موسی حاتمیان :
از پیش و پس از اعلام نتایج سیرک انتخابات خامنهای تاکنون، شخصیت ها و سازمان های سیاسی داخل و خارج کشور، در چند و چون آن بسیار سخن گفته اند،
ز هر چیز گنجی به پیش اندرون
شمارش گذر کرده از چند و چون
که از میان آنها مصاحبه شجاعانه بهاره هدایت در یک قدمی زندان قابل تأمل و تحسین است، و نظر به اهمیت فوقالعاده مهم این مصاحبه، پیشنهاد میکنم که تمامی دوستداران آزادی ایران و ایرانی، آن را بدقت دیده و گوش فرا دهند!
https://t.me/IranintlTV/235516
https://t.me/Tavaana_ TavaanaTech/83463
زیرا هدایت، که بقول خودش دو بار در انتخابات اصلاح طلبان رأی داده است، برآمده از نسل ندا آقاسلطان، تا نوید افکاری، پویا بختیاری و… در «تولدی دیگر» و بلوغی قابل ستایش، انفصال نسلی پس از مشروطه را شکسته، و مانند قُرَّةُالعَین تا طالبوف ها و کرمانی ها، بر زخم های شبه روشنفکران پیش و پس از آن بهمن سیاه پنجاه و هفت مرهم نهاده، و راه را برای همه نسل ها(چه همین نسل جوان قهرمان و چه باقیمانده های دهه شصتی) و تمام دوستداران ایران روشن می کند، تا اگر در خانه اپوزیسیون داخل و خارج کشوری، و جزیره های پراکنده ای که خالی نیست ز عُشّاق وطن، کسی باشد، شاید کز طَرَفی، زنی یا مردی، برای تحقق همان شعار زن زندگی آزادی، مرد میهن آبادی مهساها، نیکاها، کیان ها، سارینا ها، حمید رضا ها، خدانورها و… حالا دیگر از خویش برون آید و کاری بکند!
اندر باب نتایج انتخابات
در مقالات پیشین مربوط به این موضوع، اشاره کرده بودم، که در انتخابات گذشته(خاتمی، احمدی نژاد و روحانی) در زمانی که در کمپ اشرف بودم، ابتدا آذر یا احمد وشاق(که سالهای زیادی مسول تشکیلاتیم بود) نظرم را جویا می شدند، و در مورد احمدینژاد و روحانی نیز یکبار رحمان، و یکبار سیاوش برای تدقیق نظرم فرستاده شدند، و اوکی می کردند که نظرم را صریح بگویم، اما پس از آن اظهار می کردند، که نظر برادر(رجوی) این نیست و… من هم می گفتم که نظر ایشان رفسنجانی یا ناطق نوری یا هر که هست، شما نظر مرا خواستید، و هر بار پس از اعلام نتایج می آمدند و می گفتند، چطوری بر خلاف تمامی نشانه ها، تحلیل ها و نظرسنجیها آنطور قاطع ابراز نظر می کردی؟… در چند هفته گذشته نیز بارها این موضوع در گفتگو هایم با فعالان جنبش دادخواهی تکرار شد، و هنگامی که فردای آزادی گروگان فرانسوی لویی آرنو گفتم، که جغد شوم دیپلماسی گروگانگیری بر فراز زندان حمید نوری به پرواز درآمده… دوستم اصرار داشت، که اگر واقعاً اینطور فکر می کنی، آنرا در یک مقاله در میهن منتشر کن، و هفته بعد که نوری مبادله شد، همچون پس از اعلام نتایج انتخابات، این دوستان باز هم با افسوس می گفتند، حیف که نظرات خودت را ننوشتی، و نمی دانی که در دید رسانه ها تومنی هفت صنار فرق داشت! در پاسخ گفتم، من از آن دسته اشخاصی نیستم، که مدعی شوم من اول گفتم، که لااقل مجاهدین و رییسجمهور آنها می دانند که من چطور این واقعیت ها را می بینم… بنابراین نیازی به دیده شدن در رسانه ها ندارم، و حالا هم منظورم از این مثال ها، سرکوفت زدن به مدعیان قاطع بیرون آمدن قالیباف یا جلیلی از صندوق شعبده بازی خامنهای نیست، زیرا اکنون معمای انتخابات حل شده و پنجه ی علیل خامنهای به اندازه وجب پزشکیان قابل دیدن است!
بنابراین منظور این است که علیرغم پنج دهه تجربه در انتخابات مختلف حکومت اسلامی، ما هنوز توان برآورد واقعی از شرایط عینی حکومت و جامعه را نداریم!
چرا اپوزیسیون دچار سردرگمی سیاسی است
در نشست های ایدئولوژیک – تشکیلاتی موسوم به «حوض» در سالن شورای ملی مقاومت مجاهدین در بغداد!، مسعود رجوی کلت خویش را چندین بار بر شقیقه گذاشت، و مدعی شد که اگر خاتمی برای چهار سال دیگر در انتخابات پیروز شود، و ما نتوانیم تا سال آینده رژیم را سرنگون کنیم، به معنای تثبیت رژیم خواهد بود، و من با یک گلوله بر شقیقه ام، پرونده مجاهدین و ارتش آزادیبخش را خواهم بست! البته جناب رجوی وعده سقوط شتابان شش ماهه در تابستان سال شصت را فراموش نکرده بود، و این ادا اطوارهای رهبری قلابی همیشه فراری، فقط برای گریه گرفتن ملایی بود، که جمع حاضر نیز مانند اسیران کره شمالی، با گریه و التماس از وی می خواستند که این کار را نکند…، و حالا چند دهه پس از آن وعده ی توخالی رجوی، دیروز هم رییسجمهور منتخب مادامالعمر سی و چند ساله ی ایشان، در نشستی با بازنشستگان موسوم به شورای ملی مقاومت، همان شعار های چند دههی گذشته ی رجوی را تکرار کرد، و خنده حضار با کف زدن ممتد مستمری بگیران همراه شد…
جریانات مختلف موسوم به چپ، که مانند مجاهدین در پیش و پس از بهمن سیاه پنجاه و هفت، و پس از همراهی عینی و عملی با حکومت اسلامی در پوشش «پاسداران را به سلاح سنگین مجهز کنید»، و حتی در به اصطلاح بلوغ خودش در پوشش جنبش کارگری با بوق مبارزه اصلی با مترسک نئولیبرالیسم بر سر مزرعه اطلاعات خامنهای و… عملاً قافیه را باخته و به همین دلیل بعنوان دنباله روی غیر تشکیلاتی مجاهدین تبدیل شده است، هنوز هم بازماندگان این جریان و رفقای اسلام انقلابی شان، بجای بازخوانی واقعی گذشته تا حال، با حمله به رأی دادن فرخ ملانگهدار خیانتکار در این انتخابات، یا سلسله گفتارهایی مبنی بر اینکه حمید اشرف هیچ رابطهای با فرخ نگهدار نداشته یا حمید اشرف هفت تیر کش نبوده و… تلاش می کنند، تا با وفاداری به همان گفتمان شکست خورده ی پنجاه و هفتی و شصتی، مفری برای دفاع از شعار مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر بیابند، تا مانند فرخ نگهدار التزام عملی و عینی خود به حفظ همین حکومت اسلامی را توجیه کنند! در حالیکه اگر صادقانه به گذشته تاکنون بنگرند و بنگریم، و از مدار جاذبه ی عاطفی خارج بشویم، می توانیم به روشنی ببینم، که علیرغم صداقت و شجاعت تمامی آن جانباختگان پیش از پنجاه و هفت، همه و همه هفت تیر کش های جوان بی تجربه ای بودند، که در بحران هویت ملی، مسیر آمدن خمینی و برپایی حکومت اسلامی اشغالگران ضد ایران و ایرانی را با خون هایشان فرش سرخ کردند! و اگر چنین نیست، باید توضیح دهیم که چرا از دهها شاگردان اشرف و احمدزاده و حنیف نژاد و محسن و… هیچ کس در مقابل انحراف نگهدار و رجوی نایستاد؟ و حتی در تنها مورد پرویز یعقوبی برای جلوگیری از انحراف بیشتر در تشکیلات مجاهدین، باز هم تمامی مرکزیت و اعضای زمان شاه، در حمایت از رجوی، خواهان اعدام یعقوبی شدند! بنابراین در بُرهان نَظم یا غایت شناختی، از اثر پی به مؤثر می برند، نه بالعکس!
گر در طلب خودی ز خود بیرونآ
جو را بگذار و جانب جیحون آ
چون گاو چه میکشی تو بار گردون
چرخی بزن و بر سر این گردون آ
جریان موسوم به سلطنت طلبان نیز با رنج بردن از نوزایی و نداشتن بضاعت تشکیلاتی، که هر کدامشان زودتر پایش به توییتر برسد کدخداست، بی توجه به نصیحت
پیر پیمانهکش من که روانش خوش باد
گفت پرهیز کن از صحبت پیمانشکنان
و بی توجه به گفتار و کردار شاهزاده رضا پهلوی، بنا به ضربالمثل دشمن دانا بلندت می کند، بر زمینت می زند، نادان دوست، ساز خودشان را می زنند، و گرفتار در چنبره نفوذ وسیع ارتش سایبری، یک روز مدعی عذر خواهی پنجاه و هفتی ها می شود، و روزی دیگر، شعار مرگ بر سه مفسد، ملا چپی مجاهد، را با ساز اطلاعات می رقصند، و گفتمان همبستگی را نفی می کنند،
مقرر شد آن مملکت بر دو شاه
ولیکن به بومی میسر نباشد دو شاه
چو بختش نگون بود در کاف کن
نکرد آنچه نیکانش گفتند کن
یکی بر سر شاخ، بن میبرید
خداوند بستان نگه کرد و دید
بگفتا گر این مرد بد میکند
نه با من که با نفس خود میکند
بزرگان روشندل نیکبخت
به فرزانگی تاج بردند و تخت
به دنباله راستان کج مرو
وگر راست خواهی ز سعدی شنو!
نگاهی به انتخابات از منظر دشمن
واقعیت این است که علت این سردرگمی و آشفتگی اپوزیسیون داخلی و خارجی، عدم شناخت واقعی، و ارزیابی غیر واقعی از خامنهای در طول تمام سالیان پس از سقط شدن خمینی تاکنون بوده است! و این یکی از اصلی ترین دلایل نظرات متفاوت من در انتخابات مورد اشاره در بالاست، که ناشی از تفاوت همین دو دیدگاه در ارزیابی واقعی از دشمن است!
فردوسی در توصیف همین محتوای کوچک نشمردن دشمن و تصویر ضحاک ماردوش در جلسه اش با مهتران و موبدان، برای پیشگیری از قیام سرنگونی، به روشنی سروده است:
که دشمن اگر چه بود خوار و خرد
نبایدت او را به پی بر سپرد
ندارم همی دشمن خرد خوار
بترسم همی از بد روزگار
و این همان سیاست هوشیارانه ی خامنهای ضحاک از روز نخست جانشینی تا رسیدن به ولایت مطلقه فقیه و تاکنون بوده است، و همچنین حلقه ی مفقوده ی اپوزیسیون رژیم از پنجاه و هفت تاکنون! زیرا اگر بیاد داشته باشید، از زمان همان هفت تیر کشی فداییان در گنبد و… همین فرخ ملانگهدار گفته بود، که قدرت روی زمین است، فقط باید خم شویم، و آنرا برداریم! اما پس از به کشتن دادن جوانان نازنین بسیاری، در آن مناظره با بهشتی و کیانوری چنان خم شد، که سر از اوین و نهایتاً سفارت رژیم در انتخابات اخیر درآورده است…
رجوی بعنوان سرکرده ی اسلام انقلابی سازمان رقیب مارکسیستی، نیز پس از بارها هشدار برای چپ روی به فداییان، در فاصله ی چند روز از درخواست دیدار با آیت الله خمینی تا سی خرداد، عدم مشروعیت سیاسی-اجتماعی رژیم را کشف کرد، و با دیدن موفقیت تظاهرات سی خرداد، همان یابوی فرخ ملانگهدار او را نیز برداشت، و با تحلیل سقوط شتابان، و انفجار حزب چماق بدستان، خود را در یک قدمی تصرف قدرت دید، و البته برای حفظ جان حقیرش به فرانسه گریخت… و باقی داستان در همکاری نگهدار و رجوی با سرویس های اطلاعاتی شوروی و صدام را می دانید، و رقت انگیز تر از آن است که یادآوری شود!
جریان موسوم به سلطنت طلبان نیز پس از قیام نقاب میهن پرستان شاهرخی، در صحنه سیاسی ایران حضور فعالی نداشته و تنها پس از بازگشت اقبال عمومی مردمی به صحنه آمده است!
در حالیکه خامنهای با هوشیاری، تمامی رقبای داخلی، از رفسنجانی تا مدعیان اصلاح طلبی را از صحنه خارج کرده است، و به کمک اتاق فکر های اطلاعات و… توانسته است، با کمک همین نیروهای منتسب به اپوزیسیون داخل و خارج کشور، مانع از شکل گیری آلترناتیو شود، و هر قیام شجاعانه ی جوانان میهن را سرکوب کند، و در نهایت با به شکست کشاندن منشور همبستگی جرج تاون، بر آخرین چشم انداز روشن سرنگونی سال گذشته، که جهانی را در مقابل شجاعت بینظیر نیکاها و حمیدرضا روحی ها به احترام و گیس بران همبستگی بینالمللی واداشته بود، گرد ناامیدی بپاشد… و اکنون نیز با بازی حسابشده در آنچه ما سیرک انتخابات نامیده ام، توانسته است، تمامی جناح دیگر موسوم به اصلاح طلبان و همدستان داخلی و خارجی آنها را به خط کرده، و تنها در یک روز پس از اعلام نتایج انتخابات، تمامی تلویزیون های فرانسوی و اروپایی و… برنامههای خویش را بر روی تغییر سیاست در ایران متمرکز کرده اند!
به یزدان اگر ما خرد داشتیم
کجا این سرانجام بد داشتیم
بنابراین
چو خواهی که فردا به وی مهتری
مکن دشمن خویشتن، کهتری
بایدها و نبایدهای اپوزیسیون
همچنانکه بهاره هدایت در مصاحبه خویش تأکید کرد، مردم ما، چه در قیام درخشان سال گذشته و تقدیم عزیزان برای آزادی ایران، و چه در نه بزرگ و تحریم سراسری سیرک انتخابات خامنهای، از هیچ تلاشی برای سرنگونی دریغ نکرده اند، و بایستی در برابر این ملت شجاع تعظیم کنیم… اما امروز نیز در سیمای آزادی بردگان جزیره شیطان، با مارش پیروزی، از قول رییسجمهور بی انتخابات خودشان اعلام کردند، که در ایران دمکراتیک فردا، جایی برای بقایای شیخ و شاه نخواهد بود! البته مجاهدین جزیی از راه حل نبوده و نیستند، بلکه بعنوان جزء اصلی مشکل و بختک افتاده بر پیکر اپوزیسیون در چند دههی گذشته بوده است… بنابراین با همین اصل پایبندی به گفتمان ملی، اگر مایل هستند، که به اعتبار هزاران جان باخته ی هواداران مجاهدین، نقشی مثبت در سرنگونی ایفا کنند، بایستی آشکارا از اندیشه و عملکرد حکومت اسلامی اشغالگران حاکم بر میهنمان فاصله گرفته، و در مینیمم های قابل پذیرش عمومی و گفتمان همبستگی ملی، حجاب اسلامی اجباری، سرکوب، شکنجه و… در ایران و کمپ اشرف ممنوع اعلام کرده، و با انتقاد شفاف از پروسه ی چند دههی همراهی با خمینی، رفسنجانی و صدام، شرایط بازگشت خویش به جبهه ملی را مهیا کنند.
جریان موسوم به چپ(چه مارکسیستی چه اسلامی) بایستی پس از پنج دهه بیراهه رفتن، با انتخاب هویت ملی، و پرهیز از نشخوار شعارهای رجوی و اطلاعات خامنهای(مانند مرگ بر ستمگر…) نقش واقعی خویش را مانند چپ های اروپایی، و البته بعنوان یک ایرانی و در خدمت منافع ملی بر عهده بگیرند، همانطور که هواداران جریان موسوم به سلطنت طلبان نیز از این قاعده مستثنی نبوده و نیستند!
مگو آنچ بدخواه تو بشنود
ز گفتار بیهوده شادان شود
بدین جستن عیبهای دروغ
به نزد بزرگان نگیری فروغ
همچنانکه شاهزاده رضا پهلوی در مصاحبه هفته گذشته با صدای آمریکا بصورت شفاف هرگونه حمله و حتی فحاشی را محکوم کردند… بنابراین به اعتبار اقبال عمومی داخل کشور، که محصول شاخت عینی جوانان و مردم در مقایسه ی دو دوران پیش و پس از بهمن سیاه پنجاه و هفت می باشد، لازم است مسئولانه باور کنند، که نیروهای اطلاعاتی صادراتی نه تنها در تشکیلات آهنین مجاهدین، بلکه در صفوف غیرمنظم هواداران پادشاهی و بقیه نیز نفوذ کرده اند، و اکثر کنش های ضد اپوزیسیون را طراحی، اجرا و دامن می زنند! و همچنانکه من نیز شاهزاده رضا پهلوی را تنها فرصت واقعی کنونی در رأس یک آلترناتیو جدی قابل عرضه برای دوره گذار از حکومت فاشیسم اسلامی می بینم، لازم می دانم که تمامی هواداران واقعی شاهزاده رضا پهلوی و مدافعان حکومت سلطنتی، از دوران کودکی یک ساله عبور کرده، و با بلوغ سیاسی – تشکیلاتی، صفوف غیرمنظم خود را تصفیه، و مجری واقعی گفتار و کردار شاهزاده رضا پهلوی در خیابان و میدان باشند.
بقول توماج، دشمن می خواهد ما را ناامید کند، ولی هیچکس نمی تواند مانع اتحاد ما بشود…، بنابراین اگر به خود بجنبیم، اگر از توهمات مورد اشاره در بالا برای تصرف خیالی قدرت بیرون آمده و به گفتمان همبستگی ملی، بعنوان تنها راه ایجاد آلترناتیو جدی برای دوره گذار، و پایبندی به صندوق رأی پس از سرنگونی ایمان آورده و التزام بدهیم… بی تردید می توانیم، با درس آموزی از گذشته، برای اکنون و آینده برنامههای واقعی مدون کنیم، و رهبری قیام آتی در چشم انداز واقعی را بدست گرفته، و بر خلاف خواست دولتهای اروپایی، آمریکا، روسیه و…، پیروزی درخشان مردم ایران را محقق کنیم! ما پیروز می شویم!