مژگان پورمحسن :
حتماً کسانی که قرآن را به دلیل علاقه یا اعتقاد مطالعه کرده اند متوجه شده اند که قرآن کلاً در مورد انسان به دو موضوع توجّه دارد: حیات زمینی و حیاتِ پس از مرگ. درحیاتِ زمینی برایِ مسلمان، وظایفی تعيین کرده نظیر عبادات و جهاد و گسترش اسلام بر کرهٔ خاکی که انجام این وظایف بر طبق دستورات داده شده در قرآن به حیات ابدی در بهشت می انجامد و سرپیچی از انجام دستورات، مسلمان را راهی زجر ابدی در جهنم مینماید.
اگر معنویت را کوشش در درک عمیق از جهان هستی وموجودات زنده بخصوص انسان با هدف هر چه مهربانترشدن و مسئولیت احساس کردن نسبت به دیگر انسانها و حیوانات و طبیعت بنامیم، قرآن چنین بخشی ندارد. عشق و معنویت و عرفان را ما به اشتباه به قرآن نسبت داده ایم. هفت شهر عشق را ازقرآن و پیامبرش و خلفایش و امامانش نمیشود بیرون کشید. طِی طریق عرفا و صوفیان ربطی به قرآن و اسلام ندارد و در واقع
کمبود عمیقِ اسلام را ایرانیان با معنویت ایرانی پُر کردند.
قرآن کَسی را مسلمانتر از پیامبرش محمد معرفی نمی کند و پیش بینی هم نمی کند بنابر این باید اعمال محمد را اوج معنویت و اخلاق اسلامی دانست. معنویتِ در واقعیتِ جهان به رشد هر فرد در درک و فهم و
احترام عمیق به انسانهای دیگر و بخصوص انسانهايی که با ما در ظاهر و عقیده و عمل فرق دارند اطلاق میشود. اگر من به فردی شبیه بخودم احترام بگذارم که هنری نکرده ام. اگر انسانِ هم عقیدهٔ خودم را تحسین کنم که خیلی عادی و طبیعی است. اگرهم عمل خویش را تائيد و پشتیبانی کنم که بسیار سهل است. امّا آنکه بر عکس من می اندیشد، می گوید و عمل می کند را انسانی مثل خویش دانستن ومحترم شمردن و از حقوق او تا پای جان دفاع کردن کاری سخت است و بدون معنویت واقعی و رشد حقیقی انسان امکان پذیر نیست. از این معنویت اخلاق خلق کردن و انسانهای با اخلاق و جامعه ای اخلاقی ساختن پدید می آید نه از عبادات و جهانگشايی. تا جايی که نَقل شده محمد پیامبر در ابتدای برانگیزه شدنش و تا زمانی که خدیجه زنده بود از خود اخلاقی حَسَنه و زیبا نشان می داد ولی بعداً جنگجوی قدرت طلب و تمامیت خواهی شد که زندگیش در جنگ و فرماندهی هفتاد جنگ و قتل و کشتار وغارت اموال و برده کردن شکست خوردگان از یکسو و گرفتن زنان متعدد و بردهٔ جنسی کردن اسرا و حتی زنان شوهر دار وازدواج با کودک « عایشه » گذشت. حتی اگر این حرکات و رفتار را در قبایل بیابانگرد عربِ بی دین در۱۴۰۰ سال پیش عادی بنامیم، باید بگوئيم که از سمبُل و نِماد و الگویِ عقیدتی
بسیار بیشتر از این انتظار معرفت و اخلاق نیکو می رود. در حقیقت محمد سِیری برعکس معنویتی که معنی دارد و ما می فهمیم طی کرده است و قرآن این اًمر را به الله نسبت داده که محمد تسلیم و فرمانبر الله است ولا غیر. کار بدترشد. الله معنویت سَرَش نمیشود. اوست که دستور قتلِ و زجرکُش کردن مخالف و دشمن را می دهد.
الله است که زنان را نَه انسان می داند نَه موجودی با احساس. الله زن را صرفاً وسیله ای برای لذت مرد می داند و نه چیزی بیشتر. نمی دانم این جنایات را چگونه میشود در دورهٔ ما به فکر و احساس و وجدان سالم ارائه نمود و انتظار تائيد و تشویق داشت. البته همیشه و در همهٔ دورانها، انسانهای خونخوار و دزد و کثیف و همینطور پسیکو پَت هايی هستند که چنین الله و قرآن و پیامبری برایشان نعمت ابدی است. آخوندها و شکنجه گران رژیم را می بینید. اعضای داعش را می بینید. در این ها اخلاق و معنویت می بینید یا اوج وحشیگری و خشونت انسانی.
الله در قرآن و با پیامبرش محتوا و کیفیت خود را معرفی کرده. در مورد ما ایرانیان، تمام اندرون و بیرونش را درچهارده قرن پیش سرمان ریخت و اعقابش را مردم محروممان روزانه می چشند. انواع شیعه و سُنی اش در همه جا قابل دید همه می باشد. امیدوارم ما از این دست معنویت و اخلاق نداشته باشیم و دقیقاً بخاطر داشتن وجدان انسانی با این بربریّت به مبارزه برخیزیم. در این مبارزه می بایست مستمراً وجودمان را از خوی وحشی و ضد انسانها، از خود برتربینی و تحقیر دیگران، از خود الله بینی و خود اسلام بینی پاک و منزّه کنیم. برخی راه حل را در گوشه نشینی و خود را از جامعه جدا کردن می دانند اما من بر عکس فکر می کنم هفت شهر عشق را باید با مردم و در میان مردم طی کرد که خیر آن به خود و دیگران برسد. در اینصورت هر شهْر عشق
میشود. مردم همه جا بواقع ارزش احترام دارند و هموطنانمان در ارجحیت.
جاوید ایران
۵ اوت ۲۰۱۷