بهروز قاسمی :
آنچه در بیانیه چهار سازمان آمده است یک نگاه ایدئولوژیک است. نگاهی معطوف به پیش فرضهای سیاسی نه مرتبط با منافع و معیشت مردم. اولویت را به مقابله با دولت خارجی دادن و نگران آلترناتیو سازیِ آنان بودن در حالی که آلترناتیو چهل ساله موجود، از متن روستاهای خمین، مشهد یا خامنه استخراج شده است یک اشتباه در تشخیص اولویتهاست.
حامد کرزای را گفتند آمریکا آلترناتیو کرد ولی ملاعمر از قعر روستاهای قندهار آلتر ناتیو شد و مردم افغانستان چه انتخابی داشتند یا باید میداشتند؟ بگذریم که از جنبش سبز به بعد جامعه ایرانی نشان داده است در اراده جمعی معطوف به خِردِ جمعی است نه رهبری از نوع سال پنجاه و هفت که آن نوع رهبری در باور جامعه ایرانی منتفی شده است.
حکومت ایران نشان داده است که همین حالا آلترناتیوِ روسیه است و در صورت لزوم چنانچه مجبور شود در بکارگیریِ شبه نظامیان داعش و حزب الله با مستشاریِ روسها برای مقابله با مردم قیام کرده، تردید نخواهد کرد.
بدیهی است که ما خواستهای خود را دنبال کنیم و امید به انتخاب موثر آینده مردم در فضایی آزاد و امن داشته باشیم. اگر ما برای آلترناتیو شدنِ خود تلاش کنیم تلاش شرافتمندانهای کردهایم ولی اگر بنا به هردلیلی احتمل آلترناتیو شدن دیگران را در مناقشات سیاسی ببینیم و خود را بی نصیب مانده از نمد آن کلاه بیابیم آنگاه اصل تغییر را زیر سوأل ببریم، یعنی آرزوی مداومتِ بارشِ نکبت برای مردم کردهایم، چون خود را بیکلاه دیدهایم و این نه عاقلانه است نه صادقانه.
بدیهی است که ما خواستهای خود را دنبال کنیم و امید به انتخاب موثر آینده مردم در فضایی آزاد و امن داشته باشیم. اگر ما برای آلترناتیو شدنِ خود تلاش کنیم تلاش شرافتمندانهای کردهایم ولی اگر بنا به هردلیلی احتمل آلترناتیو شدن دیگران را در مناقشات سیاسی ببینیم و خود را بی نصیب مانده از نمد آن کلاه بیابیم آنگاه اصل تغییر را زیر سوأل ببریم، یعنی آرزوی مداومتِ بارشِ نکبت برای مردم کردهایم، چون خود را بیکلاه دیدهایم و این نه عاقلانه است نه صادقانه.
این نگاه استعداد دارد علیه رضا پهلوی (با فرض بر آلترناتیو شدن توسط خارجی) مردم را دعوت به جنگ کند ولی چهل سال دیگر هم بگذرد حاضر نمیشود مردم را علیه نوه رهبر کنونی دعوت به قیام کند اما از گروهی که خود را سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور مینامد پذیرفته نیست ائتلاف علیه رقبایِ سیاسی را بر ائتلاف علیه استبداد حکومتی مهم تر ببینید.
در بیانیه چهار سازمان آمده است: «بر خلاف صورتبندیهای شتابزده و سادهانگارانهی عدهای که با نادیده انگاشتن تمایزهای هویتی و سوابق تاریخی، به دنبال اتحاد همگان ذیل عنوان کلی دموکراسی هستند، روبنای مردمسالاری و ساختار شکلی “دولت دموکراتیک توسعهگرا” در برابر محتوای آن با توجه به فرهنگ سیاسی وشرایط اجتماعی هر کشورمتفاوت است و نمیتوان رابطه دموکراسی با فرم حکومتی در ایران را نادیده گرفت که هر شکل و نوع حکومتی در دموکراسیهای موجود دنیا را میتواند بدون ریسک بپذیرد.”
از غلط ساختاری مطول پاراگراف در گم کردن افعال که بگذریم، هر نوع مخاطبی را مجبور به چندبار خواندن این پاراگراف میکند تا احتمالا بفهمد نویسنده چه گفته و چه مطلبی را به احتمال قصد دارد برساند و یا با این پیچیده نویسی میخواهد به چه نتیجهای برسد؟… چرا این همه نامفهومی؟ این همه گُنگ نویسی؟ و این همه استتار برای چه؟ برای اینکه نویسنده میخواهد باور داشتن به «تمایز هویتی» و داوری کردن بر «سوابق تاریخی» دیگران را مستتر نگهدارد؟!
نویسنده میداند آنگاه که خود را در مقام قاضی برای قضاوت تاریخی دیگران بگذارد که گذاشته است یا در مقام تحلیلگر هویتِ دیگران قرار دهد که داده است، سابقه تاریخیِ او نیز قضاوت میشود و نیز هویت او، که سعی به استتار دارد.
نویسنده میداند آنگاه که خود را در مقام قاضی برای قضاوت تاریخی دیگران بگذارد که گذاشته است یا در مقام تحلیلگر هویتِ دیگران قرار دهد که داده است، سابقه تاریخیِ او نیز قضاوت میشود و نیز هویت او، که سعی به استتار دارد.
همانطور که در قبل اشاره شد سُنتِ جبهه ملی ایران همیشه تحلیل سیاسی از مناسبات درونی جامعه است، تحریم ایران نتیجه دسترسیِ عدهای مجرم بیمسئولیت به مدیریتِ کلان مملکت با مسئولیت شورای نگهبان بوده و نه با مسئولیت ملت ایران.
چنانچه ایران تحریم نباشد و بیشترین وام یا کمکهای بلاعوض به حکومت داده شود، همه میدانیم که آن کمکها در سفره ملت دیده نخواهد شد و البته پس از چند چرخ همان کمکها سوار بر چهارچرخی بهنام مازرتی یا بنت لی زیر پای یک خوش ژن! به گردش در خواهد آمد یا خرج رزمنده حزب الله یا طالبان خواهد شد، پس در این بیانیه اشاره به تحریم، دلواپسی کردن برای کیست
در سُنتِ جبهه ملی حفظ منافع اجتماعیِ مردمان در مقابل استبداد افسار گسیخته ارجح و خارجیان را به نسبت دور یا نزدیک بودن به این منافع ارزیابی کردن بایسته بوده است نه برعکس آن. امروز اولویت منافع ملی، عبور کردن از استبداد و تبهکاریِ حکومت است و دیگر از مرز عواقب یک حکومت دینی گذشتهایم و در حال تجربه کردن یک حکومت لُمپن دلال تبهکار هستیم که میتواند آخرین تجربه برای حیات ملی باشد.
بیانیه این چهار سازمان بیشتر از آنکه ائتلافی باشد علیه غارتِ استبداد داخلی و فروپاشاندن بنیادهای ایران توسط مجموعِ دزدان هیئتیکارِ کنونی، یک گمانه زنی است در مشروطه هراسی برای آینده، آنهم با تمرکز به دشمنسازیِ جدید از رضا پهلوی، نگاه اینان به هر موضوع علاقهمند است تهدیدها را نشان دهد در غفلت از فرصتها.
چنانچه ایران در ادامه روند موجود به فروپاشیِ فیزیکی دچار شود امضا کنندگان این بیانیه در نظر نگرفتهاند که ما از رضا پهلوی در کسوت همان ولیعهد تا فرح دیبا در کسوت شهبانو تا زیباکلام و تاجزاده اصلاح طلب تا شیخ کروبی و میرحسن از جنبش سبز تا استاد شجریان تا هر هنرمند ملی و هر ورزشکار با اخلاق و بزرگان جبهه ملی و نهضت آزادی و ملی مذهبیان تا امثال نسرین ستوده و نرگس محمدی و عبدالفتاح سلطانی تا مادر ستار بهشتی تا کمونیست و مذهبی نیازمندِ دعوت از مردم برای وحدت هستیم جهت نگاه داشتن باقیمانده خاکِ سوخته کشور.
جبهه ملی ایران هویت خود را همواره از مبارزات ضد استبدادیِ خود اخذ کرده است نه فقط ماندن در موضوع ملی شدن صنعت نفت یا منجمد ماندن در وقایع سیِ تیرماه ۱۳۳۱ یا ۲۸ امردادماه ۱۳۳۲، جبهه ملی، ایران را برای همه ایرانیان میخواهد و نه گروهی از ایرانیان را شایسته ایران.
بهروز قاسمی (نارمکی)
فعال سیاسی و عضو جبهه ملی ایران
بیست سه دیماه یکهزارو سیصد و نود و هفت
فعال سیاسی و عضو جبهه ملی ایران
بیست سه دیماه یکهزارو سیصد و نود و هفت