موضع شیعیان مخالف حزب الله لبنان در قبال شرایط کنونی

 

دکتر محمود مسائلی :

طرح موضوع

پیشتر در دو نوشتار با عناوین «مقاومت جنوب لبنان علیه حزب الله» و «چرا بخش بزرگی از شیعیان لبنان با حزب الله مخالف هستند؟» که در کیهان محترم لندن انتشار یافتند، گوشه‌هایی از نقطه نظرات و مواضع بخش بزرگی از شیعیان لبنان در رابطه با نفوذ جمهوری اسلامی در ایران برای علاقه‌مندان توضیح داده شد. این نوشتارهای بر اساس نقطه نظرات دکتر علی خلیفه، استاد دانشگاه بیروت، رهبر جامعه مدنی این کشور، و بنیانگذار «جنبش آزادی برای لبنان»[i]، تنظیم شدند. همچنین توضیح داده شد که نامبرده با فعالیت‌های گسترده‌ای که در میان شیعیان لبنانی دارد، همراه با جایگاه آکادمیک خود، همواره حزب الله به بعنوان یک نیروی دست نشانده جمهوری اسلامی به چالش کشیده است. اخیرا و با دنبال ضرباتی که به حزب الله وارد شد، کشته شدن حسن نصرالله، و ورود نیروهای اسرائیلی به جنوب لبنان، به ذهنم رسید به مواضع ایشان نگاهی داشته و برخی از نکات را با خوانندگان در میان بگذارم.

موضوع شیعه شاید مهمترین دغدغه خاطر طیف بزرگی از مردم لبنان است که خود را نیز شیعه می‌دانند، اما نگاهشان با آنچه در اینران امروز در جریان است، و یا حزب الله لبنان آنرا نمایندگی می‌کند، أساسا متفاوت می‌باشد. آنهایی که در این طیف نگرش مذهبی هستند، مانند شرایطی که پیش از انقلاب در ایران رایج بود، معتقدند که یک حد فاصل قطعی میان اعتقادات دینی و سیاست باید ایجاد شود. برای آنها تنها راه نجات کشور تشکیل یک دولت ملی است که در آن قدرت حاکمیت براساس مبانی کشور-دولت مدرن و نهادهای ضروری آن تعریف شود تا اینکه یک وضعیت فرقه‌ای کنترل کشور را به دست گیرد. در پیامی که از آقای دکتر خلیفه دریافت کردم، او شرایط دوران شاه فقید در ایران را یادآوری کرد و بیان داشت که منع دخالت مذهب در مدیریت سیاسی جامعه راه نجات لبنان است. آنچه در زیر می‌آید از نوشتارها و مصاحبه‌های او به دست آمده است.

وضعیت فرقه‌ای

شرایط لبنان دنباله یک وضعیت فرقه‌ای گذرا نیست. در طول تاریخ فرقه‌ای جامعه متکثر لبنان، نه نوعی جنبش آزادی خواهی، بلکه «شیعه‌گرایی سیاسی» این وضعیت فرقه‌ای را به شکل افراطی خود دنبال کرده است. تمرکز بسیاری از مسائل پیچیده در سیاست، فرهنگ و جامعه، به طور همزمان، با أراده‌ای برای تخریب، برهم زدن نظم اجتماعی، و چنگ زدن به درون جامعه و تحت سلطه در آوردن بیرون، ترور هویت، محو آگاهی، تغییر تاریخ، و نادیده گرفتن توسعه و الزامات آن، همراه شده است. افراط گرایی «تشیع سیاسی» با افزایش نفوذ آن در داخل رژیم و به قیمت استقرار آن تشدید می‌شود، که ترس و نگرانی سایر احزاب را افزایش می‌دهد و منجر به درگیری‌های سیاسی مکرر می‌شود.[ii] در جامعه لبنانی، ناخودآگاهی نسبت به شکست و انکار واقعیت، که منجر به زیر سؤال بردن عملکرد «شیعه‌گرایی سیاسی» و انتخاب‌های آن حتی در صورت فاجعه‌آمیز بودن آن و انکار پروژه دولتی به‌عنوان ابزار تنظیم‌کننده در جامعه می‌باشد، هنوز وجود دارد.

«پیروزی خون بر شمشیر» شعاری برای یک رویداد تاریخی نمادین که «تشیع سیاسی» آن را عنوانی برای تاریخ حوادث بعدی و جاری باز می گرداند، تا پیروزی و شکست یکی شود، مخالفت و وفاداری یکی شود و اکثریت و اقلیت یکی شود، و به این طریق «تشیع سیاسی» از پاسخگویی و مسئولیت پذیری مصون می‌ماند. پیروز است یا شکست خورده، چه در میان مخالفین باشد و چه وفاداران، چه در میان اکثریت باشد و چه در اقلیت. این کورکردن با جنگ سی و سه روزه در ژوئیه ۲۰۰۶ همراه بود و از اکتبر ۲۰۲۳، ناخودآگاهی شکست نظامی، و کورسازی آگاهانه توسط تشیع سیاسی دنبال می‌شود که علیرغم همه زیان‌هایی که به بار آورده است، و بدون هیچ فکر و پاسخگویی، همیشه پیروز می‌ماند.[iii]

نوع دیگری از کوری در عرصه سیاسی در داخل وجود دارد که مبتنی بر نفی بازی سیاسی، قواعد و ابزار آن است. هیچ مخالف یا حمایتی برای انکار قواعد بازی دموکراتیک که منجر به انتقال قدرت می شود وجود ندارد. هیچ اکثریت یا اقلیت وجود ندارد، زیرا هر زمان که حزب الله احساس کند که موازنه های موجود به نفعش نیست، رژیم را می‌تواند با توقف کار مکانیسم های مختلف مختل کند، همانطور که در دوره ریاست جمهوری اتفاق افتاد.

مسئله شیعه به انباشتن تاریخ شکست و از دست دادن آگاهی خود خلاصه نمی‌شود. بلکه به راحتی آنها را پیروزی تلقی کرده و بازی سیاسی و ابزارهای آن را انکار می‌کند، تا حاکمیت بدون پاسخگویی برقرار شده و به تحمیل خود به مردم منجر شود. شرایط طوری است صدای دولت خاموش می‌شود و دست سیاسی شیعه بی بند و بار باز باقی می‌ماند، بو در نتیجه آسیب به تمام سطوح حکومتی و چارچوب های تنظیم کننده جامعه کشیده شود. جای خالی دولت (عرفی) به نوک کوه یخ تبدیل شده است، وضعیت خطرناکی که همه ساختارهای جامعه را در بر گرفته است. تشیع سیاسی برای جایگزینی نظام دفاعی و امنیتی با شبه نظامیان مسلح که جایگزین نیروهای مسلح قانونی  هستند، اقتصادی موازی با اقتصاد مشروع عرفی، و سیستم آموزشی کمکی برای نظام آموزشی لبنان بود تلاش می‌کند… در داخل سرویس‌های امنیتی نفوذ سیاسی شیعه یا تلاش برای تحمیل یا گسترش نفوذ آن مشاهده می‌شود. در مراکز تصمیم گیری آموزشی، تشیع سیاسی برای تحمیل جهت گیری‌های خود بر سیاست رسمی آموزشی، در شوراهای دانشجویی در دانشگاه لبنان، و در مرکز آموزشی تحقیق و توسعه، حزب الله در تلاش برای تحمیل نفوذ خود می‌باشد. حزب‌الله همچنین با آماده‌سازی کنیروی انسانی وابسته به خود و با ویژگی‌های مورد نیاز مکانیسم‌های مشارکت در نهادهای اقتصادی قانونی از جمله نهادهای تجاری و مالی، علاوه بر ایجاد حلقه و اقتصاد موازی خود، به دنبال نفوذ به دایره مشروع اقتصادی است.[iv]

در این شرایط راهی برای حکمرانی (عرفی) و توسعه اقتصادی و اجتماعی نیست، بلکه دریچه‌ای به سوی فلاکت خباز شده است. در اینجا بحث شیعه بر نکوهش توسعه یافتگی، در ازای تجلیل از بدبختی و تحقیرآمیز دانستن فرهنگ زندگی و توهین به شادی و لذت قرار دارد. اگر بدبختی و فلاکت نتیجه اجتناب ناپذیر همه عناصر «موضوع شیعه» است، برچیدن این عناصر پیچیده با پافشاری بر حق حیات و آزادی‌های بدیهی در مواجهه با فلاکت حاصل می شود. آزادی بدیهی حق طبیعی فرد است. زندگی، رضایت، شادی، لذت و اشتیاق به آرامش و امنیت: همه اینها چیزهای ساده ای است… اما کافی است تا پیچیدگی عناصری را که در کنار هم قرار گرفتند و «مسئله شیعه» را که مرگ را تجلیل می‌کند، غم، اندوه، درد، درگیری های دائمی و رویارویی های مداوم را باعث می‌شود، بر همگان روشن شود.

بنابراین، صدای ما از درون جامعه شیعه مخالفت جنگ است. حزب‌الله مشروعیت خود را پس از نظامی‌کردن فرقه، کاهش نمایندگی آن و تحمیل یک ایدئولوژی مذهبی مغایر با ارزش‌های جامعه کثرت‌گرای لبنان را دارد از دست می‌دهد. بنابراین دیده می‌شود که شکلی از دوگانه گرایی شیعی بوجود آمده است؛ شیعه گرایی که از سوی حکومت اسلامی در ایران به لبنان کشیده شده است، و شیعه‌ای که با آن مخالف است. بنابراین، باید با این شکاف عمده مقابله کرد. جایگاه مذهب نباید با ورود آن به سیاست مخدوش شود. دکتر خلیفه خاطرنشان می‌سازد که شیعیان وجود دارند و خود را بیان می‌کنند و تعداد آنها در حال افزایش است. آنها با سخنان سمیر جعجع، رئیس حزب «نیروهای لبنان» که پروژه دولت مدرن و حاکمیت ملی و آزادی‌ها را مطرح می‌سازد، موافق هستند.[v]

راهی به پیش

هیچ ابتکاری به اندازه رویدادهای شتاب دهنده در افق کنونی جامعه لبنانی نمی‌تواند باشد. یک مرجع مشخص در لبنان، با و زبانی که توجه فعالان و تأثیرگذاران منطقه‌ای و بین‌المللی را به خود جلب کرده است، در حال بازپس گیری جایگاه خود است. جنبش آزادی برای لبنان ضرورت تشکیل یک دولت لیبرال مدرن را به گوش می‌رساند. بجز تشکیل یک دولت مدرن ره دیگری برای لبنان وجود ندارد. صدای مخالفت‌های نوظهور شیعیان این نیاز را مطرح می‌سازد که  یک چشم انداز ملی جامع حول محور موضوعات کشور شکل گیرد. بهره برداری از سیاست هدف نیست، آنچه مهم است شامل سیاست، فرهنگ و جامعه می‌باشد.

با در نظر داشت که زمان این تغییرات فرا رسیده است. اقتصاد لبنان در نتیجه مداخله حزب الله در سوریه و قانونی شدن مرزها برای قاچاق، رو به تحلیل گذاشته است. حزب الله باید جنگ را متوقف کند، زیرا سلاح‌های آن دیگر از لبنان محافظت نمی کند، بلکه وحدت ملی کشور را تهدید می کند… چه کسی اجازه می‌دهد که به این راحتی جنوبی‌ها، امنیت و معیشت خود را قربانی کنند؟ هیچ مقاومتی تا ابد باقی نمی‌ماند. مرزهای زمینی و مناطق مورد مناقشه پس از تکمیل مرزبندی دریایی، بهتر از فرمول حزب الله است که با جامعه و فرهنگ متنوع لبنان سازگاری ندارد. حزب الله به سمت نابودی می‌رود و ۴ میلیون لبنانی را با خود می‌برد. • آنچه ما تجربه می‌کنیم نتیجه انتخاب حزب الله و کسانی است که در انتخابات به آن رای دادند. بخشی از محیط شستشوی مغزی شده حزب الله که در انکار زندگی می‌کند و شکست را پیروزی و ذلت را سربلندی و عزت می‌داند. پس از هر اتفاقی که می‌افتد، تابعیت لبنانی نصرالله باید لغو شود.[vi]

علی خلیفه نگران جامعه لبنان است: «ما با یک فاجعه و یک مهمانی جنون روبرو هستیم و مردم به سرنوشت خود رها شده اند…» بنابراین، همبستگی ضروری اخلاقی انسانی می‌تواند بر این شرایط غلبه کند. «حزب‌الله نه می‌تواند از لبنان محافظت کند و نه می‌تواند از اعضای آن محافظت کند، و کسانی که آن را تاسیس و تامین مالی کردند، امروز در حال مذاکره برای کاهش نقش آن هستند». معامله خون لبنانی‌ها و شیعیان برای حزب الله ارزان نیست. میان شکل گیری یک دولت مدرن و حزب الله، ما دولت را انتخاب می‌کنیم.[vii]

بعد از کشته شدن اسماعیل هنیه و  سپس حس نصرالله، موضع نهضت آزادی لبنان بازهم در مقابل تشیع سیاسی و فروش لبنان به جمهوری اسلامی توسط خزالله قرار گرفت. آیا جموری اسلامی آمده بود تا حقوق‌ها را افزیش دهد تا بتواند در برابر اسرائیل مقومت کنند؟ مقاومت در برابر هر نوع اشغال امری طبیعی است. نه نیاز به مذهب دارد و نه ایدئولوژی. اما در اثر سیاست‌های حزب الله، امروزه لبنان به جهنمی تبدیل شده است این حزب الله است که بعنوان شاخه نظامی جمهوری اسلامی این مشکلا را برای کشور باعث شده است. این مواضع بطور روشنتر در رخدادهای اخیر بیان شده است: «اظهارات عباس عراقچی، وزیر امور خارجه رژیم ایران در بیروت، به درد و رنج مردم لبنان هیچ ارزشی نمی‌دهد، بلکه همچنان دستورات خود را به گونه‌ای که با منافع مردم لبنان تناسب ندارد، بر مقامات لبنان تحمیل می‌کند».[viii] دکتر علی خلیفه به رادیو صدای لبنان درباره تخلفات دیپلماسی ایران در لبنان توضیح مداد. حادثه بمب گذاری پیجرها دخالت سفارت ایران در بیروت در نقش‌های امنیتی و نظامی برخلاف مقاوله‌نامه حقوق دیپلماتیک وین است. این امر تمامیت ارضی و استقلال سیاسی لبنان را نقض می‌کند. در گفتگوی خود با صدای لبنان، دکتر خلیفه افزود در مواجهه با این نقض حاکمیت ملی کشور، مقامات رسمی به ویژه وزارت امور خارجه موظفند ماهیت اینگونه اقدامات را روشن کنند.

باز نشر از کیهان لندن

[i] المؤسّس في حركة “تحرُّر من أجل لبنان

[ii]  المقال منشور في دورية فان رقم ٤ (عدد تموز ٢٠٢٤) الصادرة عن مؤسسة أمم للتوثيق والأبحاث من ضمن ثلاثية مقالات بعنوان: “هل يمكن أن يخرج من الطائفة الشيعية في لبنان مشروع سياسي معارض للثنائي الشيعي؟”

[iii]  همان

[iv]  همان

[v]  رامی شفیق، إخلاء جنوب لبنان.. تبني الحكومة “ألسنة حزب الله” وأخذ البلد إلى الانتحار، سياسة  » شرق أوسط». 6:11 م, الأحد, 15 سبتمبر 2024 

 

[vi] https://www.youtube.com/watch?v=PQP1k0vBGNM

[vii] مصاحبه با Suroyo TV https://www.facebook.com/reel/1094389545389242

[viii]  صوت لبنان، هل تجاوزت ديبلوماسية ايران حدود سيادة لبنان؟