نقدی بر موضع مجاهدین در قبال سفر شاهزاده پهلوی به اسرائیل

 

علی حسین نژاد :

اگر یک سفر کوتاه به اسرائیل «در خدمت رژیم آخوندی» باشد رفتن به عراق صدام در زمانجنگ برای ماندن و اقامت دائم در آنجا را چگونه ارزیابی می کنید؟

آقای مسعود رجوی رهبر سازمان مجاهدین خلق در پیام اخیرش در محکوم کردن سفر شاهزاده
رضا پهلوی به اسرائیل گفته است که این سفر به سود رژیم است و دست رژیم را برای سرکوب پر
می کند باید پرسید که آیا همین استدلال را نمی شود در مورد انتقال مجاهدین به عراق در حالیکه
خاک ایران در تجاوز و اشغال صدام بود و مردم عادی هم وطنان خودش با بمبهای صدام کشته می
شدند به عمل آورد؟ و پرسید که اگر یک سفر فقط دیداری به اسرائیل «در خدمت رژیم آخوندی»
باشد پس رفتن به عراق صدام در ‏زمان جنگ و دیدارهای متعدد آقای رجوی با شخص صدام برای
ماندن و اقامت دائم در آنجا و گرفتن کمکهای مادی و تسلیحاتی از او را چگونه ارزیابی می کنید؟.
باید پرسید آیا این کار رهبری مجاهدین به رژیم خدمت نکرد؟ و دستش را برای اعدام و سرکوب
بیشتر پرتر نکرد؟
آقای رجوی خودش در جمع بندی شکست جنگ شهری در سال ۶۱ اعلام کرد که رژیم از جنگ
بهترین استفاده را برای سرکوب و ادامه حاکمیت خود به عمل آورد. بنابراین نقد وتحلیل با عنوان
منتشر شده "جمع بندی مقاومت یک ساله" آیا رفتن به عراق و آتش این تنور را با سوار شدن بر این
جنگ داغ‌تر کردن و بعد از آتش بس هم همیشه دولت عراق را به ادامه جنگ تشویق کردن و گفتن
اینکه یکی از امکانات باز شدن راه ارتش مجاهدین و شکستن قفل شدگی آن بعد از شکست عملیات
فروغ جاویدان جرقۀ جنگ یعنی آغاز مجدد جنگ بین ایران و عراق است (سخنان آقای رجوی در
نشست اعضای شورای مرکزی سازمان در عراق در سال 1370) پر کردن دست رژیم برای ادامۀ
حاکمیت و سرکوب بیشتر مخالفتها نبود؟
همچنین آقای رجوی نمی گوید چرا رفتن به اسرائیل بد بوده و چرا به نفع رژیم تمام می شود و
رژیم چرا و چگونه از این سفر برای سرکوب استفاده می کند؟ زیرا اگر او به چرایی این مکانیسم
بپردازد حتما باید بگوید اسرائیل در ایران بدنام است؛ چرا؟ به علت جنایاتش علیه فلسطینیان و حمایت
قدیمی ایرانیان و مبارزان ایران از فلسطین بطوریکه در این پیام حتی اشاره به گذراندن دوره های
آموزش نظامی و چریکی خودش و اعضای اولیه آن موقع مجاهدین در دهۀ چهل در فلسطین نکرده
بلکه به دیدارهای خود و خانم مریم رجوی با یاسر عرفات با درج عکسهای این دیدارها بسنده کرده
زیرا خود یاسر عرفات با سران اسرائیل برای برقراری صلح و رسیدن به توافق به هدف تشکیل

دولت مستقل فلسطین دیدار و مذاکره می کرد. یعنی پیام طوری است که خواسته و مواظب بوده که
در عین حمله به دیدار شاهزاده رضا پهلوی از اسرائیل چیزی به دولت اسرائیل برنخورد. این در
حالیست که آقای مسعود رجوی در داخل تشکیلات در عراق زمان صدام حسین که با کمکهایش به
گروههای فلسطینی به نوعی در حال جنگ با اسرائیل بود و با پشتگرمی به حمایتها و کمکهای او که
مجاهدین را از هر کمک و حمایت دیگری بی نیاز می ساخت، رفتن مخالفان رژیم به ایران و اعدام
شدن به دست رِژیم را به رفتن و پناهنده شدن به اسرائیل ترجیح می داد بطوریکه در مورد سه یا
چهار نفری که در یکی از سالهای دهۀ هفتاد شمسی از قرارگاه مجاهدین (اشرف) در عراق گریخته و
با عبور از مرزهای عراق و اردن به اسرائیل پناهنده شده بودند در نشستی که در این مورد با ما
داشت گفت: «مجاهد می رود به ایران و در همان مرز به دست رژیم به دار آویخته می شود ولی
نمی رود به اسرائیل پناهنده بشود».
آقای رجوی در یکی از پیامهایش در مورد سفر شاهزاده پهلوی به اسرائیل شعار «جاوید شاه»
ایرانیان ساکن این کشور را به شعار حزب اللهی ها یعنی «خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را
نگهدار» تشبیه کرده اند در حالیکه علاوه بر شعار چهل سالۀ درون تشکیلاتی و بیرونی سازمان
مجاهدین یعنی «ایران رجوی، رجوی ایران» که ساختۀ شخص خودش بود و صراحتا به ما گفت
برای مبارزه با خمینی باید ما نیز رهبری مبارزۀ خودمان را درست مانند او «تیز» و مشخص کنیم،
علاوه بر این شعار؛ ما در قرارگاه اشرف در دوران غیبت کبرای او در حضور مجازی خودش که با
صدایش با ما صحبت می کرد بارها شعار می دادیم «شیر همیشه بیدار؛ خدا تو را نگهدار» چرا او
چیزی نمی گفت و همانجا نمی گفت این شعار شبیه «خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار»
می باشد و این شعار را ندهید؟! ولی حال در ضدیت با شاهزاده رضا پهلوی شعار جاوید شاه را با
این شعار حزب اللهی ها مقایسه می کند در حالیکه این شعار آن موقع ما جلوی رجوی بیشتر شبیه
شعار خدایا خمینی را نگهدار حزب اللهی ها بود تا جاوید شاه؛ زیرا هر دو شعار هم کلمه خدا و هم
کلمه نگهدار را دارند و هر دو از یک خدا می خواهند رهبرشان را نگهدارد و نگهداشتن هم معلوم
است که تا ابد و جاوید می باشد.
همچنین در یک مراسم جشن به مناسبت سالروز تولد پیغمبر اسلام هم یک دسته کر سرود از
دختران قرارگاه اشرف در عراق درست کرده بودند که علاوه بر خدا از محمد هم می خواستند که
مسعود را پیروز و مریم را نظرکردۀ خودش کند و دلشان را به سوی مریم هدایت فرماید: بند اول
سرود که یادم مانده اینگونه بود:
محمد پیامبر حبیب خدا
تو مسعود ما را نصرت نما
تو بر مریم ما نظر کن به مهر
دل ما به سویش هدایت نما