معامله جمهوری اسلامی با جوانان و زنان از تاکتیک‌های بقا تا احتمالی بر فرایند

 

س.ملکوتی :

تنگنای ماندگاری جمهوری اسلامی تنها در عرصه‌ی روابط بین‌الملل یا بن‌بست‌های دیپلماتیک خلاصه نمی‌شود. هراس اصلی حکومت، بازخیزش نسل جوان و به‌ویژه  دختران و زنان است؛ نسلی که دیگر به آسانی سرکوب‌پذیر نیست و ظرفیت تداوم اعتراض را در خود دارد. در شرایطی که زیست سیاسی رژیم بر مرز تعلیق قرار گرفته، گویی دیگر سرکوب صرف پاسخ‌گو نمیباشد. از همین‌رو، حاکمیت ناچار شده است وارد نوعی معامله اجتماعی شود.
اگر رژیم در گذشته می‌توانست تضادهایش را با جهان سیاست  با اتکا به حمایت مستقیم یا غیرمستقیم یا بی تفاوتی بین‌المللی مدیریت کند، امروز اما چنین فضایی دیگر  از دست رفته به نظر می آید . بنابراین، حکومت ناگزیر است به جامعه امتیازاتی نمایشی بدهد. امتیازاتی چون 
آزادی‌های تفننی همچون رقص، موسیقی و برگزاری کنسرت‌ها.
تقلیل و رها کردن  کنترل حجاب اجباری در قالب رخدادهای فرهنگی و هنری که اتفاقا پیش درآمد آنرا در میتینگ های حکومتی و مذهبی میرساند بودیم . و در تصویر کلی تر جلوه‌سازی شادی  در برابر فرهنگ رسمی سوگوارانه حکومتی که مدتهاست در حال غلطیدن به سوی فرهنگ تفننی و پاپ در جریان است .
این اقدامات در ظاهر باز شدن فضا را  نمایش میدهند، اما در حقیقت بخشی از پروژه‌ی مدیریت بحران و مهار انرژی اجتماعی‌ بشمار می ابند.
رژیم در مرتبه آغازین پروژه خود موفق شد با این سیاست، نیروی اعتراضی اپوزیسیون را دست‌کم در مقطع کنونی تضعیف کند. 
در سومین سالگرد جنبش ژینا، به جای یاد جان‌باختگان، و روی آوردن به صحنه اعتراض، صحنه‌ی عمومی با نمایش‌های شادی سازمان‌یافته پر میشود.
به این ترتیب، حکومت توانست در ذهن بخشی از جامعه، شادمانی فرمایشی را جایگزین یادآوری اعتراضی کند.
اپوزیسیون، که چشم به بازسازی یک خیزش اجتماعی داشت، عملاً در برابر این مهندسی فضای اجتماعی به حاشیه رانده شد.
اکنون پرسش اصلی این است؛ 
آیا جمهوری اسلامی در حال استحاله‌ای تدریجی و لاک‌پشتی است که بتواند به بقای خود مشروعیت ببخشد؟
یا این تنها عقب‌نشینی موقتی برای تجدید قواست، تا در آینده دوباره با سرکوب زنان و جوانان بازگردد؟ 
هرچند برخی نشانه‌ها از گشایش‌های اجتماعی دیده می‌شود، اما این تغییرات بیش از آنکه بیانگر تحول در ساختار قدرت باشند، ابزارهای تاکتیکی برای مدیریت بحران هستند.
شناخت این ترفندها ضروری است تا جامعه و نیروهای سیاسی بازیچه‌ی مهندسی حکومتی نشوند. تنها با آگاهی انتقادی و بازسازی نیروی اجتماعی می‌توان از دام  نمایش شادی فرمایشی رها شد و راهی به سوی آزادی واقعی گشود.