نسبی‌گرایی و روشنفکر ایرانی

روشنفکر ایرانی جهت‌گیری شناختی دارد. جهت‌گیری شناختی ناشی از خاستگاه طبقاتی این گروه اجتماعی است. خاستگاه طبقاتی بخش قابل‌ملاحظه‌ای از روشنفکران نه‌فقط در ایران، بلکه در بسیاری از جوامع درحال‌توسعه خرده‌بورژوازی است. این گروه اجتماعی در بسیاری از این جوامع در یک قرن گذشته از عاملیت اجتماعی و سیاسی برخوردار شد. تفکر اجتماعی، الگوی رفتار اجتماعی و سیاسی، عظمت طلبی، انحصارطلبی، تمامیت‌خواهی این طبقه در مقایسه با طبقه متوسط از خصوصیات متمایزکننده برخوردار است. روشنفکری وابسته به این طبقه اجتماعی به همین دلیل بیش از آنکه فرهیخته باشد، عامل و کنشگر اجتماعی و سیاسی است و به ملزومات جایگاه طبقاتی خود پایبند است. به‌علاوه، این خصوصیات تحت تأثیر ساختار جماعتی در ممالکت خاورمیانه اسلامی قرار دارد.

این الگوی رفتاری ممکن است، غرض‌ورزی ارزیابی شود. این‌طور نیست. غرض‌ورزی ماهیت فردی دارد، درحالی‌که این شیوه فکری، گفتاری و الگوی رفتاری ماهیت طبقاتی به‌تبع آن جامعه‌شناختی دارد. این گروه اجتماعی در قرن بیستم در ایران در مقابل اقشار سنتی، ازجمله دربار، اشراف، روحانیون و تجار قرار گرفت. دو گروه از اقشار سنتی – دربار و روحانیون – مانند روشنفکران در جماعت توسعه‌نیافته ایران، ادعای قدرت انحصاری دارند، بدون آنکه مانند طبقه بورژوازی یا کارگر در جوامع توسعه‌یافته با ساختار جامعه‌ای عاملیت و کارکرد اقتصادی و نقش تعیین‌کننده در بازتولید اقتصادی و به‌تبع آن اجتماعی جامعه داشته باشند.

عقل آن‌ها به همین دلیل، عقل معیشت نیست. این‌ها خلق، توده، امت یا عموم مردم را با استناد به برنامه اجتماعی و سیاسی مانند جوامع توسعه‌یافته خطاب نمی‌کنند. دستور کار اجتماعی و سیاسی این‌ها عمدتاً حاوی مباحث ذهنی، گاهی از نوع ایدئولوژیک است. این گروه در صورت تصاحب قدرت سیاسی مشروعیت قدرت خود را نه با برنامه اجتماعی سیاسی، بلکه با گزاره‌ای ذهنی و ایدئولوژیک توجیه می‌کند.

 این جایگاه و خاستگاه طبقاتی سبب شده است تا آن‌ها همواره سوی گیری یا جانب‌داری آشکار داشته باشند. سوی گیری شناختی انواع گوناگون دارد (کنوبلاخ، 1391)، لیکن افراد تحصیل‌کرده و روشنفکر عامل اصلی نوع خاص از سوگیری شناختی در ساختار جماعتی هستند. این نوع سوی گیر در فارسی گاهی «سوی گیری حمایتی» ترجمه‌شده است. ماهیت سوی گیری حمایتی در ایران به دلیل جایگاه اقتصادی و خاستگاه طبقاتی روشنفکران ایرانی ماهیت نسبی‌گرایی (Relativism) به معنای موردنظر کارل مانهایم دارد.

روشنفکر با گرایش چپ جهان‌سومی در ایران هر حکمی را درباره مخالفان خود به‌ناچار نسبی می‌کند. نسبی کردن، فرآیندی شناخته‌شده در تاریخ سرکوب است. این روند در قرن بیستم با ظهور مکاتب سیاسی ایدئولوژیک مانند فاشیسم، نازیسم، کمونیسم و حتی اسلام سیاسی در چند دهه گذشته بعد گسترده‌ای یافت. این مکاتب انسان را با خصوصیات نژادی، قومی، زبانی، دینی، مذهبی و این اواخر طبقاتی و مکتبی از یکدیگر جدا می‌کنند. این جدایی در خدمت نسبی کردن و انسان زدایی از انسان قرارگرفته و به‌این‌ترتیب زمینه برای سرکوب و قتل غیر انسان فراهم می‌شود. شاخص‌های غیرانسانی کردن انسان گوناگون است. ادیان از مفهوم کافر، نازی‌ها و فاشیست‌ها از مفهوم نژاد و کمونیست‌ها از مفاهیم طبقاتی مانند بورژوازی، انحرافی، عامل سرمایه استفاده کردند.

روشنفکر عمومی در دنیای سوم در سطحی غیرقابل‌باور از این الگوی افتراء، تهمت و حتی برچسب‌زنی استفاده می‌کند. تاریخ‌نویسی و تاریخ‌نگاری یکی از مهم‌ترین عرصه‌های نسبی‌گرایی است. مثلاً، روشنفکر ایرانی با گرایش چپ جهان‌سومی، اگر این عناوین خود نوعی برچسب‌زنی نباشد، تأسیس راه‌آهن در ایران در عصر رضاشاه را با اگر و نسبت دادن آن به بیگانگان نسبی می‌کند. اگر راه‌آهن غربی و شرقی بود، بهتر بود. راه‌آهن شمال جنوب در خدمت منافع بریتانیا است. روش منطقی در تفکر جامعه‌ای این است. شما درصدد تأسیس راه‌آهن شرقی غربی در کنار شمال و جنوب باشید. تأسیس سلسله پهلوی یا حتی تأسیس جمهوری اسلامی با نسبت دادن آن به این یا آن کارگزار دون‌پایه بیگانه نسبی می‌شود. منطق این است، تأسیس سلسله پهلوی در ردیف رخدادهای مشابه که در این عصر به فاصله یک دهه در سرتاسر دنیا در جریان بود، کاویده شود: تأسیس جمهوری ترکیه، استقلال عراق، قدرت گرفتن فرانکو در اسپانیا، هیتلر در آلمان، موسولینی در ایتالیا و بسیاری وقایع مشابه دیگر. سرنوشت رضاشاه مشخص و غیر مرتبط با رویدادهای دیگر دیده می‌شود تا نتایج دلخواه مناسب با منافع روشنفکر عمومی و مصالح اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی استخراج شود. به‌علاوه، فقدان عاملیت اجتماعی و سیاسی باشنده مُلکی در ساختار جماعتی توجیه شود. این خارجی‌ها هستند.

نسبی کردن، روندی به‌مراتب بااهمیت‌تر آن است که تصور می‌شود. شیوه تفکر منطقی مرتبط و انتزاعی است، درحالی‌که شیوه تفکر نسبی مشخص و غیر مرتبط است. تفکر علمی، یکی از شکل‌های تفکر منطقی است. تفکر علمی با تمایز انواع از راه انتزاعی کردن آن‌ها و در همان حال مرتبط دانستن آن‌ها، مانند نوع گربه‌سانان، به‌نوعی منطق در تفکر انسان جدید رسید. این نوع شناخت اساس شناخت شناختی در عصر جدید و نگاه علمی است، لیکن همان‌طور که تاریخ علم نشان می‌دهد، به مناسبات اجتماعی بستگی دارد. علم جدید و تفکر علمی محصول تغییر ساختار حوزه عمومی در ساختار جامعه‌ای در جوامع غرب در چند قرن گذشته است.

انسان در ساختار جماعتی ماقبل مدرن به‌ناچار مشخص (concert) و غیر مرتبط فکر می‌کند. این را می‌توان به‌راحتی در تحلیل محتوای اخبار شبکه خبر در جمهوری اسلامی به‌وضوح دید. اگر در روسیه سیل بیاید، شبکه خبر به‌منظور نسبی کرد، قبل از بخش خبر سیل در روسیه، خبر سیل در چند کشور غربی یا وابسته به غرب می‌آورد یا حتی جعل می‌کند، بدون توجه به این‌که سیل در آن کشور غربی چند ماه قبل رخ‌داده است. هدف نسبی کردن رخداد سیل و در کشور دوست و برادر روسیه است. بی بی سی فارسی نیز از همین روش استفاده می‌کند. کارشناس موسوم به سلطنت‌طلب با زیرنویس برجسته متمایز می‌شود، درحالی‌که به‌ندرت دیده‌شده است، کارشناس توده‌ای یا نزدیک به چپ جهان‌سومی یا وابسته به‌نظام جمهوری اسلامی با این صفات معرفی شود. هدف نسبی کردن اظهارات کارشناس سلطنت‌طلب است.

نسبی کردن در عصر استالین بصیرت شد، بصیرتی که هر عضو حزب و کارگزار نظام بایستی خودبه‌خود می‌فهمید تا از عواقب نافهمی در امان باشد. این بصیرت شامل مراحل زیر بود: خبر نامطلوب باید تا حد ممکن نادیده گرفته و سانسور شود، در صورت درز آن باید انکار شود. در صورت فراهم نبودن شرایط برای انکار باید درباره صحت آن شک و تردید ایجاد شود. این کار با طرح پرسش‌های غیر مرتبط ولی مناسب با ذهن و شیوه تفکر عوام انجام می‌گرفت. فرایند نسبی کردن، ارزش خبری اطلاعات مربوط را کم می‌کند یا از میان می‌برد. نظام کمونیستی در روسیه از این طریق موفق شد، خبر اعدام هزاران نفر را برای سال‌ها پنهان نگاه دارد، بلکه روی آن سرپوش گذاشته و حتی آن‌ها را به غرض‌ورزی رسانه‌های غربی در ممالک امپریالیستی نسبت دهد، به‌طوری‌که امروز و هنوز هزاران نفر در ایران با گرایش چپ جهان‌سومی نه‌تنها مبلغ این شیوه خبری هستند، بلکه از بصیرت لازم برای عمل کردن غیر تاریخی به آن برخوردارند.

حاملان این شیوه تفکر هم خوشبخت و هم بدبخت هستند. خوشبخت به این دلیل که این شیوه خبری صاحبان قدرت همچنان کارساز است، همان‌طور که هزاران سال بوده است، لیکن بدبخت چون در عصر جدید به دلیل گسترش امکانات رسانه‌ای منابع خبری متنوع شده است و پیشگیری از اشاعه خبر بسیار دشوار (این مطالب اقتباس از کتابی با عنوان روشنفکر و روشنفکری در ایران است که به‌زودی به زبان فارسی و آلمانی منتشر می‌شود).