نیما رامین :
بانوی قمی خطاب به آن آخوند فریاد می کشید :”بده بمن گوشیتو با اجازه کی؟ از من عکس گرفتی؟ گویشتو ببینم گوشیتو ببینم …” صدای خشم و فریاد های زن از عکس گرفتن آن روحانی ، میزان نفرت در بین مردم از یکدیگر را نشان می دهد.
داستان شروع “تولید نفرت” در بین مردم و اپوزیسیون از جایی شروع شد که فردی “فاند بگیر” و “بیمار” به بانوان ایرانی گفت: “دوربین ما اسلحه ماست”.
مسیح علینژاد وقتی تبلیغ “دوربین ما اسلحه ماست” می کرد خوب می دانست چه دعوایی در دل مردم و جامعه ایران راه می اندازد. او در ابتدای فعالیت های مبارزاتی خود، سوار بر موج تغییرات فرهنگی زنان در ایران شد و تصاویر تغییر پوشش زنان در داخل ایران را رسانه ای و به نفع خود مصادره می کرد.
با رسانه ای شدن و ترویج این نوع درگیری ها در بین مردم با توجه به نگرش های مختلف در جامعه ایران آن طرف ماجرا شد مواجهه و “تولید نفرت و خشم” در بین اقشار مردم ایران تا جایی که امروز این آخوند کثیف و بسیاری یاد گرفتند مشابه کار طرفداران علینژاد فیلم و تصویر بگیرند و نتیجه این بازی تصویر و فیلم گرفتن قطعا به نفع جمهوری اسلامی تمام خواهد شد.
امروز بانوی ایرانی قمی در حالی که در تصاویر قبلی او حجاب برسر داشته حراس آن داردکه فیلمش دست نیروی های سرکوب بیفتد در حالی که قبل از آن ترسی در بانوان ایرانی نبود و مسیر تغییر پوشش به صورت تدریجی به خوبی راهش را طی می کرد.
برای اینکه مقصود بهتر جا بیفتد که چگونه این قمیکلا نفرت را در بین مردم ایران گسترده می کند و چگونه فعالیتش به نفع رژیم تمام میشود به یک نمونه از اقدامات او اشاره می کنم او بارها از این دست سخنان زده و گفته است: «چرا مردهای ایرانی به استادیومها میروند در حالیکه جا به زنها اجازه رفتن به استادیوم را نمیدهد؟» این گزاره مغلطهای است برای اینکه ثابت کند مرد ایرانی همدست رژیم جا است! و نتیجه آن گذاره او در جامعه چیزی جز به جان هم انداختن مردم نیست.
“در برابر هم قرار دادن مردم “و اشاعه “نفرت” آن هم در بین “جامعه ایران” نه در بین” جریانات سیاسی وابسته به رژیم” باعث شده نحوه پوشش زنان که یک موضوع دارای اولویت پایین است به موضوع مهم و آدرس غلط در جامعه ایران مبدل شود.مسیح با تاکید بر این رویکرد قشر مذهبی مخالف حاکمیت را به خاطر پوشش به سمت رژیم کشاند و وزنه طرفداران جمهوری اسلامی را سنگین کرد.
این کار از دست کسی جز مسیح علینژاد بر نمی آمد او با این دست از اقدامات مردم ایران را به جان هم انداخت و رژیم را تقویت کرد. البته گستره این نفرت پراکنی او به داخل ایران ختم نمی شود حتی در بین هموطنان خارج و اپوزیسیون هم دیده می شود.
اگر کمی بیاندیشیم که محمدرضا پهلوی چگونه با قشر های مختلف از جمله آخوندها که بخش جدا نشندی از جامعه ایران هستند برخورد می کرد؟ شاهد این چنین نفرت سراسری در بین مردم نبودیم و شاهد ترس مردم برای گذار نمی شدیم.
شاهنشاه آریا مهر آن مرد بزرگ برای قشرهای مختلف ایران احترام قائل می شد تا بتواند انسجام و اتحاد ملی ایجاد کند و این مهم از ذات “ملی گرایانه” او سرچشمه می گرفت.
این پرسش که پس چرا حکومت شاهنشاه توسط آخوند سرنگون شد؟ باید گفت هر تاریخ خوانده می داند که این رویداد نه به خاطر توانایی های این آخوندها رخ داد بلکه طرح غربی ها و آمریکا برای خاورمیانه جدید بوده است که چراغی سبز بود به جریانات مذهبی برای بالا آمدن رژیم آخوندی،تا بتوانند درگیرهای قومی و مذهبی در خاورمیانه ایجاد کنند.
در پایان این را هم بگویم این رویکرد “تولید نفرت” توسط خود شخص مسیح علینژاد حتی برای “شاهزاده رضاپهلوی” و “جریان پادشاهی خواه” در نزد افکار عمومی داخل و خارج دنبال می شود.