ناگهان نوزاد گریست

امیرسالار داودی :

چندی قبل خبری منتشر گردید که مضمون آن چنین بود: “سارقینی خودرویی را که نوزاد دختری هشت ماهه در آن بود، ربودند و لیکن به چند روز نرسید که متاسفانه خودرو، رها شده در یکی از مناطق حاشیه پایتخت پیدا شد و نوزاد هشت ماهه مورد اشاره، در اثر تشنگی و گرسنگی و شدت گرما، جان به جان آفرین تسلیم کرده بود.”

به گفته کارآگاهان، وقتی خودرو پیدا شد در حالتی بود که شیشه های خودروی مسروقه حاوی نوزاد هشت ماهه، تماماً بالا کشیده شده بودند و اما این که درهای خودرو قفل شده بودند یا خیر، اطلاعی در دست نیست و لیکن در هر صورت نوزاد هشت ماهه ولو درهای خودرو قفل نبوده باشد، امکان عقلی باز کردن و خلاصی یافتن از داخل خودرو را نداشته است و مضافاً پیکر “بنیتا”ی هشت ماهه، مبتلا به جمود نعشی شده و در اثر شدت گرما باد کرده بود…

و اما سارقین متعاقب دستگیری دو ادعای مهم و قابل بررسی ارائه کردند. اول این که حین سرقت خودرو متوجه و ملتفت بودن نوزاد هشت ماهه در آن نشده اند و اندکی پس از ربودن خودرو تازه متوجه می گردند و اما به دلیل ترس از دستگیر شدن نخواسته و یا قدرت تصمیم گیری صحیح پیرامون بازگرداندن نوزاد را نداشته اند و اما در هر حال هدفشان فقط سرقت خودرو بوده است و نه آدم ربایی و دوم، پلیس را از خودروی رها کرده در منطقه ای خاص مطلع کرده اند و مع هذا پلیس علی رغم اطلاع از محل رها شدن خودرو (طبعاً مشخصات خودرو مسروقه همان ساعت اول ارائه گزارش به اطلاع تمام واحد های پلیس می رسیده است) منفعل بوده است.

در مورد ادعای دوم شایان توجه است که دادستان کل کشور، اطلاع پلیس از محل رها شدن خودرو را تایید می کند.ناگهان نوزاد گریست/ امیرسالار داودی

و اما آیا سارقین خودروی حاوی نوزاد هشت ماهه، مرتکب قتل نفس عمدی شده اند!؟

در پاسخ ابتدا باید گفت که بنیتای خردسال در نتیجه گرسنگی و تشنگی و گرمازدگی شدید جان خود را از دست داده است و لذا سارقین حداکثر مسبب ایجاد شرایطی بوده اند که به موجب شرایط موصوف، اذحاق نفس واقع شده است و از طرفی به نظر می رسد که این ادعای سارقین یعنی بی اطلاعی آن ها از وجود نوزاد هشت ماهه حین سرقت، مقرون به صحت باشد.

لذا چنان چه این ادعای عدم علم سارقین را صحیح بدانیم، باید قائل به انتفای سوء نیت خاص قتل عمد در مورد سارقین باشیم.

سارقین از حضور نوزاد خردسال در خودرو حین سرقت بی اطلاع بوده اند و لذا، نه قصد ربایش نوزاد را داشته اند و نه حتی شاید تا دقایقی پس از ربایش برنامه ای برای نوزاد خردسال داشته اند. و اما تمام مسئله در مقطعی است که از وجود نوزاد خردسال مطلع می گردند، و حالا درست که آن ها می توانستند با ده ها روش نوزاد را به آغوش والدین نگرانش بازگردانند و مثلاً اینکه نوزاد را مقابل یک کلانتری و یا بهزیستی رها کنند و لیکن به دلایل نامعلومی آن ها بدترین انتخاب را داشته اند.

آن ها نوزاد را در خودرو باقی گذاشته و خودرو را در محله ای رها کردند و حتی به نظر نگران این بودند که نوزاد را فرد یا افراد بچه دزد بربایند و از این رو درها را قفل و شیشه ها را بالا کشیده اند و به پلیس اما خبر داده اند. حال چنان چه بتوانند اخبار به پلیس را ثابت کنند، وضع حقوقی شان با شرایطی نسبت به مورد عجز اثبات اخبار به پلیس توفیر خواهد داشت.

در واقع اگر آن ها بتوانند اخبارشان را به پلیس در مورد جا و مکان رها شدن خودرو ثابت کنند، آن گاه قتل خطئی در موردشان صدق کرده و در این وجه دیه بر عهده شان است و اما اگر نتوانند اخبار خود را به پلیس ثابت کنند، و یا چه این که اساساً مکان خودروی رها شده حامل نوزاد خردسال را به پلیس اخبار نکرده باشند، عملشان مصداق فعل نوعاً کشنده است و در این وجه تلقی قتل عمد از عملکردشان، بیراه نخواهد بود.

النهایه امید این که رسیدگی به این دست پرونده ها که تحت تاثیر قضاوت افکار عمومی است با تعجیل برآمده از احساسات معمول نگردد و شاهد باشیم که عقلانیت قضایی به وضوح در فرایند رسیدگی قابل رصد است.

منبع ماهنامه خط صلح