منتهای دنائت ضد مردمی رجوی در دادگاه نوری

 

موسی حاتمیان :

آقا امام زمان مجاهدین، در مسابقه با برادران حاکمش در این آیین، امروز رکورد جدیدی را در ضدیت با جنبش دادخواهی مردم میهنمان، به نام خود و اسلام انقلابی، در دادگاه استکهلم به ثبت رساند.

 واضح است که سواستفاده هر دو ولایت غالب و مغلوب، از کودک سربازان و جوانان میهن، برای عملیات انتحاری باز کردن میادین مین در جنگ، تا جنگ جمل قدرت بین دو طرف مدعی خلافت اسلامی(یکی بر اساس اصل دین و یکی نوین!)، از آغاز دهه شصت در زندان، تا اعدام و تمام کش کردن در خیابان، از به قربانگاه فرستادن در عملیات موسوم به فروغ جاویدان تا قتل عام زندانیان، از دستور تشکیلاتی خودسوزی ها برای آزادی مهرتابان، تا خودسوزی یاسر اکبری و علیرضا طاهرلوی بجا مانده از قتل عام زندانیان در اشرف هزار کهکشان، و بسیاری جنایات آشکار و نهان، مانند سواستفاده و بردگی جنسی دختران و زنان در حرم امام هشتم شیعیان تا امام زمان مجاهدان و …، البته که قلب هر وجدان را به شرط شرافت، جریحه‌دار و از همین دریچه ی نگاه انسانی به قربانی، عواطف و احساسات را فوران می کند، اما در یک واکاوی وقایع اتفاقیه، برای نگاه و تحلیل و شناخت درست هر کدام از پدیده های اجتماعی، سیاسی، تاریخی و…ما تنها می توانیم به مستندات و سابقه ی امر اتکا کرده، تا واقعیت را دریابیم.

همگان امروز شاهد بودند و شنیدند، که لوطی هفت خط هراسان مجاهدین، از ترس باز شدن کلاف جعبه سیاه قتل عام و قاتلین، یکی دیگر از قربانیان خویش(بمثابه ی انتر بچه ای فراری از قفس پادگان عراقی) را برای نمایش تنفر انگیز و سیاست شکست دادگاه، توجیه  و برای سرگرمی و تلطیف فضای نوری در دادگاه استکهلم حاضر کرد,، که البته با خنده و دلخوشی حمید نوری نیز همراه شد!.

همچنانکه در اتاق کلاپ هاوس دادگاه نوری، توسط نگارنده و دیگر ساکنان سابق کمپ اشرف، به اختصار برای حاضران توضیح داده شد، شاهد «مظلوم امروز»، پس از آزادی از زندان، به همراه همسر و تعداد دیگری از اقوام ، با کمک سازمان، به کمپ اشرف در عراق منتقل شدند، اما پس از مواجهه با واقعیت دگردیسی شده ی رجوی، و تشکیلات سازمان در کمپ اشرف، که هیچ شباهتی در توهمات اذهان دهه ی شصتی خودشان، با این شیر همیشه بیدار بی یال و دم و اشکم! در اشرف ندیدند، و در ابتدای آشنایی ایشان با گندابی موسوم به انقلاب ایدئولوژیک مسعود و مهر تابان، به آنها دستور ایدئولوژیک – تشکیلاتی داده شد، که بایستی بلادرنگ از همسر خود طلاق ابدی بگیرند، و زنان مجاهد «هبه» و متعلق به رهبری عقیدتی هستند…، شاهد امروزی که در زندان و زیر کابل‌های ناصریان و عباسی نبریده بود، به یکباره برید، و مدت کوتاهی پس از سقوط دولت صدام، و در حالیکه همگان در ایران و اشرف و جهان، هیچ تردیدی در شناخت هویت حاکمان دولت جدید عراق نداشتند، در اولین فرصت پیش آمده، خود را به نیروهای تحت فرماندهی سپاه قدس و قاسم سلیمانی تسلیم کرد، که البته این نمونه ها، همه و همه، برگ های زرین(از نوع پایین!) رجوی بوده و هست، که چگونه زندانیان سیاسی مقاوم را در بده و بستانهای سالیان با جانیان، به سمت رژیم هل یا تحویل داده است، که از این نمونه ها قبلاً به مواردی چون نصیری شاعر قتل عام شدگان و مصطفی غنیمتی اشاره کرده ام.

هنگامی که رجوی در ارتباط زنده با ما در کمپ لیبرتی، مقدمات قتل عام اعضای بجا گذاشته در کمپ اشرف را چید، و در نامه ی تندی به وی هشدار دادم، و صریحا برایش نوشتم، که در صورت قتل عام بچه‌ها در اشرف، خودت مسول تمام عیار این همدستی با رژیم هستی، و فردای آن روز مرا به همین اتهام انتقاد صریح به رهبری، تحویل پلیس عراق دادند، تا بخیال خام رجوی، مرا در نظر اعضای تشکیلات بسوزاند، و پس از مطلع شدن به سنگ خوردن تیرشان، بدلیل ارتباط تلفنی که با بعضی جداشدگان داشتند، تلاش کردند که در ارتباط با مادرم و خودم، ضمن غلط کردن گویی، با ادعای بی اطلاعی خواهر مریم از این موضوع، مرا برای برگشتن به کمپ مجاهدین ترغیب کنند، و هنگامی که این سنگ رهبری عقیدتی نیز به سنگ خورد، تلاش کردند، که در ارتباط با یکی از اقوام جدا شده که خود را به سوئد رسانده، و توسط همین سازمان مانع دریافت اقامت گرفتن او شده، و تیغ برگرداندن او به آلبانی را بالای سرش گرفته بودند، سعی کردند که توسط یکی از مسولین سابق من(عیسی) که برای اجرای این طرح در سوئد بود، مرا ترغیب به فرار از دست نیروهای امنیتی عراق بکنند، تا یک تاکسی مرا در اطراف هتل ارض الزهور سوار و از آنجا دور کند، تا به ادعای دروغ شان، مرا به سوئد برسانند!… هنگامی که متوجه طرح پلید رهبری شدم که خیال دارد سرنوشت مسعود دلیلی دیگری برای من نیز مهیا کند، و نهایتاً همان آشنای جدا شده در سوئد اعتراف کرد که در زمان اصرارش برای این طرح  فریب، برادر عبسی (مسول امنیتی و محافظ رجوی) بالای سرش ایستاده و او را مجبور به این کار کرده است…، و پس از اینکه این تیر زهرآگین رجوی برای قتل دیگری به سنگ خورد، همین شاهد امروز دادگاه را نیز به همراه تعداد دیگری از زندانیان سیاسی سابق که جدا شده، اما مجدداً در ارتباط با سازمان قرار گرفته بودند را در ارتباط تلفنی با من در هتل عرض الزهور بغداد قرار دادند… آقای شاهد امروز با سناریوی دستور گرفته شده، و با طرح وضعیت خطرناک تهدیدات جانی من، که البته درست می گفتند و از تمام قضایا و تهدیدات و حملات فیزیکی و جراحت من نیز اطلاع دقیق داشتند، بار‌ها از من درخواست و خواهش کرد، که پاسپورت سفارت ایران در بغداد را بگیرم، و از این وضعیت خطرناک خارج بشوم، و هنگامی که پاسخ های صریح و عصبانی من و رد نکردن مرز سرخ با رژیم را می شنید، هر بار توضیح می داد، که من خودم نهایتاً وقتی هیچ چاره ای جز این راه نبود، و سفارت رژیم هم هیچ درخواستی برای همکاری از من نداشت، من هم پاسپورت سفارت را گرفتم تا توانستم از عراق خارج شوم، و اکنون هم مجدداً در ارتباط با سازمان هستم، و خواهشاً تو هم همین کار را بکن و دست از این چپ روی و خیره سری بردار!، والا تو را سر به نیست می کنند…اما برای اینکه به گوش مسولین خط دهنده برساند، به او پاسخ دادم که رجوی مرا تحویل پلیس تحت امر سپاه قدس داد، تا بخیال خام خودش مرا با رژیم مالی کردن بسوزاند، و خیالش از بابت یک اپوزیسیون قدیمی در تشکیلات راحت شود، لذا اگر جانم هم در این جا قربانی سیاست همدستی او با سپاه قدس بشود، به او فرصت نمی دهم که با پاسپورت به این هدفش برسد، و اگر چه  سازمان و رهبری هیچ مرزبندی با رژیم ندارد، اما من هرگز مرزبندی خودم با رژیم را مخدوش نمی کنم…، همچنانکه در پاسخ اظهار نگرانی مسول امنیتی ایشان و دیگر جداشدگان، که البته بدرستی به من تهدیدات جدی جانی در آنجا و نیروهای داعش که تا نزدیکی هتل به  اصطلاح کمیساریای عالی سازمان ملل متحد و سپاه قدس پیش آمده بودند را یادآوری می کرد، تا به درخواست اوور و …برای کمک به خارج کردنم پاسخ مثبت بدهم، به این برادر عیسی نیز به طعنه گفتم، که بنا به اطلاعیه های رهبری و سازمان، داعشی ها عشایر انقلابی عراق هستند!، و بنابر اطلاعیه های خودتان با ما کاری ندارند….

و حالا در طنز تراژدیک امروز تکرار سندرم استکهلم!، شاهد مجاهدین تلاش کرد، تا تمامی ضعف های برشمرده ی خویش(که البته حق انتخاب او بوده است!) را رذیلانه‌ به شاکی اصلی دادگاه نسبت بدهد، که مثلاً به او کمک کند از مخمصه ی عراق خارج شود، تا در طرح بعدی وزارت اطلاعات(بنا به ادعای رهبری عقیدتی سازمان) برای به دام انداختن نوری، مانع شهادت این شازده  فراری در دادگاه او بشود، و معلوم نیست که این سینه چاک شهادت دادن، البته نه بر علیه نوری، بلکه مصداقی، چرا با یکسال تأخیر، شرمسارانه و بفرموده برای این مأموریت مهم اقدام کرده است…زهی بیشرمی برای انتر بچه ی فراری و طنز نویس دادگاه مجازی و تمامی مدعیان «پیاده شده از قطار جنبش دادخواهی»…، البته به اذعان مکرر خودش، ایرج مصداقی بارها به او کمک های مالی کرده بود، و بقول خودش اگر حمایت های مالی، مشورتی و راهنمایی های ایشان نیود، نمی توانست به اروپا برسد!، و این‌ها در حالی بود که من همزمان در آن موقع با ایرج مصداقی و مختار شلالوند و …نیز تماس داشتم، و ایشان ضمن همدردی با این شاهد قربانی، هرگز کلامی در مذمت او به من نگفته بودند!.

اگر بنده ای یا خدا ناشناس

نمک ناشناسی نمک ناشناس!

وگر بینوا گشته ای آس و پاس

در این نرد خونین تویی مهره تاس!

البته شاهد و مسولین مربوطه، خوب خوب می دانند!، که نگارنده مستند سخن می گوید!، و فعلاً به همین اختصار اکتفا می کنم.

واقعیت این است که بر خلاف تصور اولیه ی شنوندگان دادگاه امروز، در ادامه ی تلاش تمام عیار مجاهدین در دادگاه آلبانی برای نفی شاکی و دادگاه نوری، شاهد امروز نیز برای ادامه پروپاگاندای دروغ و بیمارگونه ی رهبری عقیدتی، با ادعای رابطه خانوادگی با مادران خاوران، بار دیگر از هیچ رذالتی برای حذف حمزه شلالوند دریغ نکردند، و با نقل قول از مادران خاوران مدعی شد، که آن مادر شهید با مش دولت (مادر حمزه) رابطه ی نزدیکی داشته، و توسط او شنیده که حمزه در اوین اعدام شده است!، اگر چه این همدستان آشکار قاتلان خاوران، هدفی جز بی اعتبار کردن شهادت مختار شلالوند نداشته و ندارند، اما خبر نداشتند که فروغ شلالوند بعنوان شاهد زنده حاضر است، و همانطور که ایشان برای تمامی شنوندگان در داخل و خارج کشور توضیح داد، او که از ده دوازده سالگی همسفر همواره ی مادربزرگش (مش دولت) در ملاقات های گوهردشت تا مرداد شصت و هفت بوده است، هرگز نام این ادعای جدید فرقه پلید رجوی که توسط شاهد امروز نشخوار گردید را نشنیده است…!.

همانطور که تاکنون به اختصار و از زوایای دیگری به دلایل و پایه های این همسویی و همدستی رجوی، و وادار کردن شاهدان خودش در حمایت و همکاری با متهم و رییسی و خامنه‌ای در دادگاه نوری اشاره کرده ام، برای کسانی که به عمق این دلبستگی مشترک اندیشه ی اسلامی ولایت غالب و مغلوب آشنایی کافی ندارند، به یکی دیگر از این پایه ها اشاره می کنم.

دادگاه نوری در آستانه ی حضور شاهدان چپ برای بررسی چپ کشی در قتل عام زندانیان سیاسی قرار دارد، و این چپ کشی را بر اساس حکم ارتداد مرتکب شده اند. بدلیل اینکه رجوی نیز مانند خامنه‌ای و رییسی و نوری، تا بن استخوان به مولای متقیان ایمان دارد، و اتفاقاً در کتب اربعه شیعه، احادیث بسیاری از قتل عام مرتدان، توسط همین علی مولایشان(در اشکال گوناگون آتش زدن، گردن زدن، اتاق گاز و …) مستند شده است، و می توانید برای کسب اطلاعات بیشتر به سخنان اسماعیل وفا یغمائی، ایمان سلیمانی و مانی در لینک زیر نیز مراجعه کنید:

https://t.me/radiomani/1523

بله بنا به استناد همین ها بود، که خمینی جلاد از قتل عام دفاع می کرد، و مجاهدین نیز از همان نشریه ی شماره سه بصراحت از قتل عام او حمایت کردند…، و اکنون به همین دلیل چپ کشی در قتل عام، وجه بارز این اندیشه ی ضد بشری، در این دادگاه، واکاوی و در معرض دید عموم مردم ایران و جهان قرار می گیرد، و از همین وحشت مشترک ارتجاع غالب و مغلوب است، که همزمان با پروپاگاندای دروغ شاهد امروز، همزمان نیما سروستانی را نیز به همین اتهام ارتداد و همراهی با اتحادیه کمونیستها و ریاحی اعدام شده  …و البته تنها بدلیل تلاشهای خستگی‌ناپذیر و ارزشمند ایشان در همراهی با ایرج مصداقی و پژواک بلند فریاد قتل عام شدگان در ایران و جهان، مورد حملات رذیلانه‌ای قرار داده اند!، و با کمک رسانی به نوری و وکلایش تلاش می کنند، که حتی فیلم های تاریخی و ماندگار نیما سروستانی را نیز مانند خاک خاوران از حافظه تاریخی مردم میهنمان  پاک کنند…

 اگر از سطح ادعاها و شعارهای بظاهر سوپر چپ و اسلام انقلابی چپ مارکسیسم!، اندکی به عمق این معجون تعفن تاریخی(و بوی گندش، از آن بهمن سیاهی که بر مردم و میهنمان آوار کردند، و تمام میهن تاکنون را پر کرده است) بنگرید، درخواهید یافت که اتفاقاً اتهام اول ایرج مصداقی، و دیگر جدا شدگان از سازمان نیز بر اساس همین حکم ارتداد از سوی رجوی و رییسی بوده و هست!، که در امثال مرتد فطری نظیر محمد رجوی و…بیشتر مورد خشم و کین رهبری عقیدتی قرار گرفته و می گیرد، بنابراین وقتی ادعا می کنیم که دادگاه نوری، یک محاکمه و دادگاه تاریخی می باشد، عطف به این اشارات است، و همانطور که ایرج مصداقی بارها گفته است، سوای هر نتیجه ای، در این دادگاه، ما و مادران خاوران و آبان و خوزستان، و جنبش دادخواهی مردم میهنمان، تا همین نقطه نیز پیروز شده ایم، زیرا تمامیت یک اندیشه اسلامی قتل عام را به محاکمه ی تاریخی کشانده ایم، و ایستادن تمام قد رجوی و هر چپ و راستی در کنار خامنه‌ای و رییسی و نوری، بروز گریز ناپذیر ماهیت ها در این سرفصل برگشت ناپذیر جنبش دادخواهی مردم ایران است!.

سه شنبه شانزده آذر/ December 7,2021

استکهلم

پاورقی:

دنائت: پستی ، نانجیبی(فرهنگ فارسی معین) و در دیگر فرهنگ لغت فارسی: پست فطرتی، پستی، دونی، رذالت، فرومایگی، ناکسی، نامردمی، نانجیبی، لئامت، بی گوهری

هبه (تصاحب زنان) سوره الأحزاب ، آیه ۵۰ 

«پیاده شده از قطار جنبش دادخواهی» از نامه ی شاعر توانای میهنمان مینا اسدی به هادی خرسندی