مهرداد از لوس انجلس :
در شماره سوم نشریه اینترنتی فریدون بتاریخ فروردین ماه ۱۳۴۱ ، مطلبی نسبتا طولانی در مورد گروهی افراد از جمله اقایان علیرضا کیانی و سعید قاسمی نژاد در ارتباط با “ نو پهلوی گرایی “ مطرح شد . در واقع این گفت و شنودی است از نامبردگان در ادامه روند اعلام وجود « انجمن شهریار » و تفکر ، مقاصد و برنامه های این محفل فکری . اعضای این محفل اگر شاید نه همه ، بلکه اکثرا ( من شخصا از جزییات این حکایت بیخبرم و مطمين نیستم ) در جریان “ فرشگرد” نیز شرکت دارند .
در سپهر سیاسی اپوزیسیون ایران ، افراد ، جریانها و حتی احزاب مخالف نظام جمهوری اسلامی با تفکرات مختلف و احیانا رادیکال با گرایشات غیر متعارف کم نیستند . علت پرداختن نگارنده این سطور به جربان فرشگرد ، نزدیکی این جریان و رهبری انان با شخص شاهزاده رضا پهلویست . به باور من شاهزاده وزنه ای قابل تامل در پهنه سیاسی مخالف جمهوری اسلامیست و از پتانسیل ایجاد همبستگی و بستر سازی جهت راه اندازی یک اعتلاف نسبتا گسترده برخوردارند .
من برای روشن شدن انگیزه و عدم سو تفاهم و برچسب خوردن ، فکر کردم بد نباشد مختصری هم از باورهای خودم بنویسم ! من یک جمهوریخواهم . بر اساس بینش فکری و فلسفی من به نظام جمهوری رای خواهم داد ، لذا طرح دستورالعمل و روند قوانین مناسبات جمهوری در مدیریت کشور و گنجاندن ان در قانون اساسی در بستر یک سیستم سکولار دمکرات از اساسی ترین خواستهای سیاسی منست . ولی همچنان بعلت کثرت عقاید و احترام به دلبستگی قابل قبول دیگر هموطنان با خواسته های متفاوت از من ، اگر که دارای رای اکثریت باشند ، تیتر ، نام و نوع نظام در درجه دوم اولویت من قرار میگیرد ، مشروط بر اینکه دولت های برخاسته در حکومتهای اتی با رای مستقیم مردم یا نمایندگان انها و نتیجتا رییس دولت نقش مدیریت اداره کشور را بعهده داشته باشد نه رییس حکومت . لذا با توجه به مطالب گفته شده و اشاره به مواضع یکی دو سال اخیر شاهزاده و خصوصا مضمون پیمان نوین او ، اعلارقم همه کاستی و دشواریهای موجود من از شاهزاده برای ایجاد همبستگی و تحقق یک اعتلاف گسترده ، مشروط حمایت میکنم . شاهزاده در حال حاضر رهبر سیاسی من نیست ولی در صورت احراز رای دمکراتیک اکثریت مردم ، من هم رهبری ایشان را پذیرا خواهم شد .
روند فعالیت سیاسی شاهزاده رضا پهلوی در ۴۴ سال گذشته مانند بسیاری از جریانهای سیاسی فراز و نشیب های مکرر داشته که عمدتا فاقد نتیجه مثبت دندانگیری بوده . فرایند همه فعالیتهای پیشین شاهزاده در تاسیس “ شورای ملی ایران “ و پذیرفتن ریاست این شورا در اوریل ۲۰۱۳ خلاصه و شکست معنی دار ان و استعفای شاهزاده در سپتامبر ۲۰۱۷ واقعه ای بسیار قابل پیش بینی بود . علل شکست این شورا نه بطریق اولی و استخواندار در یک تحلیل پر مایه ، بلکه جسته و گریخته اینور و انور مطرح شد که موضوع این مبحث نیست . هر چند که برخی ، موضوع دشواریهای شورا و همچنین ققنوس و دیگر فعالیتهای شاهزاده را عمدتا ناشی از انتخاب نادرست مشاورین او و موضوع و کیفیت مورد مشورت میدانند .
ارائه پیمان نوین و مواضع جدید شاهزاده ، قطعا فصل تازه ای را با چشم اندازهای امید بخش در زندکی سیاسی او گشود . بر خلاف تفکر بسیاری از هواداران “ سلطنت “ ، منش دمکراتیک شاهزاده ، اعلارقم اشتباهات ریز و درشت او ، برگ برنده ایست که جایگاه خاص او را در سپهر سیاسی ایران من حیث المجموع قابل تامل و ملاحظه محفوظ نگهداشته است . باید گفت که تمایلات دمکرات منشانه شاهزاده خصوصا در سالهای اخیر بر خلاف روش حکومت پدر بزرگ و ۲۵ سال اخر پدرش همواره جلب توجه کرده و موضوعی بخاطر سپردنیست .
و اما حکایت « نو پهلوی گرایی » . نخستین بار که با عبارت “ نو پهلوی گرایی » مواجه شدم ، جرقه تصور “ روند دمکراتیک و مردم سالارانه “ شاهزاده در ذهنم جهید . هر چند که در دنیای سیاسی دوران قرن بیست و یکم و واقعیت های امروز ایران و جهان در یک سیستم « پادشاهی مشروطه پارلمانی » انهم با توصل به رای اکثریت و انتخاب گزینه مردم بعد از عبور از نظام پلید ،عنوان پادشاه ، فقط و فقط بشکل سمبلیک ، بدون هیچگونه قدرت و یا مسئولیت سیاسیست ! لذا بحث در مورد اعمال نفوذ سیاسی عملی و نظری پادشاه در حد مهملات خلاصه میشود . در نتیجه منش نوین دمکراتیک شاهزاده در مقابل روش پدر و پدر بزرگ او به زعم ذهنی من « نو پهلوی گرایی » تلقی میشد ! دریغا که ارائه کنندگان این عبارت ، نظراتی سخیف از نوعی دیکتاتوری در پس ذهنشان دارند که روی دیکتاتوری رضا شاه و محمد رضا شاه فقید را سفید خواهند کرد . این نظرات مشعشع را اقایان علیرضا کیانی و سعید قاسمی نژاد در یک گفتگوی رسانه ای با عنوان « در دفاع از نو پهلوی گرایی » در رسانه فریدون شماره ۳ فروردین سال ۱۴۰۱ به ادرس
حد فاصله صفحات ۱۰ تا ۳۱ به تفصیل ارائه داده اند . بجز مقدمه چینی و مطالب کلی ، جوهر نگاه ، بینش ، برنامه و عملکرد این حضرات در صفحات ۱۹ ، ۲۰ ، ۲۱ ، ۲۲ و ۲۳ به روشنی درج شده . شاید “شبه فاشیسم “
حداقل عنوانی است که سزاوار اینگونه نظرات راست افراطی تمکز گرایانه ارتجاعی میتواند باشد . با هم به چند نمونه نگاه میکنیم :
“یعنی قائل به این هستی که باید یک حد و مرزهایی برای فعالیت سیاسی گذاشت ؟ درست میگویم ؟ ( پاسخ ) : فرض کنید حالا این جمهوری اسلامی سقوط کرد ، وضعیتی داریم شبیه به پایان دوره قاجار که رضا شاه امد . شما یک کشور دارید که از نظر اقتصادی در وضعیت ناجوری است . ایا عقل حکم میکند که شما بگویید که فاشیستها ، اسلامگرااها ، تجزیه طلب ها و کمونیستهای انقلابی باید حق داشته باشند که مملکت را پاره پاره کنند ؟ ……….و یا : باید ان چهار گروه را که گفتم از نظام سیاسی حذف کرد ! ادم عادی میگوید تروربستها حق فعالیت سیاسی ندارند . کسانی که دنبال تجزیه کشورند نمیتوانند
وارد نظام سیاسی شوند . و …حرف اینست که ثبات را تضمین میکنیم . کشور را با ثبات هم اغوش میکنیم و بعد در بستر این ثبات ایده های مترقی را پیش میبریم . و…….این را به عینه در دوره پهلوی هم دیدیم . واقعیت اینست که بنظرم این خاک هنوز خیلی اماده ایده های لیبرال گرایانه سیاسی نیست !
و یا …. دور این میز میتوان با هم نشست و نظام کنونی را برانداخت و نظام سیاسی اینده را تنظیم کرد . در این قالب در چارچوبی که مورد توافق قرار گرفته ، این جریانها میتوانند با هم رقابت کنند بدون اینکه شما جریانهای کمونیستی انقلابی ، جریانهای اسلامگرا ، جریانهای تجزیه طلب ، جریانهای فاشیستی را درون نظم سیاسی راه دهید ! و یا ….. به باور من نخبگان سیاسی اعم از چپ و راست ، لیبرال و ملی گرا میتوانند با هم توافق کنند که ممنوعیت این احزاب را در قانون اساسی بگنجانند و …!
تحلیل این نظرات سخیف خود حکایتی دیگر است ولی این متفکرین حتی برای یکبار از خود سئوال نکردند که
چرا نظام شاه فقید با برخورداری از همه انچه که این افراد قول نسیه اش را میدهند یعنی ثبات نسبتا قوی ، سیستم منظم و نسبتا کار امد اداری ، بنیه اقتصادی عالی ، دوست و مورد پشتیبانی بی چون و چرای غرب ، سیستم پلیسی و امنیتی مقتدر ، ارتش قدرتمند ، وجه جهانی و …….البته خفقان و سانسور یعنی طبقه بندی کردن معترضین به تروریست و عامل خارجی و کمونیست انقلابی و اسلامگرای متعصب و تجزیه طلبان در خدمت بیگانه و حکایت ارتجاع سرخ و سیاه و ……نتوانست خود را به « پایه های تمدن بزرگ » برساند و دچار انقلاب منحوس ۵۷ و نهایتا سرنگون شد !
اگاهی بر این نظرات فرشگرد و یا حداقل بخشی از رهبران ان و نزدیکی این جریان با شاهزاده و دعوت از اقای امیر حسین اعتمادی در دو نوبت در نشست مهستان و بی تفاوت از کنار این نظرات شبه فاشیستی گذشتن شگفت انگیز است . با اینکه مصوبات و منشور مهستان و همچنین جو غالب بر اعضای ان و همچنین معتقدات بیان شده شاهزاده قطعا مخالف اینگونه نظرات است ،ولی چون این نظرات مکتوب هم در رسانه فرشگرد درج و هم در برنامه عمومی مهستان توسط اقای امیر حسین اعتمادی از ان دفاع شده ،شایسته است که بطور مکتوب و یا شفاهی ، هم مهستان سکولار دمکراسی و هم شاهزاده با ذکر ماخذ به ان بپردازند . ایا شاهزاده و مهستان چشم اندازی برای همکاری در یک اعتلاف با اینگونه افراد با چنین تفکراتی در برنامه های اتی خود تدارک دیده اند ؟ و چرا سکوت ؟