را برای هر دو شاهنشاه بر عهده داشت. طبق گفته‌های
تاریخنگاران، نقش نیرومند پروشات یکی از علل اصلی نابودی شاهنشاهی هخامنشی بوده‌است.
در شاهنامه همای چهرزاد بیشتر در کسوت آمستریس همسر خشایارشا (بهمن) ظاهر شده است ولی نام داراب (داریوش
دوم) او را به اصلش پریشات پیوند می دهد:
بخش پادشاهی همای چهرزاد – شاهنامه فردوسی (از ویکی شاهنامه)
همای بر جای پدر بهمن اسفندیار بر تخت می نشیند و روش دیگری را بر می گزیند در ابتدا به سپاهیان بار و پاداش می
دهد و از نظر دادگر و عدالت از پدر خود پیشی می گیرد. همای از بهمن باردار است و می داند بنا بر وصیت بهمن
فرزند او باید پادشاه باشد. لذا هنگامی که زمان زایمان فرا می رسد بدنیا آمدن فرزند را مخفی کرده و به همگان می
گوید که کودک هنگام زایمان مرده است.
همای بدنبال شناخت هرچه بیشتر جهان دوران خویش است . بنابراین سفیران خود را به سراسر گیتی فرستاده و از
هرچه در جهان می گذرد مطلع می شود. تمام گیتی از داد و عدل او بهره برده و در هرجای سخن از کردار و کارهای
او بود. تا اینکه فرزند او هشت ماه می شود. همای دستور می دهد فرزند را در گهواره ای نهاده که تمام با با مشک و
گلاب و عنبر خوش بو شده بود. دستور میدهد تمام گهواره را با قیر اندود می کنند و آن گهواره را پر از جواهرات و
گهر های گران قیمت می کنند و به بازوی بچه نیز دستبندی از گوهر شاهوار می بندند و نیم شب صندوق را آب فرات
می اندازند.
همای دستور می دهد نگهبانی در کنار رودخانه برود تا ببیند چه بر صندوق می آید. نگهبان به دنبال صندوق رفته می
بیند صندوق درکنار رودخانه به دست رخت شویی می افتد. رخت شو صندوق را دیده و در صندوق را می گشاید و
کودک را می بیند. کودک و صندوق را شتابان همراه خود به خانه می برد. فرزند آنها تازه مرده بوده طوری که هنوز
زن مردرختشوی شیر داشت. زن مرد رخت شو تا کودک را می بیند، همچون فرزند خود او را می پذیرد و او را داراب
نام می نهد. اما با داشتن آن همه طلا و جواهرات دیگری لازم نبود آنها در آن شهر زندگی کنند.
برای همین خانه و کاشانه را رها کرده همراه با صندوق و داراب به شهر دیگری رفته خانه ای درخور می خرند. با
طلا و جواهرات صندوق، برای خود نام و رسمی دست و پا می کنند. اما مرد رختشو با وجود ثروتی که داشته همچنان
به کار قبلی خود می پردازد و داراب را چنان در ناز و نعمت بزرگ کردند که به او آسیبی نرسد. داراب چون بزرگ
شد. جوانی قدرتمند و با فر و یال شد وبا افراد بزرگتر از خود کشتی می گرفت و کسی را یارای مقابله با او نبود و مدام
شکایت به نزد مرد رختشوی می برند و او داراب را نصیحت می کرد که به شغل رخشتویی بپردازد.
روزی داراب از او خواست که او را به اسب سواری و تیر اندازی بگذارد و او مرد رختشویی نیست. پدر پذیرفته و
برای او معلمی درخور و مناسب می یابد داراب به سرعت پیشرفت کرده و به جنگ آوری تمام عیار تبدیل می شود.
روزی که پدر در خانه نبود، داراب مادر را در خانه تنها گیر آورده و از او می خواهد واقعیت را بگوید که او کیست و

پدر و مادر واقعی او چه کسانی هستند زیرا او به هیچ وجه شبیه او و مرد رخشتشویی نیست مادر از ترس جان خویش
واقعیت را به داراب میگوید و داراب طلب پول می کند. زن رختشویی اندک پولی که باقی مانده بود به داراب میدهد.
داراب اسبی می خرد که زین و لگام کهنه ای داشته و از شهر می رود به مرز ایران و روم در آنجا میهمان مرد
مرزبانی می شود که همچون فرزند خویش او را می پذیرد. روزی رومیان ناگهان به ایران حمله کرده و مرد مرزبان
کشته می شود. خبر به همای رسیده به رشنواد سرلشگر خود دستور به جمع آوری سربازان می دهد. که داراب نیز
داوطلب می شود. لشگریان در مقابل همای رژه می روند. به محض اینکه همای چشمش به داراب می افتد در پستان
خود احساس درد کرده و از پستانش شیر می آید. همای می پرسد که این سوار کیست، هر چند اسب و وسایل کهنه ای
دارد اما به نظر می رسد از نژاد نامداری باشد. لشگریان به آوردگاه می رسند.
شب هنگام طوفان شدیدی شده و باران می گیرد. داراب به خانه قدیمی رفته و زیر طاقی پناه میگیرد. رشنواد شب هنگام
جهت بررسی وضعیت لشگر به اردوگاه می آید و هنگام عبور از آن خانه قدیمی ندای می شنود. گویا ندا به طاقی دستور
میدهد که نریزد، زیرا مهمانی ارجمند در زیر آن خفته است و این ندا را سه بار می شوند به آن خانه قدیمی رفته و می
بیند جوانی زیر طاقی خوابیده است. رشنواد میخواهد که داراب را نزد او بیاورند. چون داراب از زیر طاقی خارج می
شود، طاق خراب می شود. رشنواد تعجب کرده او را به خیمه خود می برد.
دستور می دهد که جامعه های تازه همراه با ابزارهای جنگی در خور و اسب به او بدهند و از او می پرسد که او کیست.
داراب هرچه از زن رختشویی شنیده بازگو می کند. رشنواد به سرعت افرادی را برای آوردن رختشویی و همسر او
می فرسد. روز نبرد فرا رسیده و داراب در جنگ خوش می درخشد و تمام سپاه روم را در نوردیده و باعث پیروزی
سپاه ایران می گردد. قیصر روم تسلیم شده و حاضر به پرداخت خراج می گردد.
از آن طرف رختشویی و زن او را نزد رشنواد آورده آنها نیز همان داستان را برای رشنواد می گویند. رشنواد به
سرعت سواری را به نزد همای فرستاده و همره با سرخ گوهری که به بازوی داراب بسته بوند و یک نامه که داستان را
برای او بازگو کند. همای به محض دریافت نامه شروع به گریه می کند و از کار اشتباه خود یعنی مخفی کردن فرزند و
رها کردن او بر آب اظهار پشیمانی می نماید. به آتشکده گنج و گوهر فراوان برای پوزش از گناه خود می بخشد.
داراب همراه با رشنواد وارد شهر شده و توسط همای استقبال می شود. همای در همان ابتدا از داراب پوزش می طلبد.
داراب او را نزد خود خواسته ضمن درود و سلام کردن، مادر خود او را می بخشد. همای تمام اندیشمندان و بزرگان را
دعوت کرده و داستان را برای آنها بازگو می کند. تمامی بزرگان و لشگریان به داراب ادعای احترام کرده و او را
پادشاه می نامند. جشنی بزرگ بر پا می شود سپس داراب مرد رختشویی و همسر او را هم به پیش خوانده و به آنها گنچ
و گوهر فراوان می بخشد.

نکات لغوی و اساطیری کوتاهی در باب عیسی مسیح و یحیی معمدان و ارتباط آنها با آیین مهر:
نام عیسی به زبان یونانی به معنی شفا دهنده و به زبان عبری به معنی نجات دهنده است:
In Greek, Jason (Jesus) means “healer” or “one who heals,” derived from the verb iasthai.
این نشان می‌دهد که عیسی معِلم در اساس لقب یهودا معلم انقلابی یهود پسر مریم و یوسف (یوسیپورا) بوده است.
نام زکریا هم به صورت ذا- چاریا در زبانهای ایرانی به معنی صاحب چاره و دارو مترادف تئیاس (خدای نورانی شفا
دهنده) پدر آدونیس (سرور،نو عیسی مسیح خدایگانی) است.
مطابقت الیصابات و زکریا با الهه و خدای خورشید اِلی-شاپاش و زیکِر:
اِلی شاپاش (مشعل نورانی خدای خورشید) و زیکِر (خورشید مرد) در اوگاریت و ابلا، الههٔ خورشیدی و خورشید خدا
به شمار می رفته اند. به نظر می رسد همین دو باشند که در انجیلها تحت اسامی الیصابات و زکریا با یحیی و مریم و
عیسی مسیح ارتباط داده شده اند.
شباهت سرور عیسی مسیح خدایگانی پسر مریم و تئوس (خدا) به آدونیس (سرور) پسر الهه میرّا (قدیسه) و تئیاس
(خدای نورانی شفادهنده):
شبیه عیسی کودک که توسط مریم و یوسف به مصر فراری داده میشود. میرّا در حال گریز از تئیاس (خدای نورانی شفا
دهنده) به درختی پناه می برد و از آن آدونیس ایزد میرنده و بازگشت کننده زاده میشود. در روایات اسلامی پناه برنده به
درخت زکریا (زیکر، خدای نورانی) حامی مریم است.
وجه اشتراک یحیی (خدا مهربان است) با ایزد مهر:
یحیی معمدان از نظر تاریخی با ماتثیاس فرزند مارقالوث یاور یهودا پسر زیپورایی (عیسی مسیح تاریخی) مطابقت دارد
که توسط هیرود کبیر اعدام شد ولی یحیی معمدان از نظر خدایگانی مطابق ایزد مهر ایرانیان است که هر دو با ایزد
خورشید (زی-کر) و غسل تعمید مرتبط هستند:
غسل تعمید در آیین مهر، آیینی برای پاکسازی و طهارت است که پیش از مسیحیان انجام می‌شد. مهرپرستان برای پاک
کردن خود از گناهان، غسل تعمید را انجام می‌دادند و این سنت تحت عنوان غسل تعمید یحیی معمدان بعدها به مسیحیت
راه یافت و به یکی از مهم‌ترین آموزه‌های مسیحیت تبدیل شد. این آیین در هر دو مذهب برای پاک شدن از گناه و تولد
دوباره معنوی به کار می‌رود.
شباهت‌های غسل تعمید در آیین مهر و مسیحیت:
تطهیر از گناه:
هر دو آیین غسل تعمید را به عنوان روشی برای پاکی از گناه و طهارت انجام می‌دادند.
استفاده از آب:
آب، عنصر اصلی هر دو آیین تطهیر به شمار می‌رود.
مفهوم تولد دوباره:
در هر دو سنت، غسل تعمید نمادی از زندگی دوباره و رهایی از گناه است.
مفهوم پیوند با خدا:

غسل تعمید در مسیحیت نمادی از پیوند مؤمن با مسیح است و در آیین مهر نیز به نوعی پیوند با ایزد مهر محسوب
می‌شود.
تفاوت‌ها:
مفهوم در مسیحیت:
غسل تعمید در مسیحیت نمادی از مرگ و رستاخیز مسیح است.
اجرا کننده:
در مسیحیت، کشیش یا تعمیددهنده این عمل را به نام مسیح انجام می‌دهد.
نمادهای دیگر:
نمادهایی مانند چلیپا (صلیب)، ناقوس کلیسا و حوضچه آب مقدس در ورودی کلیساها که ریشه در آیین مهر دارند، در
مسیحیت نیز به کار می‌روند.
وجوه اشتراکی که برای آیین مهر و مسیحیت بر شمرده اند:
آیین مهر (میترائیسم) و مسیحیت وجوه اشتراک متعددی دارند، از جمله برگزاری مراسم شام آخر، تولد در ۲۵ دسامبر،
باور به غسل تعمید، و تقدس روز یکشنبه. همچنین، نماد صلیب در هر دو دین وجود دارد و تعداد پیروان ۱۲ نفره در
آیین مهر (دوازده مقام میترایی) به ۱۲ حواریون در مسیحیت تبدیل شد.
برخی از وجوه اشتراک:
تولد در ۲۵ دسامبر: هر دو آیین، تولد رهبر خود (میترا و مسیح) را در ۲۵ دسامبر جشن می‌گیرند.
مراسم شام آخر: هر دو دین مراسمی شام مانند به نام «شام آخر» یا «عشاء ربانی» دارند.
غسل تعمید: مراسم غسل تعمید (یا غسل مقدس) در هر دو آیین وجود دارد.
روز یکشنبه: روز یکشنبه (که در فارسی به نام «روز خورشید» شناخته می‌شود) در هر دو آیین روز مقدسی محسوب
می‌شود.
مفهوم رستگاری: هر دو آیین بر مفهوم رستگاری و نجات تأکید دارند و رهبران خود را به عنوان فدیه برای نجات
بشریت معرفی می‌کنند.
نماد صلیب: نماد صلیب در هر دو آیین پیش از مسیحیت نیز وجود داشته و به عنوان نشانه‌ای از مهر و دوستی استفاده
می‌شده است.
دوازده حواریون: دوازده مقام میترایی (در آیین مهر) به دوازده حواریون عیسی در مسیحیت تبدیل شده است.
رهبانیت و ریاضت: هر دو آیین مفهوم رهبانیت و ریاضت را در بر می‌گیرند.
وجه اشتراک اصلی آدونیس و عیسی:
شباهت‌های اسطوره‌ای در جزئیات تولد، مرگ و رستاخیز آنهاست که در آیین‌های مختلف مذهبی وجود دارد. هر دو
در بدو تولد مورد تعقیب قرار می‌گیرند، توسط موجودات شرور کشته می‌شوند و با رستاخیزی نمادین (آدونیس از
مرگ به صورت نمادین و عیسی از طریق رستاخیز مسیح) به زندگی بازمی‌گردند.
شباهت‌های اسطوره‌ای آدونیس و عیسی
تولد در بدو تولد مورد تعقیب قرار گرفتن:

آدونیس: توسط هیولایی که توسط زئوس به صورت یک گراز فرستاده شده بود، مورد تعقیب قرار گرفت.
عیسی: طبق روایت‌های مسیحی، توسط هیرودیس، پادشاه هیرودیس، مورد تعقیب قرار گرفت.
مرگ و رستاخیز نمادین:
آدونیس: توسط هیولایی کشته شد و از طریق رستاخیزی نمادین به زندگی بازگشت و نماد حاصلخیزی و تجدید حیات
شد.
عیسی: توسط رومی‌ها مصلوب شد و با رستاخیز مسیح، نماد رستاخیز و زندگی ابدی شد.
شباهت‌های دیگر:
هر دو در آیین‌های مذهبی مختلف، به عنوان نمادهای ایزدی و انسانی در نظر گرفته شده‌اند.
هر دو به عنوان ایزدان شفابخش و ناجی در نظر گرفته شده‌اند.
آدونیس ایزد نباتات است و عیسی مسیح بنا به انجیل یوحنا می گوید:
“من درخت تاک واقعی هستم و پدرم باغبان است”
نام پدر و مادر خدایگانی ایشان «تئوس و ماریا» و «تئیاس و میرّا» مشابه است.

باپف-مت:
با-پف (Ba-Pef) در اساطیر مصر باستان، خدای کوچکی در دنیای زیرین بود که با اندوه و وحشت مرتبط بود. این نام
به “آن روح” ترجمه می‌شود و بخش دوم نام، “پف”، اغلب برای نشان دادن وحشت یا خصومت استفاده می‌شد. او
خدایی بدخواه بود که از پادشاهی قدیم شناخته می‌شد و در متونی مانند متون هرمی ظاهر می‌شود، جایی که پادشاه
مجبور بود از “خانه با-پف” که مکانی دردناک بود، عبور کند. به ویژه، در طول پادشاهی‌های قدیم و میانه، مقام کاهنی
با-پف توسط ملکه‌ها اداره می‌شد.