نه به اعدام 

 

س.ملکوتی :

نفی اعدام، صرفاً یک موضع سیاسی یا برکنده از عواطف صرف انسانی نیست ، بلکه برآمده از تحولات عمیق در اندیشه انسانی، حقوق بشر، اخلاق (اتیک) ، و حتی تفسیر نو از تاریخ و دین است.
در واقع دفاع از نفی اعدام، بخشی از فرایند نواندیشی است، چون از بازاندیشی و باز پردازی سنت و روایت اخلاق و آئین خشونت زای و چرخه بی انتهای آن پرهیز دارد.
به نمایش عموم گذاشتن اعدام ،  حاوی لایه‌های عمیق روان‌شناختی، و ذهنیت سازانه ویران گرانه ایست که حتی می‌تواند نسل‌هایی را همراه خود سازد. اعدام علنی با خود پیام‌های مشخصی را همچون سیگنال های ماندگار به ذهنیت جمعی انتقال می‌دهند : مهمترین گونه این پیام می‌تواند در این عبارت خلاصه گردد:
“ما می‌توانیم زندگی شما را بستانیم و در برابر چشمان همه گان ، مرگ را به تصویر بکشیم.”
پیامی که می‌خواهد از طریق گسترانیدن ترس، کنترل اجتماعی را در اختیار بگیرد. اقتداری که شهروند تماشاگر  را  می‌خواهد به موجودی مرعوب و تابع تقلیل دهد.
ذهنیتی است که انتقام را جایگزین عدالت می‌نماید، زیرا بر این باور است این تماشای رنج مجرم است که عدالت معناسازی می‌شود. در حالی که عدالت به معنای بازپروری، پیشگیری، و بازگرداندن تعادل به جامعه است، نه صرفاً دردآفرینی!
اجرای اعدام در خیابان تماشا همچون  مراسم آیینی را می‌ماند که در آن نظم مطلوب از طریق کشتن یک “مجرم نمادین” بازسازی می‌شود.در نتیجه نه تنها این فرد محکوم است که دارد خشن ترین تنبیه را تجربه می‌کند  ، بلکه حامل پیامی به جمع میباشد ، پیامی که می‌خواهد اقتداری را دیکته نماید و بر اذهان بنشاند :”یا قانون و نظم مرا به رسمیت خواهی شناخت وتابع آن میگردی ، یا  در برابر چشمان دیگران اینگونه حقیرانه  نابود می‌شوی”
با این حال  روان‌شناسی اجتماعی نشان داده که ترس آنی تأثیر پایدار در بازدارندگی از آنچه جرم نامیده می‌شود  ندارد.بلکه خشونت علنی می‌تواند جامعه را دچار بی‌حسی اخلاقی، عادی‌سازی خشونت، در بی‌اعتمادی به عدالت کند. در نمایش اعدام این کرامت انسان تماشاگر است که تخریب می‌شود ،  هر چند شخص اعدامی به ابزار تحقیر و شکنجه تبدیل می‌گردد، اما تماشاگر آنرا چون پاسخی مشروع دریافت می‌کند و از آن پس در مدار ذهنیت خود جایگاه ویژه و مشروعی برای انتقام می‌گشاید. اینگونه ذهنیت جمعی رو به تنزل می پیماید.
اعدام علنی نماینده‌ی ذهنیتی است که به جای بازسازی انسان و جامعه، به نمایش خشونت، نمایش قدرت و ترساندن مردم باور دارد. این ذهنیت، متعلق به دوران‌های پیشامدرن است؛ زمانی که عدالت بیشتر آیینی خشن بود تا مفهومی عقلانی، انسانی و اخلاق‌محور.
 

به بخش دیگری از نقد اعدام میپردازم . در آغاز مایلم از چند تجربه در نفی اعدام و اعدام علنی کوتاه نام ببرم که نتیجه گیری از آن میتواند الگوی مناسبی برای بشریت باشد . 

فرانسه از دوران انقلاب (قرن ۱۸) تا قرن ۲۰ از اعدام علنی (با گیوتین) استفاده می‌کرد. این اعدام‌ها در میادین شهر انجام می‌شد و هزاران نفر برای تماشا جمع می‌شدند. در ۱۹۳۹، اعدام علنی لغو شد. دلیل آن، وحشیانه بودن نمایش مرگ در برابر چشم عموم و تأثیر مخرب روانی بر مردم عنوان شد.در سال ۱۹۸۱، با تلاش وزیر دادگستری وقت، رابرت بادینتر، اعدام به‌کلی از قانون فرانسه حذف شد.بحث اصلی در پارلمان فرانسه این بود که دولت متمدن، نباید همان کاری را انجام دهد که از مجرم سر زده است.

در انگلیس نیز تا اواسط قرن نوزدهم، اعدام‌های عمومی در لندن و دیگر شهرها رایج بود.
گاهی صحنه اعدام‌ها تبدیل به جشن‌های خیابانی می‌شد، با معرکه و بازار، نوشیدنی، و فریاد هوراکشانه جمعیت! انگار یک پیک نیک جمعی و یا برای جشنی عمومی آمده باشند. در سال ۱۸۶۸، دولت بریتانیا اعدام علنی را ممنوع کرد و اعلام کرد:
تماشای مرگ انسان، مردم را تربیت نمی‌کند، بلکه فاسد می‌کند.
در دوران نازی‌ها، اعدام علنی و دسته‌جمعی در خیابان‌ها یا اردوگاه‌ها انجام می‌شد.پس از جنگ جهانی دوم، آلمان غربی کاملاً با مجازات اعدام و به‌ویژه اعدام علنی خداحافظی کرد.
در قانون اساسی آلمان(Grundgesetz)اینگونه عنوان می‌شود که : کرامت انسانی برتر از قانون کیفری شمرده میشود.
در بسیاری از کشورهایی که اعدام علنی یا اعدام به‌طور کلی را حذف کردند (مثل کانادا، نروژ، هلند، آرژانتین، آفریقای جنوبی، کره جنوبی، و دیگران)، رشد جنایت و جرم بطور کلی با کاهش جدی مواجه هستند .دلیل این کاهش، نه ترس از مرگ، بلکه تقویت عدالت اجتماعی، آموزش، فقرزدایی و اصلاح نظام پلیسی و انتظامی میباشد.
در قانون اساسی آلمان(Grundgesetz)اینگونه عنوان می‌شود که : کرامت انسانی برتر از قانون کیفری شمرده میشود.
در بسیاری از کشورهایی که اعدام علنی یا اعدام را به‌طور کلی  حذف کردند (مثل کانادا، نروژ، هلند، آرژانتین، آفریقای جنوبی، کره جنوبی، و دیگران)، رشد جنایت و جرم بطور کلی با کاهش جدی مواجه هستند .دلیل این کاهش، نه ترس از مرگ، بلکه تقویت عدالت اجتماعی، آموزش، فقرزدایی و اصلاح نظام پلیسی و انتظامی میباشد.
حذف اعدام علنی، یکی از نشانه‌های عبور از عدالت مبتنی بر ترس به سوی عدالت مبتنی بر کرامت و عقلانیت است.هر جامعه‌ای که خواهان بلوغ اخلاقی، مدنیت و حقوق‌محوری باشد، ناگزیر باید با این میراث خشونت‌بار بشری خداحافظی کند.
دستاورد بشری در نفی اعدام مشخص میکند که اعدام خشونت را متوقف نمی‌کند، بلکه آن را مشروع می‌سازد. اعدام، خود نوعی خشونت نهادینه‌شده است که از سوی دولت یا قانون اعمال می‌شود.وقتی یک دولت، با توجیه «عدالت»، کسی را می‌کشد، پیام ضمنی به جامعه این است که:
در شرایط خاص، کشتن دیگران مجاز است.
این دقیقاً همان منطقی است که بسیاری از قاتلان برای عمل خود دارند: کشتن برای انتقام، دفاع، حفظ آبرو، یا اجرای عدالت شخصی.
در واقع، اعدام نوعی همسان‌سازی روانی و اخلاقی میان قاتل و دولت ایجاد می‌کند: هر دو از خشونت برای حل مسئله استفاده می‌کنند.
نه به اعدام