نفت،شاه،«انقلاب اسلامی»ودیگرهیچ!(بخش پایانی)،

علی میرفطروس :

*کیسینجردرسال1974(=1353):«…دراینجا[آمریکا]برخی براین عقیده اندکه یابایدشاه دست ازسیاست های نفتی خود بردارد و یامابایداورا عوض کنیم».

*محمدرضاشاه:«به محض اینکه ایران حاکمیّت مطلق ثروت های زمینی خودرابدست آورد،بعضی ازوسایل ارتباط جمعیِ دنیامبارزه ای وسیع علیه کشورما آغازکردند و مراپادشاهی مُستبدخواندند!».

اشاره:

بخش نخست این مقاله ،موردتوجه و عنایت بسیاری ازخوانندگان عالیمقدار  قرارگرفته است.طبیعی است که هرنظریّه یا فرضیهء تازه ای  می تواند دارای ضعف ها وکمبودهائی باشد.طرح مفروضات این مقاله تنها برای بازاندیشی پیرامون رویدادبزرگی است که دراواخرقرن بیستم  میلادی، ایران رابه قرن های نخستِ هجری(7-8میلادی)سوق داد،سقوطی که پروفسور«اسکات کوپر»-به درستی-آنرا«سقوط بهشت»نامیده است.

«انقلاب اسلامی» نمونهء برجسته ای ازیک جنبش پوپولیستی بودکه درآن،عقل نقّاد به عقل نقّال سقوط کرد و توده های ناآگاه و«ماه زده»پیشآهنگ رهبران سیاسی وروشنفکران شدند.به قول خلیل ملکی:«درعصرحاضر قدرت های توتالیتربطورمصنوعی این روح توده ای را به وجودآورده و آن را درخدمت هدف ها و تبلیغات خود قرارداده اند…هرکس وقتی درتوده منحل شود، یک احمق از[او] ساخته می شود».(نامه های خلیل ملکی،صص120و354).«انقلاب اسلامی»، نمونه ای از زوال عقل و اندیشهء رهبران سیاسی وروشنفکران دریک جنبش پوپولیستی بود.

ما  دربخش نخست مقاله برخی مؤلّفه های 19گانهء نظریّه یا فرضیّهء خودرا ارائه کرده ایم،اینک ادامهء این مؤلّفه هارا درزیرملاحظه می کنید.

ادامه مطلب