معمايى كه حل شد

سيروس محسن وند :

در نوشته هاى متعددى كه متاسفانه هيچ جا بازتابى نداشته اشاره كرده ام كه فقر و فلاكتى كه در جامعه ى ايران بر اثر تحميل احمدى نژاد ايجاد شد، آگاهانه و از پيش برنامه ريزى شده بوده و نبايد آن را بصورت شكستى براى نظام دانست. فلاكت و تخريبى كه در دوران احمدى نژاد ايجاد شد، يكى از موارد معدودى استكه در آن، نظام جمهورى اسلامى موفق شد برنامه اى را بخوبى به اجرا بگذارد و حتى بيش از انتظار از آن نتيجه بگيرد.
گاهى انسان متوجه ميشود گه انگار در گذشته عاقل تر بوده. بيست سال پيش معتقد بودم كه هرگز نميتوان در نظام جمهورى اسلامى توقع داشت كه توده ها ى مردم در رفاه باشند چراكه اساس جمهورى اسلامى كه بر تحميق توده ها، يعنى بر دين نهاده شده، با رفاه توده ها در تناقض است. رفاه در ميان توده ها معادل است با اين كه افكار مردم آزادتر ميشود و ميتوانند معقولانه تر فكر كنند و در نتيجه خيلى زود به مسخره بودن و جعلى بودنِ پايه هاى اين نظام پى خواهند برد و فارغ از دردسرهاى اقتصادى به مبارزه با نظام ميپردازند و آن را سرنگون ميكنند و دست اسلام را از حكومت قطع ميكنند. دلايل ديگرى نيز وجود دارد كه تناقضِ جمهورى اسلامى با رفاه توده هارا آشكار ميكند. از جمله اينكه اگر جامعه ايرانى در رفاه باشد، آنگاه نظام بسختى ميتواند براى اجراى برنامه هاى شيطانى اش مزدور و سرباز پيدا كند.
بيست سال پيش اينقدر عاقلانه فكر ميكردم ولى حالا، بارها و بارها دچار اين توهم شده ام و ميشوم كه اگر اصلاح طلبها و حتى رفسنجانىِ دزد و قاتل بقدرت برسد براى مردم ايران رفاهى نسبى فراهم ميشود كه البته، بر اساس عقل سليم، انتظارى احمقانه است كه توى كله ى ما فرو كرده اند و خيلى خيلى بسختى بيرون ميرود.
به هر حال و با وجود ترفندهاى رژيم براى گيج و گمراه كردن ما، در ناخودآگاهم باقى مانده كه اين نظام با رفاه توده ها در تناقض است. به همين دليل، وقتى شنيدم كه آقاى خامنه اى از فلاكتى كه در جامعه است به گريه افتاده تعجب كردم. مگر ميشود كسى كه خودش در راس برنامه ريزى براى فقير كردن و به فلاكت كشيدن توده ى مردم بوده از شنيدن فلاكت مردم به گريه بيافتد؟ اين تناقض را نميتوانستم حل كنم و ضرورتاً داشتم ميپذيرفتم كه انگار يك ريشه اى از انسانيت، هنوز در ته قلب خامنه اى باقى است وگرنه براى فلاكت مردم دل نميسوزانْد.
امروز اين معما را حل كردم.
اگرچه خامنه اى براى جلوگيرى از سقوط نظام و اسلام و براى دسترسى به مزدوران جانباز، جامعه را عالمانه و عامدانه به فقر و فلاكت كشانيد ولى گريه ى او به اين خاطر استكه او ميپنداشت كه بخش اعظم جامعه ى فقر زده، از روى ناچارى به سربازان اسلام و ولايت تبديل ميشوند ولى حالا ميبيند كه بخش بزرگى از اين مردم ترجيح ميدهند كه نان شب خودرا از راه فاحشگى و تن فروشى و كلاهبردارى بدست بياورند تا اينكه سرباز و مزدورِ او بشوند.
اينجا بود كه اشك خامنه اى در آمد. وقتى كه كشف كرد كه بخش بزرگى از جامعه قضاوت كرده كه فحشا و تن فروشى و كلاهبردارى و اعتياد، به مزدورى براى اسلام و ولى فقيه و بسيج و گشتِ ارشاد و امثالهم شرافت دارد.
با درود و
سال نو مبارك
سيروس محسن وند