بهرام رحمانی :
در هفتههای اخیر، در برخی نوشتههای منتشر شده در شبکههای اجتماعی، از جمله در دیوارهای فیسبوک، مطالب زیادی علیه حزب کمونیست و سازمان کردستان آن – کومهله منتشر شده است بهطوری که برخیها به نوعی خواهان تخریب و نابودی این جریان شدهاند. اغلب افراد و جریاناتی که علیه حزب کمونیست و کومهله، قلمفرسایی کرده و نطق کشیدهاند؛ اغلب خودشان، هیچ منشا اثری در جامعه سیاسی و اجتماعی نیستند و عمدتا سیاستهای راست و منزوی دارند، اما بهطور حیرتانگیزی کاسه داغتر از آش شدهاند و حزب کمونیست ایران و کومهله را به راستروی و ناسیونالیستی و یا تغییر استراتژیک و غیره متهم میکنند. در واقع، بهنظر میرسد اکنون این فرصتطلبان بیعمل و حراف، فرصتی گیر آوردهاند تا عقدهگشایی کنند و تخریب به وجود آورند! متاسفانه گاهی جوابهایی نیز در مقابل اینها در دفاع از حزب کمونیست ایران و کومهله، داده میشود به جای این که مشکلی را حل کنند خود مشکلساز هم میشوند!
بیتردید اینطور برخوردهای خصمانه و فرصتطلبانه عموما به ضرر تمام نیروهای چپ و سوسیالیست و کمونیست تمام میشود پس باید با صدای بلند و محکم گفت: «نقد سیاسی و مسئولانه و سازنده آری؛ اما تخریب و پرخاشگری و هوچیگری نه!»
ماجرا از آن جا آغاز شد که کومهله با پنج سازمان کردی، بیاینه مشترکی در تحریم انتخابات رییس جمهور اسلامی منتشر کردند. اگر مسئولانه برخورد شود بیتردید این بیانیه مورد نقد است و این نقد هم مستقیما به سازمان کردستان حزب کمونیست ایران – کومهله است. اما همین بیانیه، بهانهای شد تا عقدهها و دشمنیهای برخی احزاب و سازمانهای به اصلاح «چپ» با حزب کمونیست ایران و سازمان کردستان آن – کومهله، شدیدتر و غیرمسئولانهتر و حتی غیراخلاقی گردد. نه تنها اکثریت قریب احزاب و سازمانهای سیاسی اپوزیسیون چپ، بلکه افراد و کسانی هم قلمفرسایی کردند و وارد بحثهای ماراتونی علیه این جریان شدند و به غایت فرهنگ سیاسی زمخت و نادرستی را از خود نشان دادند.
اما در این میان جالبتر از همه کمپین یک گروه چهار- پنج نفره است که حدود پانزده – شانزده سال پیش برای خود و دیگران تکلیف نوشتند؛ تلاش کردند سوسیالیسم بورژوازی خود را به نام سوسیالیسم کارگری به جامعه غالب کنند، کوشیدند تا رهبری و کمیتهها و اعضا و هوادارانشان را که به اندازه مسافران یک مینیبوس هم نمیشدند افزایش دهند! اما روزبروز آب رفتند و اکنون به اندازه مسافران یک ژیان قراضه سقوط کردند و تنها با یک تلویزیون اینترنتی فکسنی و عقبمانده صورتشان را با سیلی سرخ میکنند تا از تب و تاب نیفتند. اینها در عین حال سفیل و سرگردان در کوچه و پس کوچهها میچرخند تا شاید هواداری پیدا کنند. اما همچنان به بنبست برمیخورند و دل از پا درازتر به مقر زیرزمینی خود در یکی از شهرهای اسکاندیناوی برمیگردند و به سر و کله همدیگر میزنند و منتظر میمانند تا فرصتی و سوژهای برای عقدهگشایی پیدا کنند و فرهنگ عقبمانده و سیاستهای فرقهای و خانوادگی خود را به نمایش بگذارند. در چنین روندی بهنظر میرسد آب از سرشان گذشته و ترمزشان بریده و باز هم با سرعت بیشتر بهسوی منجلاب سیاسی در حرکتند.
اما تا آنجا که به بیانیه مشترک مورد بحث شش سطمان و حز کردی برمیگردد انتقاد بر آن وارد است و تا آنجا که من اطلاع دارم انتقاد به این بیانیه مشترک، در درون خود حزب کمونیست و کومهله هم کم نیست. اما باید در نظر گرفت که این یک تاکتیک اشتباه از سوی کومهله بوده است از اینرو، طبیعیست که مورد نقد قرار گیرد. اما نقد سازنده و سیاسی و موثر نه تنها با فحاشی و تهمت و افتر زدن قرابتی ندارد، بلکه فرهنگ سیاسی عقبمانده خود فحاشان را در معرض قضاوت قرار میدهد و ماهیت محفلی و فرقه ای آنها بیشتر نمایان میکند. اما نباید به اینها اهمیت داد. چرا که آنها از سر درماندگی سیاسی و انزوا، همواره به دنبال فضایی میگردند تا با فحاشی و عقدهگشایی اسم خود را بر سر زبانها بیاندازند تا فراموش نشوند. این اقدام کم خرجترین و سهلترین راه برای همه جریانات و گروهها و افرادی است که با فعالیتهای سیاسی خود توجه کسی را جلب نمیکنند بههمین دلیل به فحاشی و افترازنی و تخریبگری روی میآورند تا بلکه از این راه، توجه کسی را به خود جلب کنند.
حزب کمونیست ایران و کومهله، یک تاریخ درخشانی را در عرصه مبارزه سیاسی – طبقاتی در کارنامه سیاسی و اجتماعی خود دارند. در عین حال این جریان، دچار لغزشها و اشتباهاتی نیز شده است. چرا که هر جریان زنده و فعال، دچار اشتباهاتی نیز میشود و این مردهها و یا جریانات منزهطلب و عاجنشین و بیعمل هستند که نه مبارزه جدی و پیگیر میکنند و نه کسی آنها را جدی میگیرد. پس بیانیه مشترک کومهله با چند پنج ناسیونالیست کردی، یک تاکتیک اشتباه بوده است و نقد بر آن وارد است.
اما کسانی که این تاکتیک را بهعنوان استراتژی حزب کمونیست ایران و سازمان کردستان آن – کومهله، معرفی و تفسیر میکنند قصد و هدفشان جز تخریبگری و نشاندادن خصوصمت و دشمنی چیز دیگری نیست. بنابراین، باید این تخریبگران را باید کنار گذاشت و اهمیتی نداد.
مهمتر از همه، تخریبگران هیچ گزینه و پیشنهادی برای بهبود شرایط فعلی ارائه نمیدهند. چرا که توان و ظرفیت آن را ندارند. اگر داشتند خودشان به این روزگار سیاه دچار نمیشدند. اینها در بهترین حالت، فقط یک سری مشکلات را بدون هیچ راهکاری، بیان میکنند. گاهی این منتقدان بیعمل و غیرمسئول آنقدر تند و بیپروا و پررو میشوند که اعتماد بهنفسشان کاملا از بین میرود و انگیزهای برای انجام یا اصلاح کاری در آن فرد و جریان فرصتطلب و فرقه گرا و محفلگرا باقی نمیماند.
انتقاد مسئولانه علاوه بر بیان نقاط ضعف، راهکارهایی نیز در فضایی سالم و سازنده برای بهبود شرایط پیشنهاد میدهد. این نوع انتقاد بیش از همه به نفع خود فرد و جریان است و کمک میکند تا علاوه بر شناسایی اشکالات دیگران و خود، با استفاده از راهحلهای پیشنهادی و وسمئولانه و سیاسی در جهت برطرف کردن ایرادات و اشکالات گام بردارد، در این شیوه انتقاد، نهتنها اعتمادبهنفس فرد و جریان از بین نمیرود، بلکه منتقدشونده با اشتیاق بیشتری در جهت رفع مشکلات خود تلاش میکند. از اینرو، بهترین روش این باشد که قبل از بیان هرگونه انتقادی، به قد و قامت و موقعیت و جایگاه خود را شناخت شاید آن موقع از نقد صرفنظر کرد و یا مسئولانه برخورد کرد.
در انتقاد سازنده، بدون توجه به این مسئله که این رفتار از طرف چه کسی و با چه اعتقاداتی سرزده است، یک گام فراتر میگذاریم و به رفتاری اشاره میکنیم که آن را نه تنها مناسب دیگران، بلکه خود نیز میدانیم.
در نظر مارکس، مفهوم انتقاد تنها بهطور ساده نوعی قضاوت ذکاوتآمیز منفی در باب دستگاههای فکری نبود، بلکه فعالیتی بود که صفات عملی و انقلابی و مسئولانه داشت. مارکس بر این عقیده بود که انتقاد علمی و فلسفی و سیاسی برای آنکه موثر باشد لازم است به صورت ابزاری متعلق به طبقه کارگر و همه نیروهای آزادیخواه و برابریطلب و عدالتجو در مبارزه پیگیر و انقلابی او بر ضد سرمایهداری درآید نه پرخاشگری و بیحرمتی به انسان و تخریب سوسیالیسم و کمونیسم با نام سوسیالیسم و کمونیسم!
مهمترین مسئلهای که در فرایند نقد، ضروری پنداشته شده و از شمار رویکردهای سازنده در عرصه نقد انگاشته میشود، توجه ویژه به فرهنگ نقد و سپس فرهنگ نقدپذیری و رد عین حال واقعی است نه کاذب.
نقد و انتقاد سازنده و مسئولانه موجب پویایی فرد، جریان و جامعه بشری و موتور حرکت جوامع است و اساسا بهخاطر همین خصلت بشری است که ما در تحلیلها و بررسی پدیدههای سیاسی، فرهنگی، انسانی و اجتماعی از تاریخ کمک میگیریم. از اینروست که باید به اهمیت نقد و نقادی توجه بیشتری شود و بهعنوان یک مهارت سیاسی – اجتماعی در کنار دیگر مهارتها مانند تفکر، استدلال، بیان نظرات، تحلیل، گفتگو، همدلی، مباحثه و … در جریان اجتماعیشدن، در افراد و جریانات جدی درونی شود. بنابراین، باید همگی بپذیریم که نقد موجب شکوفایی جامعه است. هر کس ما را نقد کند بزرگترین خدمت را به ما کرده و هر کس که از بیان نواقص و معایب ما خودداری کند و یا آنها را لاپوشانی نماید و بدتر از آن اگر تملقگویی و یا پرخاشگری نماید، به ما و جامعه ضربه بزرگی زده است.
سیاست واقعبینانه انقلابی مارکسیستی با سیاستبازی و فرصتطلبی و پرخاشگری هیچ میانه و رابطهای ندارد؛ از جمله بدینخاطر که هدف رهایی انسان از هر گونه قید و شرط و تبعض و بردگی و استثمار سرمایهداری، هدفی پیش پا افتاده و سطحی نیست. پیکار رهاییبخش سوسیالیستی و کمونیستی خواهان برانداختن هرگونه شرایطی است که از انسان موجودی خوار و زبون و برده ساخته است. از اینرو، در تاریخ مبارزه سیاسی – طبقاتی انسان، بسیاری از از پیشگامان این مبارزه به ویژه مارکس و انگلس این بنیانگذاران سوسیالیسم علمی، بهروشنی بیان کردهاند که تنها با تاکتیکها، افق روشن و ملاحظات و فعالیتهای جدی و پیگیر میتوان به این هدف رسید که مردم آزاده سرنوشت خود را مستقیما بهدست خویش گیرند و جامعهشان اداره کنند.
شنبه بیست و یکم مرداد 1396 – دوازهم اوت 2017