جلال ایجادی :
پس از چهل و پنج سال حکومت اسلامی هنوز کسانی هستند که شلاق بدست و ناسزاگویان در پی خاموش کردن هرگونه انتقاد به اسلام و قرآن هستند. حال آنکه اسلام یک دین تجاوزی و استعماری و ضد حقوق بشری است و امروز پژوهش ها و مبارزه فکری، تابوها و ممنوعیت ها را بی اعتبار ساخته و تروریسم فکری اسلامگرایان و متحدان آنها کارایی را خود را از دست داده است. مبارزه علیه ایدئولوژی قرآنی یک ضرورت اساسی فرهنگی و تمدنی است. در اینجا بطرز فشرده دلیل هایی در باره ضرورت مبارزه علیه اسلام گفته می شود:
یکم
یکم، فلسفه به ما پرسشگری می آموزد و دانش راه آزمایش و تجربه علمی را نشان داده و امکان خطا را در نظر دارد. تربیت فرهنگی فلسفی و علمی و تحول تاریخی و اجتماعی ما را برای تغییر آماده می کند و فناتیسم و عقب ماندگی روانی را می کاهد. آشنایی روزافزون با اندیشه های انتقادی تازه، توسعه خردگرایی و قدرت تخریب روانی اسلام، به ایرانیان پرشمار یادداده که در پی تغییر باید بود. قرآن هرگونه پلورالیسم فکری را رد می کند و مدافع توتالیتاریسم روانی و کنترل انحصارطلبانه مغزهاست. آيه 85 آلعمران میگوید «هركس غير از اسلام دينی بجويد از او پذيرفته نمیشود و در آخرت از زيانكاران خواهد بود». اسلام بمعنای نفی اندیشه گری و بمعنای عبودیت انسانهاست. مدرن بودن یعنی پرسشگری و همسو بودن با دانش و تکنولوژی است.
دوم
دوم، اسلامگرایان می گویند دین و قرآن ما مقدس است. ما می گوئیم هیچ پدیده و کتابی مقدس نیست. ارزش هر مکتب و اندیشه به کیفیت فرهنگی و تاریخی و نقش آن در پیشرفت تمدن و فرهنگ انسانی وابسته است. اسلامگرایان می گویند قرآن مقدس است زیرا الله آنرا فرستاده است. در آیه 30 سوره بقره می خوانیم: وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ. «و ما تسبیح و حمد تو را به جا می آوریم، و تو را تقدیس می کنیم.». روشن است که تقدیس الله یعنی ستایش از یک بت و خرافه پرستی. ما به دانش باور داریم و در طول روند 14 میلیارد سال از بیگ بانگ جهان بی انتهای هستی، پدیده ای مانند الله یافت نشده است. ادعای الله بی پایه است زیرا الله وجود ندارد و بعلاوه محتوای قرآن الله، فاقد کیفیت فلسفی و آموزشی است و سرشار از خرافه پرستی و بدآموزی برای انسانهاست. کاتبان، قرآن را برای حاکمان و اسیرکنندگان روان انسان ساختند. قرآن یعنی درجا زدن در وحشیگری قبیله گرایی و نفی قطعی اومانیسم و اصرار در لذت جوئی از انسان کشی است. مدرن بودن یعنی طرد قرآن است.
سوم
سوم، در قرآن صدها آیه در ستایش و تجویز خشونت و تجاوز آمده است. خشونت علیه مخالفان و دیگردینداران و ناباوران و اقوام دیگر، علیه زن و یهودی و نصارا، علیه آئین ها و مکتب های فکری، یک امر ساختاری در قرآن و در دین و سنت اسلام است. محمد با چپاول و زورگوئی آغاز کرد. شمار صد غزوات و راهزنی و شبیخون و یورش و لشگرکشی و قتل عام، به دستور محمد، مستقیم یا غیرمستقیم، انجام می شود. به دستور محمد، آدمکشان تروریست مانند سالم بن عمیر مامور قتل “ابو عفک” شاعر یهودی شد(سیره ابن هشام، جلد ۲، صفحه۴۱۱) زیرا او محمد را هجو می کرد. بدستور محمد ترور و قتل کعب ابن اشرف، نضر بن الحارث، مقیس بن صیابه و دیگران صادر شد و اجرا گردید. محمد به علی ابن ابیطالب دستور داد که بنیقُریْظه را قتل عام کند و براساس تاریخ طبری علی در اطاعت تمامی مردان و نو جوانانی که «موی زهار» آنها رشد کرده بود را برای گردن زدن آماده ساخت. اسیران یهودی به دست علی ابن ابی طالب و زبیر ابن العوام گردن زده شدند. در تاریخهای مختلف تعداد اسیرهای بنیقُریْظه که به قتل رسیدند متفاوت است، برخی گفتند۵۵۰ نفر برخی دیگر گفتند ۸۰۰ نفر قتلعام شدند.
چهارم
چهارم، قرآن و محمد و خلفا دشمن ایرانیان بودند. قرآن در سوره «الروم» علیه ایرانیان که بر رومیان پیروز شده اند موضع گرفته و خواهان پیروزی روم بر ایرانیان است. بنا به راویان اسلامی محمد خواهان سلطه استعماری بر ایرانزمین بوده است. در جلد نخست کتاب «الطبقات الکبری» که از قدیمی ترین منابع اسلامی است آمده است: «پیامبر خدا، عبداللهبن حُذافه سهمى را براى دعوت کردن خسرو به اسلام، همراه نامهاى نزد او روانه کرد. عبدالله مىگوید: نامه پیامبر خدا را تسلیم خسرو کردم. چون نامه را براى او خواندند، آن را گرفت و پاره کرد. وقتى این خبر به پیامبر خدا رسید، فرمود: پروردگارا [نظامِ] پادشاهىِ او را از هم بگسل.». در منبع دیگر ابن شهرآشوب نیز در کتاب «المناقب» چنین می آورد: «چون نامه به کسری رسید، آن را پاره کرد و بدان بىاحترامى نمود و گفت: این کیست که مرا به دین خود فرا مى خواند و نامش را پیش از نام من مىآورد؟ و مُشتى خاک براى پیامبر(ص) فرستاد. پیامبر(ص) فرمود: «خداوند، مُلک او را پاره کند که نامه مرا پاره کرد! بدانید که به زودى، شما مُلک او را متلاشى خواهید کرد. و برایم مشتى خاک فرستاد؛ بدانید که به زودى، خاک او را تصرّف خواهید کرد.».
در ادامه نامه توهین آمیز و ادعایی محمد به خسروپرویز، ما با تجاوز اسلام به سرزمین های دیگر مواجه هستیم. تسخیر ایرانزمین به سالهای 633-654 میلادی توسط نیروهای متجاوز اسلامی تازی در زمان خلیفه دوم عمر و ادامه این تجاوز استعماری در زمان علی ابن ابی طالب تا عثمان و سپس استعمار بنی امیه و بنی عباس، همه بیان دشمنی اسلام با ایرانیان و فرهنگ ها و زبانهای ایرانی بوده است. ضدیت با ایرانیان و تمدن آنها، بنیاد ایدئولوژی استعماری قرآنی است.
پنجم
پنجم، اسلام برای ایرانیان همیشه یک ایدئولوژی بیگانه است. دین متجاوز محمد برای عربها بوده است و هرگز نمی توانست بیان احساس و اندیشه و فلسفه ایرانی باشد. در ایرانزمین از دیرباز آئین مهر و مانی و گاتای زرتشت پدید آمده بود. قرآن و رسول در تضاد آنتاگونیستی با فرهنگ ایرانی بود و محمد رسول الله بنی هاشم از قبیله قریش عرب بود و دشمن تمدن ایرانی و فرهنگی آریایی و همه تبارهایی متنوع ایرانی بود. اسلام پیام صلح جهانی نبود بلکه اراده وحشیگری برای غارت بنفع عربهای قریشی بود. محمد، راهنما و رهبر امت چپاولگران و راهزنانی بود که به زبان عربی سخن می گفتند. ﺳﻮﺭﻩی ﯾﻮﻧس ، ﺁﯾﻪ 47 می گوید:
ﻭَﻟِﻜُﻞِّ ﺃُﻣَّﺔٍ ﺭَّﺳُﻮﻝٌ ۖ ﻓَﺈِﺫَﺍ ﺟَﺎﺀَ ﺭَﺳُﻮﻟُﻬُﻢْ ﻗُﻀِﻲَ ﺑَﻴْﻨَﻬُﻢ ﺑِﺎﻟْﻘِﺴْﻂِ ﻭَﻫُﻢْ ﻟَﺎ ﻳُﻈْﻠَﻤُﻮﻥَ ،
ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺮ ﺍُﻣﺘﯽ ﺭﺳﻮﻟﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺁﻥ ﺭﺳﻮﻝ ﺁﯾﺪ ﻭ ﺣﺠﺖ ﮐﻨﺪ، ﺣﮑﻢ ﺑﻪ ﻋﺪﻝ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ﻭ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺳﺘﻢ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﯾﺪ.
ﺳﻮﺭﻩی ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ، ﺁﯾﻪ 4 می گوید:
ﻭَﻣَﺎ ﺃَﺭْﺳَﻠْﻨَﺎ ﻣِﻦ ﺭَّﺳُﻮﻝٍ ﺇِﻟَّﺎ ﺑِﻠِﺴَﺎﻥِ ﻗَﻮْﻣِﻪِ ﻟِﻴُﺒَﻴِّﻦَ ﻟَﻬُﻢْ ۖ ﻓَﻴُﻀِﻞُّ ﺍﻟﻠَّـﻪُ ﻣَﻦ ﻳَﺸَﺎﺀُ ﻭَﻳَﻬْﺪِﻱ ﻣَﻦ ﻳَﺸَﺎﺀُ ۚ ﻭَﻫُﻮَ ﺍﻟْﻌَﺰِﻳﺰُ ﺍﻟْﺤَﻜِﻴﻢُ
ﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﯿﭻ ﻗﻮﻣﯽ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮﯼ ﻧﻔﺮﺳﺘﺎﺩﯾﻢ ﺑه غیر ﺍﺯ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ خودشان ﺳﺨﻦ ﺑﮕﻮﯾﺪ.
ﺳﻮﺭﻩی ﻓﺼﻠﺖ، ﺁﯾﻪ 3
ﻛِﺘَﺎﺏٌ ﻓُﺼِّﻠَﺖْ ﺁﻳَﺎﺗُﻪُ ﻗُﺮْﺁﻧًﺎ ﻋَﺮَﺑِﻴًّﺎ ﻟِّﻘَﻮْﻡٍ ﻳَﻌْﻠَﻤُﻮﻥَ
ﮐﺘﺎﺑﯽ ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺁﻳﺎﺕ ﺁﻥ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺟﺰﺋﻴﺎﺕ ﺑﯿﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻧﯽ ﻋﺮﺑﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﻋﺮﺑﯽ ﻣﯽﺩﺍﻧﻨﺪ.
بدین ترتیب درمی یابیم که اسلام اونیورسال نیست بلکه برای یک جمعیت کوچک در حجاز بوده است. جعل کنندگان در ایران فراوان بوده اند. جعلیات اسلامی حوزه و خمینی و شریعتی و سروش درپی نابودی عقل در تاریخ بودند و همه انها در پی به اسارت گرفتن مغز ایرانی بودند. آنها شعور ما را مسخ نمودند و چپ های سنتی و انقلابیونی مانند گلسرخی ها و آل احمدها و توده ای ها و اکثریتی ها و روزنامه نگاران مسخ شده، تجاوز اسلامی و ایدئولوژی بیگانه را «صلح دوستی و سوسیالیسم» نشان دادند و جامعه را در گندآب اسلام بیش تر فروبردند.
ششم
ششم، قرآن سرشار از آیه های جنایی است. برای کشتار دیگردینداران و کافران ناباور و مشرکان و ملحدان و یهودیان و مخالفان محمد، شمشیرهای اسلام تیز هستند. کتاب دینی اسلام منشور جنایتکاری است. انسان طرفدار حقوق بشر هرگز نمی تواند این همه آیه های جنایتکارانه را ببیند و خاموش بماند. کسی که خاموش می ماند به آدمکشان اسلامی چراغ سبز می دهد.
قرآن، سوره التوبه آیه 123 می گوید:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِينَ يَلُونَكُم مِّنَ الْكُفَّارِ وَلِيَجِدُواْ فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ
ای کسانیکه ایمان آورده اید، کافرانی که نزد شمایند را بکشیدتا در شما درشتی و شدت را بیابند. و بدانید که خداوند با پرهیزکاران است.
قرآن، سوره محمد آیه 4 می گوید:
فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاء حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاء اللَّهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِن لِّيَبْلُوَ بَعْضَكُم بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ.
چون با کافران روبرو شديد، گردنشان را بزنید و چون آنها را سخت فرو فکنديد، اسيرشان کنيد و سخت ببنديد، آنگاه يا به منت آزاد کنيد یا به فدیه. تا آنگاه که جنگ به پايان آيد. و اين است حکم خدا. و اگر خدا ميخواست از آنان انتقام ميگرفت، ولی خواست تا شما را به یکدیگر بیازماید. و آنان که در راه خدا کشته شده اند اعمالشان را باطل نمي کند.
قرآن، سوره الاحزاب، آیه 61 می گوید: إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ.
سزاى كسانى كه با [دوستداران] خدا و پيامبر او مىجنگند و در زمين به فساد مىكوشند جز اين نيست كه كشته شوند يا بر دار آويخته گردند يا دست و پايشان در خلاف جهت يكديگر بريده شود يا از آن سرزمين تبعيد گردند اين رسوايى آنان در دنياست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت.
قرآن، در سوره مائده و آیه 82 میاید: «لتجدن اَ شَدّ النّاس عَداوةً للّذین امنوا الیهود والّذین أشرکوُا»؛ «به طور مسلم یهود و مشرکان را دشمن ترین مردم نسبت به مؤمنان خواهی یافت.»
اسلام که سراپا فساد و زورگوئی است حریفان و مخالفان را «مفسد» می داند و دستور کشتار مخالف را می دهد. نظام جمهوری اسلامی و تمام آخوندها برپایه چنین آیه هایی تربیت شده اند. این آیه های قرآنی پایه احکام دینی و قضایی در ایران بوده و پروانه برای همه کشتارها در دوره حکومت اسلامی است. نابودی زندانیان سیاسی، اعدام های سیاسی، شکنجه های مبارزان، با توجیه قرآنی بوده است. جمهوری اسلامی، القاعده، طالبان، داعش، تروریست های شارلی ابدو، و تمام گروه های تروریست اسلامی در جهان، از قرآن و شیوه و رفتار محمد، درس و الهام گرفته اند.
هفتم
آنچه که در بالا آمد بیان آنست که قرآن و اسلام جز خشونت و فساد و بردگی روانی تولید نمی کند. نقد ما از قرآن و مبارزه ما علیه اسلام در راستای مدرنیته فکری و فلسفی است. آگاهی درست از فرهنگ ایرانشهری و تمدن تاریخی ایرانیان و پیوند آگاهانه با فلسفه مدرنیته و خردگرایی انتقادی و آزاداندیشی، به ما می آموزد که انسان شهروند ایرانی با نقد شجاعانه و طرد ایدئولوژی قرآنی پدیدار می شود و رشد می کند. ما در طول تاریخ با هجوم های متعدد، استبدادهای سخت و آدمکشی ها و ویرانگری ها پیاپی ضربه های مهلکی خورده ایم. ولی ضربه اسلام از همه ضربه ها هولناک تر و ویران کننده تر بود. اسلام ما را به قهقرای روانی و فرهنگی و سیاسی و اجتماعی کشاند. جمهوری اسلامی ادامه همین ضربه تاریخی است و بیان تیره بختی عظیم است. در دل این تاریکی استبداد توتالیتر دینی، روند وجدان آگاه گسترده تر می گردد.
ایدئولوژی اسلامی همانند ایدئولوژی نازیسم انسان کش و آزادی کش است. اسلام همان توتالیتاریسم دینی است که مرگ فرد خودمختار و نابودی فضای فرهنگی مدرن را می طلبد. ایرانیان در شکست خود به بردگی درغلتیدند و امروز روند معکوسی شکل گرفته است. باورهای اسلامی فرو می ریزد و لایه های آگاه اجتماعی از گندآب اسلامی بیرون می آیند. گرایش مبارزه علیه اسلام نزد نخبگان توسعه می یابد. گرایش ما بیان پیکار فلسفی و فرهنگی و سیاسی علیه پستی ها و بردگی روانی و علیه اسلام است. انقلاب زن زندگی آزادی گسست تمدنی تازه ای را ترسیم می کند و گرایش فزاینده نقد و طرد اسلام بیان بیداری ایرانیان است. مسلم است که این انقلاب سکولار و با تمایل لائیک است و بنابراین همه آزادیخواهان دیندار و ندانم گرا و ناباور را در خود جای می دهد. ولی گرایش ناباورانه دمکراتیک و نقد اسلام نیز در دل انقلاب جای دارد. هدف جامعه دسترسی به قدرت سیاسی لائیک است و این هدف یعنی جدایی دین از تمامی نهادهای قدرت و خواست دمکراسی. همزمان با این مبارزه سیاسی، مبارزه فکری و فلسفی و آکادمیک و پژوهشی علیه انحطاط اسلامی ادامه می یابد. این مبارزه فکری یک مبارزه دائم است.
حال اسلامگرایان آخوند، نواندیشان دینی، عقب ماندگان فکری، تسلیم طلبان، فرصت طلبان، روزنامه نگاران مسخ شده، استادان اسلاموفیل، چپ گرایان سنتی سازشکار، راست افراطی سلطنت گرا، چاکران عرفان قرآنی، مبلغان فکلی شیعه گری، تولیدکنندگان مقدسات دینی، سازماندهندگان شعبده های اتاق فکر مسموم، مخالفان لائیسیته و غیره جمع شده اند، متحد شده اند تا بشکل های گوناگون ما را از نقد عریان اسلام و قرآن بازدارند. این گروهبندهای ایدئولوژیک انقلاب در اعماق را نمی فهمند. از فشارها نهراسیدیم و می دانیم جمهوری اسلامی ولایت فقیهی باید ویران گردد و می دانیم برای ماندگاری تاریخی سرفراز و آبرومندانه، جز یک مبارزه خردمندانه و فلسفی و فرهنگی و سیاسی و پیگیر علیه ایدئولوژی قرآنی اسلامی، راه دیگری نداریم.
جلال ایجادی
جامعه شناس دانشگاه فرانسه
—————————————————–
جلال ایجادی در کتابهای گوناگون در باره جنبش های اجتماعی در جهان و انقلاب های ایران نوشته است. آخرین کتاب او «انقلاب برای گسست، جامعه شناسی انقلاب زن زندگی آزادی»، 330صفحه انتشارات فروغ. این نویسنده تا کنون کتاب «نواندیشان دینی، روشنگری یا تاریک اندیشی»، ۳۱۰ صفحه، نشر مهری، کتاب «جامعه شناسی آسیبها و دگرگونیهای جامعه ایران»، ۴۰۰ صفحه، انتشارات نشرمهری، کتاب «بررسی تاریخی، هرمنوتیک و جامعه شناسی قرآن»، ۳۸۰ صفحه، و کتاب «اندیشه ورزیها در باره جامعه شناسی، فلسفه، زیستبومگرایی، اقتصاد، فرهنگ، دین، سیاست»، ۷۲۰ صفحه، چاپ نشر مهری، منتشر شده است. جلال ایجادی هر هفته پنج برنامه تلویزیونی در زمینه انقلاب، لائیسیته، دمکراسی، فلسفه، جامعه شناسی و نقد قرآن و اسلام، تهیه و پخش می کند. این برنامه ها را در یوتوب میتوانید مشاهده کنید. ایجادی آخرین اثر خود را بنام «بحران بزرگ زیستبوم جهان و ایران» در ۴۸۰ برگ، انتشارات فروغ، منتشر نمود.