جواد مفرد :
توتمهای تخاران و هپتالان و سکائیان زابلستان و اعقاب کنونی آنها:
نقش توتم گراز هپتالان
هپتالان (غلزاییها) دارای توتم و سمبل گراز بوده اند. در تبر زرین بلخ، هپتالان با نقش گراز و تخاران (یوئه جیها) با نقش کرکس دو سر- مرد و سکائیان زابلستان و بلوچستان با نقش ببر بالدار (سیمرغ) نشان داده شده اند.
گروه خیون (منسوبین به گراز) در درون اتحادیهٔ قبایل هپتالان، نیاکان خُلج ها/غلزایی ها به نظر می رسند:
आखु m. Akhu (khu, khi) hog
कोल m. kola hog
घृष्वि m. ghRSvi (ghlzai) hog
تصویر متعلق به خشنوار (اخشنوار) پادشاه معروف هپتالی به نظر می رسد:
क्षण m. kshaNa killing
वराह m. varAha boar
معنی یوئه جی، یوئه جژی و تایوئه جی:
یوئه جی به معنی زوج قوم و یوئه جژی (زوج قوم کوچک) و تايوئجی به معنی (زوج قوم بزرگ، تخار، کوشان، نیاکان هندواروپایی غرجها، نیاکان هندوایرانی هزاره ها) است که با مهاجرین مغول ترکیب شده و هزاره ها را تشکیل اند، تخاران نیز از همان سمت ترکستان چین آمده و از لحاظ نژادی آمیخته بوده اند:
तायते{ताय्} verb 1 tAyate[tAy] spread
युज m. yuja connectors
गृध्र m. gRdhra (garja) vulture
or
गृह n. gRha home
आज m. Aja vulture
hazara: mongol
जटायु m. jaTAyu bearded vulture
در تبر زرین بلخ نام یوئه جی با توتم کرکس دو سر ایشان ربط داده شده است:
युङ्क्ते{युज्} verb yunkte[yuj] unite
आज m. Aja vulture
معنی نام هزاره جات و مغول و خیان بی
این هر سه نام به سنسکریت و مغولی به معنی آتش جاودانی آسمانی به نظر می رسند:
अजर adj. ajara ageless अजर adj. ajara ever young
आशर m. Azara fire जातवेदस् m. jAta[vedas] fire
mongol (monkhe-al): eternal sky fire
हायन hayana(h) years, हायन m. hAyana flame, Bhū (भू) refers to “heaven”
مطابقت سکائیان آسیانی با بلوچان
مطابق علی اکبر مظاهری در جلد اول کتاب جادهٔ ابریشم، سکائیانی که به سمت توران سمت غربی درهٔ سند یعنی بلوچستان رفتند، پرستندهٔ سگ بالدار آسمانی (بسلوچ، بهلوچ، بلوچ) بوده اند. بارتولد نام گروه ایشان را که پیشاپیش تخاران (مه-یوئه چی ها)، به این ناحیه رسیدند، آسیانی ذکر کرده است. این نام به صورت آس-سئنی معنی منسوبین به سیمرغ را می دهد. لابد همین توتم قومی این مردم بوده است که در شاهنامه به صورت سیمرغ سمت سیستان و زابلستان معرفی شده است:
As (अस्): to belong to, be in the possession of
श्येन m. syena eagle
معنی تات و تاجیک
سرزمین اساطیری تِتالیا در منابع کهن ارامنه می تواند به معنی سرزمین تاتها باشد:
گفته میشود مورخین ارمنی از تِتالیا (سرزمین شراب هوم) کشور باختر (بلخ، در سرزمین دربیکان/دریها) و حوالی آن را در نظر داشته اند ولی در خبر موسی خورنی آن جزء متصرفات واقارشاک پادشاه ارمنستان در سمت آذربایجان و بحر خزر یاد شده است. این می رساند که منظور از این تِتالیان، تاتهای دروپیک/دربیک/دری تبار (گرامی دارندگان شراب هوم، سکائیان برگ هئومه) بوده است. منابع یونانی و رومی از وجود دربیکان در سمت مصب رود قیزیل اوزن و گیلان خبر داده اند که مطابق تاتها هستند:
तत्त्व n. tatt[va] essence or substance of any thing.
आलय m. Alaya place
نامهای سکا و دربیک (دروپیک) آنها را هم می توان به معنی گیاه هوم و شراب هوم گرفت:
शाक m. n. sAka vegetable
द्रव m. drava liquid
هرودوت دروپیکیان را از شمار قبایل پارسی و داریوش نام آنها را سکاییان برگ هئومه آورده است. نظر به خاستگاه شمالی پارسیان خود پارسی ها مهاجرینی از سمت ایشان بوده اند.
بر این اساس نام تاجیک نیز به معنی دارندگان شراب هوم است:
तत्त्व n. tatt[va] essence
तेजस् n. teja[s] essence
نام دیگر آنها (یا گروهی از آنها) یعنی سار-ت (سار-ها) نیز به همین معنی است:
सार m. n. sAra[t] essence[s]
مطابقت ابدالیها (مردان خیّر و بخشنده) با مردم باستانی دادیک (بخشندگان):
یونانیها در سمت آراخوزیا (رخج) از مردمی به نامهای اِوِرگِت (خیّر) و دادیک (بخشنده، عادل) یاد کرده اند که بر خلاف ظاهر آن ربطی با نام تاجیکان ندارد، بلکه مطابق نام ابدالی ها(مردم خیّر و بخشنده یا قوم با شکوه) است که از ترجمۀ نام دادیک یا آلان (هفتالان، هفت ایل باشکوه) عاید شده است:
چون به نظر می رسد قبیلهٔ بزرگی از هپتالان (هفت ایل آلان) تحت عنوان اِبُدالو (گروه با شکوه، آلان) با دادیکها (عادلها) مخلوط شده و نام ابدالی خود را به آنان داده باشند:
आभा f. AbhA splendor
दल n. dala part
अल n. ala excellent
حسن پیرنیا در جلد دوم تاریخ ایران باستان، زیر عنوان اسکندر در آگریاسپ، رُخّج، پارپامیزاد و باختر، در صفحات ۱۶۸۳ و ۱۶۸۴ از روی منابع یونانی نام مردم دادیک (عادل و بخشنده و خیّر) را تحت نام یونانی اِوِرگِت (خیّر) و نام ایرانی آگریاسپ (نگهدارنده اسبان برتر) را در سمت رُخج (قندهار) و شمال گدروسیا (بلوچستان) چنین معرفی میکند:
“اسکندر پادشاه مقدونی پس از آنکه به کارهای زرنگ (سیستان بعدی) تمشیتی داد و یک نفر والی برای هرات معین کرد، به طرف مردمی راند که موافق نوشته های مورخین یونانی اِوِرگِت (خیّر= دادیک) نام داشت. دیودور گوید (کتاب 17، بند 81): این مردم وقتی معروف به آریماسپ (آرام کننده اسبان، یا دارای اسبان رام) بودند و حالا ایشان را به نام یونانی اورگت (خیّر) نامند. وجه تسمیه از این جاست که کورش در موقع لشکرکشی در صحرایی بی آب و علف دُچار قحطی شد. به طوری که سربازان او یکدیگر را می خوردند. در این وقت این طایفه با سه هزار ارابه که مملو از آذوقه بود، به کمک کورش شتافت و در ازای این همراهی غیر مترقب، کورش این مردم را از دادن مالیات معفو داشت و هدایای زیاد به آنها داده، اسم طایفه را به اورگت (=دادیک) تبدیل کرد. اسکندر هم که بدین محل رسید، مردم با آغوش باز او را پذیرفتند و او هدایای زیاد به آنها داد. اهالی گدروسیا (بلوچستان پاکستان و ایران) نیز -که در همسایگی مردم آریماسپ سکنی دارند – اسکندر را خوب پذیرفتند. این روایت گفته های هرودوت را راجع به لشکرکشی کورش به مشرق ایران، تأیید می کند ولی زمان این کشورگشایی ها محققاً معلوم نیست.
کنت کورث در این باب چنین گوید (کتاب7، بند 3): این مردم را در ابتدا آگریاسپ (نگهدارنده اسبان برتر) می نامیدند. ولی، چون کورش در اینجا به واسطه وفور آذوقه و سخاوت مردم از خطرات قحطی و سرما برست. از این زمان آنها را اِوِرگِت نامیدند…
روایت آریان هم نوشته های دیودور و کنت کورث را تأیید میکند. او گوید (کتاب 3، فصل 9،بند 3) که اسم این مردم در ابتدا آگریاسپ (نگهدارنده اسبان برتر) بود و چون در سفر جنگی کورش بر ضد سکاها به او کمک کردند، از آن زمان به اِوِرگِت (منظور دادیک=بخشنده و عادل) معروف گشتند. بعد مورخ مزبور از این مردم تمجید کرده، گوید که این ها به سایر خارجی ها شبیه نیستند، مانند یونانیها متمدن زندگانی میکنند و با عدالت آشنا هستند. اسکندر به آنها آزادی داد هر قدر زمین می خواهید، انتخاب کنید، ولی آنها زمین کمی انتخاب کردند.
ژوستن هم از مردم اِوِرگِت ذکری کرده است. مطابق تروگ پمپه اسم سابق این مردم آداسپ (بخشندۀ اسبان) بوده است.”
معنی نام پشتونها و نامهای کهن ایشان:
معنی نام پشتون به معنی مردم کناری و پشتی است. چون نامهای کهن ایشان یعنی مردم پارادان، آپاریتی، پتان، پسیانی و اوَگانه (افغان) نیز به همین معنی هستند:
ava (अव).—ind S A preposition and prefix to words; corresponding to from, down from, away.
गण m. gaNa gang
عنوان پتان افغانها در نزد هندوان را هم می توان از پئیتی اوستایی (پت، پشت) به همان معنی مردم پشتی یا از کلمهٔ پتنَ سنسکریت به معنی بیرون افتاده و کناری گرفت. اپاریتی نیز به همین معنی است:
patana, (nt. adj.) (fr. patati) falling, falling out
अपार m. apAra beside
इत adj. ita going and comig (living)