محکومیت حمید نوری و شکوفایی جنبش دادخواهی مردم

 

حسین ملکی :

جنبش دادخواهی را در کنار جنبش زنان، می‌توان از دیربازترین جنبش‌های اجتماعی از بدو تولد نظام اسلامی قلمداد کرد. همانگونه که می‌توان جنبش زن زندگی آزادی را بلوغ اولین جنبش اعتراضی زنان علیه حجاب اجباری در اواخرسال ۵۷ دانست، دستگیری، محاکمه و محکومیت نوری را هم می‌توان شکوفایی جنبش دادخواهی مردم ایران قلمداد که این جنبش را به دوره قبل از دستگیری نوری و بعد از دستگیری نوری تقسیم می‌کند.

دادخواهی‌ای که تا رسیدن به حقیقت فجایع‌ای که این رژیم با اعدام‌های گسترده به خصوص در دهه ۶۰بوجود آورد، شاید تا سال‌ها بعد از نابودی این رژیم ادامه داشته باشد. ویژگی بارز جنبش دادخواهی مستقل بودن آن است که تا امروزنه تحت تسلط جریانات سیاسی قرار گرفته و نه تابعی از ایدئولوژی‌ها و همینطور مستقل از دولت‌ها بوده است. با وجود دستگاه‌های قضایی مستقل در کشورهای دموکراتیک، جنبش دادخواهی توانسته در مقاطع مختلف از شکاف بین منافع دولت‌ها و دستگاه قضایی مستقل استفاده کنه ولی تا به امروز هرگز در این شکاف قرار نگرفته که با هر معامله بین دولت‌ها ضربه بخورد.

همانگونه که کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ نقطه عطف اعدام‌های گسترده دهه ۶۰ بود، دستگیری حمید نوری را هم می‌توان نقطه عطف جنبش دادخواهی دانست. با آزادی باقیمانده زندانیان سیاسی و رسیدن آنها به دنیای خارج، زندانیان جانبدر برده در کنار فعالیت خانواده‌های جانباختگان توانستند نوری بر تاریکی‌های آن دهه بیاندازند و روایت‌های زندانیان سندی گویا بود بر آنچه که در پشت دیوارهای زندان باقی مانده بود.

اگرچه این تلاش‌ها تحت عنوان یادمان‌ها و نوشتن خاطرات و مصاحبه‌ها در روشنگری آن فجایع بسیار مثبت بود، اما جنبش همچنان در یک سطح روشنگرانه باقی مانده بود. دستگیری نوری بسان یک مائده آسمانی، هویتی دگر را برای این جنبش خلق کرد. ویژگی دستگیری نوری این بود که برای اولین بار به جرائمی که در کشوری دیگر که هنوز نظام سیاسی آن برپا است و این جرائم آنجا اتفاق افتاده بوده، رسیدگی می‌کرد.

اگر دادگاه نورنبرگ محصول اراده دولت‌های پیروز در جنگ بود، و یا دادگاه میکونوس که در نوع خودش دست‌اورد بزرگی برای جنبش دادخواهی بود، به جنایت در یک کشوری غیر از ایران رسیدگی می‌کرد، دادگاه نوری نتیجه تلاش دادخواهان و جانبدربردگان از زندان‌های رژیم اسلامی بود که به جنایات حکومت اسلامی در داخل ایران می‌پرداخت. حمید نوری تنها متهم این دادگاه نبود، متهم اصلی آن رژیم اسلامی بود. نام‌های بسیاری در کنار نوری در این دادگاه به عنوان کارگزار ماشین کشتار سال ۶۷ برده شد مثل رییسی، که رییس جمهور دولت اسلامی بود و یا دیگرانی که در رده‌های بالای حکومتی قرار داشتند. بهمین دلیل بود که رژیم گرچه در ابتدا به ظاهر منفعلانه برخورد می‌کرد، به یکباره در جریان دادگاه آشکارا به مقابله با روند دادگاه پرداخت.

انواع و اقسام ترفند‌ها را بکار بست تا مانع از صدور محکومیت نوری شود. تبرئه نوری، تبرئه نظام اسلامی بود و محکومیت او محکومیت رژیم بود که پرونده‌ای باز را در برابر حکومت و جنبش دادخواهی قرار می‌داد. گروگانگیری حکومت ایران از سوئدی و دو تابعیتی‌ها نه برای مبادله نوری بلکه برای تبرئه و مختومه کردن پرونده بود. تلاش سی ساله حکومت در سر به مُهر نگهداشتن بزرگ‌ترین جنایت سیاسی تاریخ اخیر ایران یعنی کشتار زندانیان سیاسی، در این دادگاه تماما با محاکمه نوری بر باد رفت و چشم جهانیان و بخصوص نسل جوان ایران در داخل کشور به جزییات این جنایت باز شد.

دادگاه نوری جنبش دادخواهی را یک گام اساسی به پیش برد و آن اثبات جنایات دهه ۶۰ و به خصوص کشتار ۶۷ که من بعد در هر دادگاهی برای مجرمان دخیل در آن همه کشی قابل استناد است. آیا مبادله نوری پیروزی برای رژیم و شکست جنبش دادخواهی بود؟ با صدور حکم ابد نوری در دادگاه بدوی، استیناف و نهایتا دادگاه عالی سوئد، سیاست گروگانگیری رژیم برای مختومه کردن این پرونده به شکست کشانیده شد. به عبارتی می‌توان گفت که در این مبادله دست‌اورد حکومت هیچ بود.

آنچه دادخواهان از این محاکمه انتظار داشتند، تماما برآورده شد. بیان وقایع زندان‌ها و صدور حکم محکومیت رژیم. بنابراین توجه کنیم که دادخواهی با دادگاه نوری شروع نشد و با پایان آن، جنبش هم به پایان نخواهد رسید که مبادله نوری خط بطلان بر تلاش‌های ما باشد. به مدد دادگاه نوری، ما به یک اصل قضایی به نام اصل صلاحیت قضایی جهانی پی بردیم که با توسل بدان قادر خواهیم بود جنایتکاران رژیم اسلامی را در کشورهایی که این اصل را پذیرفته‌اند تحت تعقیب قرار بدهیم و به پای میز محاکمه بکشانیم. در حال حاضر تمام توان جنبش دادخواهی بلحاظ قضایی همین است و نه بیشتر.

ما دولت منتخب و قوه قهریه مشروع مورد انتخاب خودمان را نداریم که بتوانیم جنایتکاران را تا اتمام مجازاتشان در پشت میله‌های زندان نگه داریم. دولت‌ها تابع اراده و خواست ما نیستند. اما این بدان مفهوم نیست که ما دست از کوشش و تلاش برداریم. از طرف دیگر خود جنبش دادخواهی دارای ضعف‌های گسترده‌ای است که از آن رنج‌می‌برد. بعنوان مثال دانش قضایی ما از قوانین بین‌المللی و سازوکارهای قضایی در این کشور‌ها بسیار پایین است و جنبش از این جهت بسیار بسیار ناتوان است. استقلال قضایی در کشورهای دموکراتیک تا این حد به ما امکان می‌دهد نه بیشتر، نمونه بارز آن دستگاه قضایی سوئد و دادگاه نوری است. توجه کنیم که این دستگاه قضایی در طول این محاکمه نه تحت تاثیر تهدید‌های رژیم اسلامی قرار گرفت و نه عدالت قضایی را قربانی عناوینی همچون منافع ملی کرد.

سیاست نزد دولت‌ها بر مبنای اخلاق تعریف نمی‌شود، آنها تابع منافع ملی هستند که بعضی مواقع مثل همین مورد نوری حتی منافع ملی هم بطور کامل رعایت نمی‌شود. مبادله نوری از موضع ضعف از جانب دولت سوئد صورت گرفت که فقط خدشه بر سیستم قضایی سوئد بود و جریحه‌دار کردن دادخواهان. اما آزادی نوری توسط دولت سوئد صورت گرفت و نه قوه قضاییه، پس حکم محکومیت نظام اسلامی بر جای خود ماند که بدون شک چراغی روشن در مسیر آینده جنبش دادخواهی خواهد بود.
با امید به اینکه جنبش دادخواهی مردم ایران بتواند این مسیر دشوار و پرتلاطم را تا رسیدن به حقیقت و اجرای عدالت به پایان برساند و نسل‌های بعدی در امنیت و آزادی زندگی کنند. برای من مجازات جنایتکاران فقط برای این است که هیچ حکومتی در آینده جرات دست زدن به چنین جنایات سبعانه نداشته باشد.
این است که هیچ حکومتی در آینده جرات دست زدن به چنین جنایات سبعانه نداشته باشد.