محمدعلی فروغی :
برگرفته از کتاب نفیس و تاریخی:« خاطرات محمدعلی فروغی» ، (ص 731-733) فروغی و قضایای فلسطین در دیماه سال 1308 ش محمدعلی فروغی که ظاهراً آخرین روزهای ریاستش را بر شورای جامعۀ ملل در ژنو سپری میکرد به قول خودش بغتةً با طرح قضایای فلسطین و دعوای عرب و یهود از سوی رئیس الوزرای انگلیس مواجه شد. بخشی از راپرت او را در این خصوص به طهران بخوانید:
انگلیس: این قضیه دعوای نژادی نیست و فقط جنایت سیاسی عادی است و حق این بود که رؤسای هر دو نژاد برای منع مفسدین با هم متحد شوند اما ما میان یهود و مسلمان و عیسوی و غیر عیسوی فرق نمیگذاریم و به نژاد و مذهب کاری نداریم. هیچ ملّت متمدّنی و هیچ ملّتی که مسئولیتهایی داشته باشد و با سایر ملل ادعای همکاری برای سعادت همۀ اقوام بکند نمیتواند قتل و جنایت را تجویز نماید. …به تحقیق و تفتیش قضايا اقدام خواهیم نمود؛ اما از حالا اعلام میکنم که دولت انگلیس در سرپرستی خود نسبت به فلسطین تزلزل پیدا نکرده و نیز به هیچ وجه در نظر ندارد که در سیاستی که بر اثر اعلامیۀ بالفور ظهور کرده و در فلسطین کانونی برای یهود تأسیس نموده تغییری بدهد. سپس فروغی مینویسد: اینجانب ملاحظه کردم که با اینگفتگوها و با اینکه سرپرستی دولت انگلیس بر فلسطین با تضمّن همین کانون يهود قبلاً در جامعۀ ملل تصویب شده و با هوچیگری یهودیها که فوقالعاده در دنیا راه انداختهاند مخالفت با یهود در جامعه برای ما صورتی ندارد..
خاصه اینکه متأسفانه افکار عمومی دنیا با یهود موافقتر است تا با اعراب، و یهودیها در اروپا و آمریکا همۀ مؤسسات مهمّه مِن جمله جراید را در دست دارند و مخالفت اینجانب که همآواز دیگری هم ندارم جز اینکه سوء نظر دو عنصر قوی در دنیا یعنی دولت انگلیس و قوم یهود را نسبت به دولت و ملت ایران جلب کند اثر دیگر نخواهد داشت.
از آن طرف سکوت مطلق هم خوشایند نبود. لهذا در شوری و مخصوصاً در کمیسیون ششم مجمع که در مسائل راجعه به ممالک تحت سرپرستی مذاکره به میان میآید این طور عنوان کردم که چون اطلاعات هنوز در باب این قضایا کافی نیست که اظهار عقیده کنیم همین قدر من که نمایندۀ یک مملکت اسلامی هستم نسبت به مسلمینی که در فلسطین مصیبت دیده و میبینند اظهار همدردی و دلسوزی و در عالم انسانیت از قضایای واقعه اظهار تأسف میکنم و امیدوارم تکرار نشود و چرا نباید عناصر مختلفی که آنجا هستند با هم به موافقت زندگانی بکنند؟
و امید است که دولت انگلیس که در اداره کردن مردم تجربۀ کامل دارد برای آن مملکت رژیمی فکر کند که موجب امنیت و صلح و وفاق باشد.
در هر حال تفتیشاتی که در این قضایا به عمل میآید باید از روی عدالت باشد و رعایت مساوات بشود و نگذارند حقوق حقّۀ یک طرف را طرف دیگر پامال کند.
روز بعد از آنکه اینجانب این اظهارات را کردم در روزنامه ژورنال دو ژنو دیدم اظهار خوشوقتی کرده بود که نمایندۀ ایران نسبت به یهود سوء نیت ظاهر نساخته است.
هر چند این مسئله فی نفسه بد نبود و با منظور اینجانب منافات نداشت ولی برای اینکه رعایت حال مسلمین بشود و یهودیها از این گفتگو سوء استفاده نکنند کاغذی به روزنامۀ مزبور نوشتم و گفتم بهتر این بود که علاوه بر عدم سوء نیت اینجانب نسبت به یهود خاطرنشان میکردید که من نسبت به همکیشان خود اظهار دلسوزی کرده و مطالبۀ تفتیش عادلانه که یک طرف طرفِ دیگر را خفه نکند نموده …. رژیمی را برای فلسطین که موجب امنیت و وفاق آن ناحیه شود لازم دانسته بودم.
ژورنال دو ژنو مراسلۀ اینجانب را درج کرد و یک نفر از اهل سوریه که خود را نمایندۀ آن مملکت میخوانَد و ضمناً سنگ مسلمین فلسطین را هم به سینه میزنَد از اینجانب اظهار امتنان و خوشوقتی نمود .
من به او گفتم :
من چون سِمَت و رسمیت دارم نتوانستم آزادانه در این موضوع، موافق دلخواه حرف بزنم، تو عنوانات مرا مستمسک قرار داده تاخت و تاز کن و بگو که معنی حرف نمایندۀ ایران که گفت یک طرف طرف دیگر را پامال نکند این است که یهودیها نباید مسلمانان را به هوچیگری خفه کنند و اینکه گفته است برای فلسطین رژیمی باید پیدا کرد که موجب آسایش و وفاق باشد هیچ چیز بهتر از این نیست که از اعلامیۀ بالفور و مسئلۀ کانون یهود صرف نظر شود.
متأسفانه پس از مدّتی که روزنامۀ مزبور از طبع خارج شد فقط بیانات مرا در مجمع درج کرده و چیزی بر آن نیفزوده بود.
این است که مسلمین به زرنگی یهود نیستند. اسباب انتفاع که برای خود فراهم نمیکنند سهل است، اسبابی هم که به دستشان میدهی نمیتوانند به کار ببرند و اگر کارها بر همین قیاس باشد یهودیها از هر امری استفاده میکنند و مسلمین چیزی به عقلشان نمیرسد و در مقابل آنها عاجز خواهند شد.ا