![](http://mihantv.com/wp-content/uploads/2017/07/Javad-Mofrade-KAHLAN.jpg)
جواد مفرد کهلان :
پنج وجه اشتراک آدونیس/ دوموزی (ایزد میرای نباتات) با عیسی مسیح
۱- دوموزی (تموز٬ کودک در زهدان مادر) را دیوهای تعقیب کننده در اصطبل می یابند: متقابلاً عیسی مسیح کودک را سه مغ تعقیب کننده شرقی در اصطبل پیدا می کنند.
۲- فرار میرهه (مادر دوموزی/آدونیس=سرور من) با کودکش از دست آدمکشان مشابه فرار مریم و بچه اش از دست کودک کشان به سوی مصر است.
۳- در فینیقیه دوموزی را بیشتر آدونیس (سرور من) می نامیده اند که این عنوان عیسی مسیح انجیلها در نزد شاگردانش نیز هست. نام مادر وی میرهه (میرا، درخت مقدّس) هم شباهت زیادی به نام ماریا (قدیسه) دارد. نام پدر وی تئیاس (خدای شفابخش) ملک سوریه است که می دانیم خدا پدر عیسی مسیح خدایگانی هم هست.
٤ -یکی از دوستان دوموزی با گرفتن رشوه٬ دوموزی را به دیوان نشان میدهد: متقابلاً یهودای اسخریوطی یکی از شاگردان عیسی مسیح با گرفتن سی سکه نقره رشوه عیسی مسیح را به رومیها نشان میدهد.
٥- علامت صلیب مقدس در لباس و دستار دوموزی با علامت صلیب مقدس مسیحیان (صلیبی که عیسی مسیح بر دوش خود میکشد و با آن به دار کشیده میشود) مرتبط می نماید.
٦- دوموزی ایزد نباتات به ویژه ایزد تاک است: متقابلاً مطابق انجیل یوحنا ۱۵:۱.۲ عیسی مسیح گفت من تاک حقیقی هستم و پدرم باغبان است. هر شاخهای در من که میوه نیاورد، آن را قطع میکند، و هر شاخهای که میوه آورد، آن را هَرَس میکند تا بیشتر میوه آورد.
۷- برای مرگ آدونیس (دوموزی) همه ساله مراسم سوگواری و برای بازگشت او در چند روز بعد با علم کردن تصویرها و سمبل صلیب وی مراسم جشن بر گزار میشد: متقابلاْ مسیحیان معتقد به صلیب کشیده شدن عیسی مسیح و متعاقباْ زنده شدن وی هستند. خدای یونانی مصلوب٬ دیونیسوس (خدای جوان تاک و شراب) یکی از مظاهر دوموزی بوده است. اشتراک سمبل صلیب یعنی صلیب آدونیس (دوموزی) و موضوع بردار کشیدن شدن عیسی مسیح تاریخی (یهودا پسر زیپورائی) موجب کسب این جنبۀ خدایگانی برای عیسی مسیح تاریخی شده است. استتار یهودای جلیلی پسر زیپورایی معلم انقلابی ضد تسلط رومیها با آدونیس عمدی و موفقیت آمیز بوده است.
موضوع مطابق گردیدن تئیاس پدر دوموزی/آدونیس (فرزند میرا/میرهه) با اِشمون خدای شفابخش فینیقی و زکریای متهم به رابطۀ نامشروع با مریم:
نام “خدای شفابخش” فینیقی یعنی اِشمون به معنی لفظی “آن که نام او اعلان شده است” (مترادف نام نابو اکدی ایزد پزشک و زکریا) ملقب به شاهزادۀ مقدس با آدونیس (سرور من، دوموزی) پسر تئیاس (خدای شفا دهنده) ربط داده شده است. یعنی اِشمون با تئیاس (خدای شفا دهنده) پدر آدونیس، همچنین زکریا (اعلان و ذکر شده= نابو) پدر یحیی (خیرخواه یا زنده می ماند)، حامی مریم (مادر مقدس) و متهم به پدری عیسی مسیح مرتبط می نماید. به بیان ساده تئیاس (اِشمونِ) فینیقی در انجیلها با زکریا جایگزین شده است.
داستان یونانی-فینیقی فرار میرهه (میرا/ماریا/مریم) از این قرار است وی که به تضییق ایشتار (آفرودیت) دوازده شب در نهانی با پدرش تئیاس (اِشمون) در آمیخته بود در فرار از پدرش تئیاس که راز میرهه بودن وی را دریافته بود، ایزدان وی را به شکل درخت میرهه در آوردند و آدونیس از آن درخت زاده شد. در روایات اسلامی این اسطوره تبدیل شدن به درخت به نحوی دیگر به خود زکریا نسبت داده شده است:
چون در اساطیر اسلامی در رابطه با زکریا که طبق برخی روایات متهم به رابطه نامشروع با مریم بود، همچنین در اقادا و تلمود سهندرین یهودیان آمده است: پس از شهادت حضرت یحیی، زکریا به خارج شهر گریخت. در آن جا درختی شکاف برداشت و حضرت درون آن پنهان شد؛ اما تعقیب کنندگان با راهنمایی شیطان از مخفیگاه آن حضرت آگاه شدند و درخت را با ارّه به دو نیم و آن حضرت را شهید کردند.
در اسطورۀ انجیلی یحیی معمدان (غسل تعمید دهندۀ جاودانی) و عیسی مسیح (منجی غسل تعمید یافته) سوای آدونیس/ دوموزی به جای معلمین انقلابی عهد هیرود کبیر یعنی ماتثیاس فرزند مارقالوث و یهودا پسر زیپورایی هستند که اولی توسط هیرود کبیر کشته شد و دومی توسط جانشینان هیرود کبیر مصلوب گردید. مصلوب گردیدن یهودا پسر زیپورایی با علامت صلیبِ دوموزی/آدونیس/ دیونیسوس همخوانی پیدا کرده و باعث پیوند خوردن و ترکیب روایات منسوب بدیشان شده است. نام الیزابت (خدای من سوگند خورده) همسر زکریا بر گرفته از نام خود زکریا (در معنی سوگند خدا) است که به نوبۀ خود در انجیلها به نحوی دیگر با نام های هیرودیا و هیرود کبیر هم جایگزین شده اند. نام حَنّه مادر مریم در روایات اسلامی نیز مترادف نام یحیی (در معنی خیرخواه) است. روایت انجیلی یاد شده در قرآن و احادیث اسلامی نیز انعکاس یافته است:
داستان حضرت زکریا و یحیی طبق روایات قرآنی:
ازدواج زکریا با اَشیاع (الیزابت)
در میان بنی اسرائیل دو خواهر برجسته و بزرگ زاده وجود داشتند که یکی به نام حَنّه ودیگری به نام اشیاع که نام پدرشان فاقوذا فرزند فتیل از اولاد سلیمان بن داوود و از خاندان یهودا فرزند حضرت یعقوب و نام مادرشان مرتا میباشد.
حنه و اشیاع هر دو از یک پدر و مادر بودند وهر دو به افتخار همسری پیامبری در آمده بودند که اولی به همسری عمران و دومی را زکریا به همسری برگزید. اشیاع از بانوان مجلل دنیا و خواهر حضرت مریم بود و در قرآن نیز به او اشاره ای شده است.
سرپرستی مریم از زکریا
سالها از زندگی عمران و همسرش گذشت اما دارای فرزندی نشدند و این امر حَنّه را رنج میداد از طرف دیگر خواهرش اشیاع نیز عقیم بود.
روزی حنه مشاهده کرد که پرنده ای در روی درختی به جوجه اش غذا میدهد که این امر باعث شعله ور شدن حس مادریش شد و از ته دل از خدا تقاضای بچه نمود. خداوند نیز دعای او را مستجاب کرد و باردار شد. در این اثنا عمران از دنیا رفت و حنه بیوه شد و نذر کرد که بچه اش را خادم خانه خدا نماید. او منتظر فرزند پسر بود اما خداوند به او دختری را عطا کرد و چون خادمین خانه خدا از میان پسران انتخاب میشدند نگران شد. سپس نام او را مریم نهاد.
مادرش بعد از تولد او را به بیت المقدس برد و او را به آنجا هدیه نمود و از آنجا که آثار بزرگی در مریم آشکار بود موجب نزاع راهبان در پذیرش کفالت وی شد و سرانجام برای برعهده گرفتن او به کنار نهری رفته تا قرعه کشی نمایند.
زکریا نیز جزء آنان بود آنها اسم خود را روی چوبهایی نوشته و به درون آب انداختند و تنها چوبی که روی آب ایستاد همان بود که نام زکریا به رویش نوشته شده بود. در نتیجه مریم به او واگذار شد. زکریا به نگهبانی و مراقبت از مریم پرداخت تا او بزرگ شد و متولی بیت المقدس گردید. او روزها روزه میگرفت و شبها به عبادت می پرداخت و در بنی اسرائیل هیچکس از نظر ایمان به پای او نمیرسید. هر وقت زکریا به دیدار او میرفت غذاهای مخصوصی در کنار محراب او مشاهده میکرد که باعث شگفتیش میشد. روزی با مشاهده میوه ها به او گفت که این میوه های غیر فصل را از کجا می آوری و مریم در جواب گفت: این از طرف خداست و اوست که هرکه را بخواهد بیحساب روزی میدهد.
دعای زکریا و بشارت تولد یحیی
سالها بود که حضرت زکریا و همسرش اشیاع عقیم بودند و اکنون در دوران پیری به سر میبردند. زکریا بارها از خداوند طلب فرزند کرده بود تا بعد از خود وارثی داشته باشد. او روزی بر مریم وارد شد در حالی که مریم در حال عبادت بود و مشاهده کرد که میوه های تابستانی در فصل زمستان برایش آمده است لذا به این نتیجه رسید که او هم میتواند در پیری بچه دار شود برای همین دست به آسمان بلند کرد و با تمام وجود از خدا درخواست فرزند نمود و طولی نکشید که جبرئیل نوید تولد یحیی را به او داد. او با شنیدن این خبر از شادی بیهوش شد. او باور نمیکرد که در این سن بچه دار شود و از خدا تقاضای نشانه کرد و خداوند به او وحی کرد که نشانه بچه دار شدنت این است که تا ۳ روز زبانت از کار خواهد افتاد و تو برای این نعمت خدا را شکرکن. او بعد از این متوجه شد که زبانش از کار افتاده و فقط در زمان عبادت باز میشود. او در این ۳ روز با اشاره لبها و تکان دادن سر با مردم سخن گفت.
طولی نکشید که همسرش احساس بارداری نمود و پس از ٦ ماه یحیی متولد شد. ملائکه او را به آسمان بردند و طبق فرمایش امام باقر نخستین غذای بهشتی را به او خورانده و سپس به آغوش پدرش برگرداندند.
شهادت حضرت زکریا
هنگامیکه مریم به اذن خدا بدون شوهر حامله شد شیطان به میان بنی اسرائیل رفت و به مردم القاء کرد که حامله شدن او کار زکریا بوده است. مردم به او شوریدند و قصد کشتن او را داشتند که زکریا فرار کرده و به بیابان رفت. درختی او را به حضور طلبید و زکریا وارد شکاف درخت شد و درخت شکاف خود را فرو بست. اما شیطان گوشه ای از لباسش را از درخت بیرون گذاشت و به گروهی از مردم که در جستجوی او بودند گفت که زکریا جادو کرده و داخل درختی پنهان شده است و نشانه اش نیز این قسمت از لباسش است که از درخت بیرون آمده است. سپس به دستور شیطان مردم اره ای را آورده و درخت را به همراه زکریا به دو نیم کرده و او را به شهادت رساندند.
بعد از شهادت چند ملائکه به دستور خداوند بدنش را غسل داده و کفن کردند و سه روز نیز بر بدنش نماز خوانده و به خاکش سپردند.
شناسنامه حضرت یحیی
ایشان یکی از پیامبران بنی اسرائیل است که نام مبارکش ٥ بار در قرآن آمده است. نام پدرش زکریا و نام مادرش اشیاع بوده است.
ولادتش خارق عادت بود چونکه پدرش زکریا در آن موقع پیر و زنش نیز نازا بوده است. سرانجام پس از ۳٠ سال زندگانی شهید شد و در مسجد جامع اموی دمشق دفن شد.
پیامبری یحیی و ویژگیهای او
ایشان در کودکی به مقام نبوت رسید و این از امتیازاتش میباشد زیرا اولین کسی است که در کودکی به پیامبری رسید. پروردگار به او دستور داد تا با قوت و قدرت احکام تورات را در میان مردم اجرا کند. او مروج آئین موسی بود و پس از ظهور عیسی مروج آئین او شد. او در اثر رابطه تنگاتنگ با خدا به جایی رسید که از طرف خدا به ٦ خصلت ستوده و بر او سلام شد. او با مشاهده زهد وعبادت رهبانان و لباس مخصوصشان از مادرش درخواست چنین لباسی کرد و با وجود مخالفت پدر بالاخره از آنان تقلید کرد و آنقدر در بیت المقدس عبادت کرد تا مثل پاره ای استخوان شد.
یحیی شهید راه امر به معروف و نهی از منکر
هیرودیس حاکم و پادشاه فلسطین عاشق هیرودیا دختر برادرش شد. تصمیم گرفت با او ازدواج کند و اقوامش نیز به این وصلت راضی بودند. این خبر به یحیی رسید و اعلام کرد که اینکار حرام و بر خلاف تورات است و شروع به مبارزه کرد. فتوای او دهان به دهان به پادشاه رسید و با تحریک هیرودیا، هیرودیس دستور قتل او را صادر کرد و سرش را نیز نزد شاه و معشوقه اش آوردند. بعد از مدتی سرش را در داخل شبستان مسجد اموی و بدنش را در محلی به نام زَبَدانی در مسجد دلم در حوالی دمشق به خاک سپردند. نقل است که در مصیبتش زمین و آسمان و ملائکه ٤٠ شبانه روز گریان شدند و خورشید نیز به مدت ٤٠ روز در هاله ای از سرخی خون طلوع و افول کرد همانطور که در شهادت امام حسین(ع) اینگونه شد (متقابلاً یوسف فلاویوس در وصف تأثر اعدام ماتثیاس فرزند مارقالوث و شاگردان وی و شاگردان یهودا پسر زیپورایی نیز از خسوف ماه سخن گفته است).
وقتی که سر یحیی را بریدند قطره ای از خون او بر زمین ریخت و هر چه خاک بر رویش ریختند خون از میان خاک میجوشید و خاک را سرخ میکرد [که یادآور سرخگون شدن رود ادونیا (آدونیس) است که اکنون نهر ابراهیم خوانده میشود، تصور میشد که به مناسبت مراسم مرگ سالیانۀ آدونیس/دوموزی لاله گون میگردد].