هشتم مارس ۲۰۲۴ از منظر ایرانی

 

موسی حاتمیان :

شهبانو فرح پهلوی به مناسبت روز جهانی زن ۸ مارس ۲۰۲۴ پیام داده اند:

«برگزاری روز جهانی زن، مبشر سپاس جهانیان از نقشی است که زنان در طول تاریخ در پیشرفت جهان و اهداف بشری به عهده داشته اند. 

تاريخ ایران به نام شاهانی چون پوراندخت و آذرمیدخت، زنان شجاع و کاردانی چون رودابه و تهمینه و گردآفرید، و شاعران نام آوری چون فروغ فرخزاد و سیمین بهبهانی مزین است، و زنان ایرانی در گذر از قرن های دراز با سخت کوشی و پایداری ناهمواری های زندگی و روزگار را تاب آورده اند. 

امروز نیز زنان ایرانی در داخل و خارج از میهن برای آزادی ایرانیان  و اعتلای نام ایران به جان می کوشند.

روز جهانی زن را به همه زنان جهان شادباش می گویم و از صمیم قلب برای زنان شجاع و آگاه ایرانی، آزادی و رهایی آرزو می کنم.  

نور بر تاریکی پیروز است.

زن ، زندگی، آزادی»

بنابراین برای واکاوی این مهم از منظری ایرانی، ما نیاز داریم که به روز جهانی زن در آینه ی ایرانی نگاهی بیندازیم، تا بتوانیم اهمیت این مهم را به مفهوم ملی و میهنی نیز درک و ارج بگذاریم!

‘نگاهی به پیشینه زن ایرانی تا پایان حکومت شاهنشاهی ساسانی “

با گرامیداشت روز جهانی زن در هشتم مارس، ما بعنوان ایرانیان مفتخریم که تاریخی غنی از افتخارات زن ایرانی را دارا بوده و هستیم، و تمامی مورخان و صاحبنظران جهان نیز بر این امر واقف و تأکید داشته و دارند، که از هزاران سال پیش، و در زمانی که دختران و زنان در سرزمین های دیگر خاورمیانه ی مهد تمدن کهن، زنده بگور، سنگسار و قربانی جهل و عقب ماندگی بشریت و فرهنگ نرینه بودند، و حتی قهرمانانی چون ژاندارک را در اروپا آتش می زدند، در ایران باستان تا زمان اشغال آن توسط ارتش وحشی مسلمانان، ایرانیان در همین ماه اسفند برای بزرگداشت جایگاه والای زنان، جشن سپندارمذگان برگزار می کرده اند، و بنا به تاریخ ابوریحان بیرونی و… در این روز با تقدیم هدایا از زنان تقدیر کرده، و همچنین زنان در این روز خاص فرمانروایی نیز می کرده اند…

 زنان ایرانی نه در تک نمود، بلکه همپای مردان عهده دار مسولیت های جدی فرمانروایی و فرماندهی بودند، که از میان آنها می توان به این نمونه ها اشاره کرد: کاساندان یا کاساندانه تنها همسر کوروش کبیر، شهبانوی ایران، ملکه بزرگترین امپراتوری جهان در  ۲۸ کشور آسیائی بوده و همواره در کنار همسرش پادشاهی میکرده و پس از او نخستین فرد قدرتمند و سیاستمدار دربار هخامنشیان بشمار می آمده است. به نوشته هرودوت، کاساندان در ۶ نوامبر ۵۳۹ پیش از میلاد فوت کرد و هنگام مرگ وی در بابل ۶ روز همه به سوگواری همگانی فراخوان شدند، و مقبره این شهبانوی قدرتمند ایرانی در پاسارگاد و در کنار آرامگاه کوروش کبیر میباشد.

“آتوسـا” (۵۵۰ تا ۴۷۵ پیش از میلاد مسیح) شهبانوی دیگر ایرانی و یکی از برجسته‌ترین زنان در تاریخ ایران باستان است. وی دختر کورش کبیر و کاساندان، وهم شاعر و هم ادیب بوده که به نوجوانان پارسی درس ادبیات پارسی میداده است، و به دلیل خرد و اندیشه والایش، داریوش بزرگ در تمامی مسائل مملکتی و سرنوشت ساز ایران با ایشان مشورت و به نظرات ایشان اعتماد کامل داشته است، آنچنان که در زمان لشکرکشی های داریوش به سرزمین های دیگر، شورای سلطنت برای اداره امور کشور تشکیل میشده که رئیس و مافوق همه در راس شورای سلطنت شهربانو آتوسا بوده است، و این مهم از نظر هرودوت پوشیده نمانده که در باره ی شخصیت سیاسی – اجتماعی وی نوشته است، آتوسا از قدرت فوق‌العاده‌ای برخوردار بود، و همچنین علاقمند بود که در میدان جنگ ها داریوش بزرگ را همراهی کند. وی همواره یار و یاور فکری داریوش بوده و چندین نبرد بزرگ را شخصا فرماندهی کرده و یا با نقشه های جنگی آتوسا پیروزی در آن نبردهای مهم محقق گشته است. آنچنان که در تاریخ آمده احتمالاً آرامگاه او نیز در کنار آرامگاه داریوش بزرگ در نقش رستم می‌باشد، و همچنین گفته میشود که “هما”ی اساطیری ایران، بر مبنای یادمانهایی از “آتوسا شهبانوی پارسی” و …شکل گرفته است (“هما” در افسانه های مردمی مرغ فرخنده ایست که گاه از آن با نام “مرغ سعادت” نیز یاد می شود و در این باورها همان مرغی است که اگر سایه او بر کسی افتد او را سعادتمند و اگر بر تارک کسی نشیند او را به شهریاری رساند).

“یوتاب” که از سرداران نامدار ارتش شاهنشاهی ایران بوده، و به گواهی تاریخ فرماندهی سپاهی که در کوههای بختیاری راه را بر لشکر کشی اسکندر بست را بر عهده داشته، گفته می شود که در بیست سال قبل و بعد از میلاد نیز فرمانروایی و پادشاهی آذربایجان بزرگ امپراتوری آن زمان را بر عهده داشته است.

“آرتمیس” نخستین زن دریانورد ایرانی، درحدود ۲۴۹۴ سال پیش فرماندهی و دریاسالاری نیروی دریایی هخامنشی را بر عهده داشته، و در سال ۴۸۴ پیش از میلاد، بدلیل شجاعت، طراحی و فرماندهی آرتمیس، ایران موفق به تصرف آتن شد. در سالهای دهه چهل خورشیدی، نیروی دریایی شاهنشاهی ایران، برای نخستین بار ناو شکن بزرگی را به نام “آرتمیس” نامگذاری کرد، که تا سالها بر روی آبهای خلیج فارس، حافظ سواحل ایران و صلح و امنیت در این منطقه ی پرآشوب بود.

“آذر ناهید” ملکه امپراتوری ایران در زمان شاهنـــــــشاهی شاپور یکم بنیانگزار ساسله ساسانی که نام این ملکه بزرگ و اقتدارات دولتی او در قلمرو ایــــران در کتیبه های کعبه زرتشت در استان فارس بارها آمده و مورد ستایش قرار گرفته است.

“همای چهر آزاد” یا “همای وهمون” مادر داراب مه پس از “وهومن سپندداتان” در سلطنت کیانیان بر تخت شاهنشاهی ایران نشست. وی با زیبایی و اقتدار تمام سی سال پادشاه ایران بود. نوشتارها زیادی درباره رفتار و کردار او یاد شده که در مدت سی سال پادشاهیش مردمان در زمان او همواره در آسایش و سلامت زندگی میکرده اند(کتاب یشتا)

“پوراندخت و آذرمیدخت”، پوراندخت شاهنشاه ایران در زمان ساسانی بود، زنی که بر بیش از ۱۰ کشور آسیایی پادشاهی میکرد. او پس از اردشیر شیرویه به عنوان بیست و پنجمین پادشاه ساسانی بر اریکه شاهنشاهی ایران نشست و فرامانروایی نمود. پوران خسرو منظور پوراندخت دختر خسرو پرویز است که زنی با کفایت و خردمند بود ولی متأسفانه به علت وضع آشفته و نابسامان آن دوران و جنگهای طولانی ایران و روم در زمان خسرو پرویز و نفوذ دین مزدک و نارضایی مردم از وضع موجود، در یکی از دشوارترین شرایط تاریخی ایران حکومت کشور را چند ماهی در اختیار داشت و پس از مرگ او حکومت به آزرم دخت رسید.ملکه آزرمی دخت(۶۳۰م یا ۶۳۱م) (به معنی دختر پیر نشدنی) شاهنشاه زن ایرانی و سی و دومین شاهنشاه ساسانی، دختر خسروپرویز که پس از خواهر خویش پوراندخت لشکریان او را در تیسفون بپادشاهی برگزیدند، و حکیم فردوسی در باره ی آنها سروده است:

یکی دختری بود پوران بنام  

    چو زن شاه شد کارها گشت خام

چنین گفت پس دخت پوران که من  

   نخواهم پراگندن انجمن

کسی راکه درویش باشد ز گنج  

   توانگر کنم تانماند به رنج

مبادا ز گیتی کسی مستمند   

  که از درد او بر من آید گزند

ز کشور کنم دور بدخواه را    

  بر آیین شاهان کنم گاه را

یکی دخت دیگر بد آزرم نام     

 ز تاج بزرگان رسیده به کام

بیامد به تخت کیان برنشست     

 گرفت این جهان جهان رابه دست

نخستین چنین گفت کای بخردان  

 جهان گشته و کار کرده ردان

همه کار بر داد و آیین کنیم…      

 “آرتادخت” وزیر خزانه داری و امور مالی دولت ایران در زمان شاهنشاهی اردوان چهارم اشکانی و بنا به کتاب اشکانیان اثر دیاکونوف روســــی خاور شناس بزرگ او مالیات ها را سامان بخشید، و در اداره امور مالی خطایی مرتکب نشد و اقتصاد امپراتوری پارتیان را رونق بخشید. چنانچه برآمده است٬ از کارهای بزرگ او در گردآوری دارایی کشور٬ یکی جلوگیری از هزینه های بیهوده به ویژه درباریان و دیگری گرفتن باج و خراج از درآمد توانگران بوده است.

“فرخ رو” به عنوان نخستین بانوی وزیر در تاریـــــخ ایران ثبت شده است. وی از طبقه عام کشوری به مقام وزیری امپراتوری ایران رسید.

“آریاتس” یکی از سرداران مبارز و دلیر هخامنشیان در سالهای پیش از میلاد بوده که مورخــین یونانی در چندین جا نامی از وی به میان اورده اند.

“پرین” بانوی دانشمند ایرانی و دختر کی قباد بود، که در سال ۹۲۴ قبل از مــیلاد هزاران برگ از نسخه های اوستا را به زبان پهلوی برای آیندگان از گوشه و کنار ممالک اریایی گرداوری نمود و یکبار کامل آن را نوشت و نامش در تاریخ ایران زمین برای همیشه تبت گردیده است.

“سورا” در لغت به معنی گلگون رخ٬ که دختر اردوان پنجم بود و در سمت سپهبدی دست راست پدر بود، و در جنگها دلاورانه همراه پدر می جنگید.

“کُردیـــه” خواهر خردمند بهرام چوبین و از سرداران بنام  دوره ساسانیان، که پس از برادرش٬ فرماندهی را به دست میگیرد، و در میدانهای نبرد٬ ‌آنچنان بیباکی و شایستگی از خود نشان میدهد که همگان را به ستایش وامیدارد. او در رده سپهسالاری سپاه برادرش در جنگ تن به تن با “تور” فرمانده نیروی خاقان چین٬ او را شکست میدهد و سپاهش را تار و مار میکند.

و زنان بنام بسیار دیگری مانند دغدویه مادر زرتشت و… که بعنوان گنجینه درخشانی از پیشگامان زنان جهان در ایران پیش از هجوم اشغالگران صدر اسلام در تاریخ به ثبت رسیده اند.

“زنان ایران پس از حمله مسلمانان و اشغال میهنمان”

در تاریخ خوانی مقطع اشغال ایران توسط لشکریان وحشی عمر، عثمان و علی و خلفای پس از آنها، برای نشان دادن توحش این اندیشه زن ستیز ضد بشری، بیشتر به جنایات آنها، اسارت و بردگی و فروش دختران و زنان ایرانی در بازار های مکه و مدینه و… اشاره شده، که تصویری پاسیو از زن ایرانی را به اذهان متبادر می کند، در حالیکه حتی در آن سرفصل هولناک اشغال ایران که بدستور عمر، عثمان، علی و همچنین با حضور حسن و حسین بن علی بار‌ها قیام های ضد اشغالگری مردمی در مازندران و سیستان و… سرکوب و مردم قتل عام می شدند، زنان قهرمان ایرانی بسیاری نیز در آن مقطع برای نجات مردم و میهنمان درخشیده اند، شیرزنانی مانند “نگان” (به معنی کامروا و پیروزمند) از سرداران ساسانی بود، که با اشغالگران دلاورانه جنگید. دلاوریهای شکوهمندانه او در جنگهای چریکی با سپاه دشمنان زبانزد ایرانیان بود، و نیروهای متجاوز به هنگام حمله های او از مقابلش پا بفرار می گزاردند.

“آپارنیک”همسر رستم فرخزاد که به همراه او تا آخرین قطرهُ خون با اشغالگران دلیرانه جنگید و…

پس از سرکوب های خونین و استیلای خلفای اسلامی، فردوسی در ایستادن تمام قد فرهنگی ملت ایران در برابر اشغالگران، با خلق شاهنامه، نقش خاص زنان ایرانی را در حفظ و شکوه تاریخ میهنمان به زیبایی تمام ترسیم و به جاودان نهاده است. حکیم توس از گردآفرید یا گُردآفرین دختر کژدهم به عنوان یکی از پهلوانان و زنی جنگو و دلاور سرزمین پاکان به عنوان دختر کژدهم یاد کرده، که در نبرد با پهلوان ارتش اشغالگران حماسه آفرینی می کند:

زنی بود بر سان گرد سوار

همیشه به جنگ اندرون نامدار

و همچنین سیندخت ، رودابه ، تهمینه ، بانو گشنسب، و زربانو سردار جنگجوی ایرانی، دختر رستم و خواهر بانو گشنسب، فرانّـــک همسر آبتین و مادر فریدون که در رهاندن و زنده ماندن فریدون از دست دژخیمان ضحاک رنجها برد، و در به قدرت رسیدنش نقش اساسی داشت. فردوسی همچنین در تصویر حماسی شهر هروم، جایگاه والای جنگاوری و خردمندی زنان ایرانی، در مقابل اسکندر مقدونی و تمامی اشغالگران ایران را مانند تصویرهای زیبای گردآفریدان دیگر شاهنامه و فراتر از تمامی توصیف های فمنیستی تاکنون را با زیبایی تمام سروده است:

همی رفت با نامداران روم

بدان شارستان شد که خوانی هروم…

اگر لشکر آری به شهر هروم

نبینی ز نعل و پی اسپ بوم

بی‌اندازه در شهر ما برزنست

بهر برزنی بر هزاران زنست

ز هر سو که آیی برین بوم و بر

بجز ژرف دریا نبینی گذر

ز ما هرک او روزگار نبرد

همانا ز ما زن بود سی‌هزار

که با تاج زرند و با گوشوار

که مردی ز گردنکشان روز جنگ

به چنگال او خاک شد بی‌درنگ

سکندر ز منزل سپه برگرفت

ز کار زنان مانده اندر شگفت

“زنان ایرانی در پیش و پس از مشروطه”

زنان ایران در همبستگی با زنان جهان در تمامی فعالیت‌های سیاسی – اجتماعی و فرهنگی – اقتصادی حضوری فعال و غیر قابل انکاری داشته اند، و اگر رزا لوکزامبورگ ها حتی در آستانه انقلاب اکتبر قربانی خشونت فرهنگ نرینه گشت، قُرَّةُالعَین های ایرانی نیز که با هیولای وحشی اندیشه ی زن ستیز اشغالگران حاکم اسلامی چنگ در چنگ شده بودند، قربانی همین خشونت ها شدند، اما اختاپوس اسلامی حاکم، که پاهایش را در فرهنگ و خانواده و جامعه و دربار گسترانده بود، هرگز نتوانست اندیشه ی رهایی زن ایرانی با آن پیشینه ی درخشان را زنده بگور کند، و با همین روح عصیان همیشه زنده در پیش و پس از قیام تنباکو و جنبش مشروطه تا فتح تهران، ما شاهد زنان قهرمانی مانند پروین اعتصامی، بی بی مریم بختیاری، آباجی زینب تبریزی، زنان انجمن های غیبی، قدم خیر لرستانی و… می باشیم، که متأسفانه بدلیل شکست جنبش مشروطه دستاوردهای درخشان آنها امکان تحقق پیدا نکرد.

“تولدی دیگری برای زن ایرانی در دوران پهلوی، تا آن بهمن سیاه پنجاه و هفتی “

بی تردید با هر باور و نگرشی به جهان، به شرط ذره ای انصاف حتی در نهان وجدان، هیچ زن و مرد ایرانی نمی تواند منکر نقش راهگشای رضا شاه کبیر و ۱۷ دی برای حضور مجدد زنان در ایران نوین احیاء شده باشد! در واقع رضا شاه کبیر بعنوان ادامه دهنده ی راستین جنبش مشروطه، و برای تحقق همان آرمان های انقلاب شکست خورده، با خردمندی بی نظیری، برای گذار آرام زنان و مردان جامعه ی ایرانی شستشوی مغزی شده در صدها سال روضه خوانی اشغالگران، با هوشیاری ستایش انگیزی پرچم اسلام سیاسی را هدف قرار داد، و با برکندن حجاب اسلامی، این پرچم ولایت خلیفه های حوزه ها و مساجد را در زیر گام های زنان و مردان لگد کوب کرد، تا بتواند گام های ترقی زنان و مردان ایرانی را فراهم و میسر کند، و افسوس که بروز رخدادهای پیاپی جنگ جهانی دوم، فرصت ادامه ی آن انقلاب عمیق همه جانبه ی فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و… را از رضا شاه کبیر دریغ کرد. پس از رضاشاه و هوشیاری میهن پرستانه ی فروغی در ادامه سلطنت پهلوی، در دوران محمدرضا شاه و شهبانو فرح پهلوی، همان اقدامات بی نظیر رضا شاه کبیر، با انقلاب سفید بدون خونریزی پی گرفته شد، و بخصوص با درایت شهبانو فرح پهلوی، و بنیانگذاری و تأسیس انجمن های مختلف زنان، کانون پرورش فکری، تصویب قانون خانواده و قوانین بسیاری به نفع زنان و…، زنان ایرانی به مدارهای بالا بلندی از رشد و ترقی و عدم تبعیض دست یافتند، که در خاورمیانه ی عقب مانده ی اسلامی آن دوران، زنان حتی رویایش را به خواب نمی دیدند، و البته آن رشد بی نظیر زنان ایرانی منحصر به مقایسه با کشورهای عقب مانده ی همجوار آن روز نبود، بلکه شهبانو فرح پهلوی با تیمی از زنان و مردان فرهیخته ی ایرانی توانسته بودند، گوی سبقت را حتی از کشورهای اروپایی آنروز ربوده و در بسیاری موارد پیشگامان زنان جهان بودند. برای مثال فرخ‌رو پارسا بعنوان یکی از اولین زنان وزیر در دولت های جهان آنروز که در دوران وزارتش به تأسیس چندین تشکل زنان، از جمله «سازمان زنان ایرانی»، «خانه‌ی زن» و «شورای ورزشی بانوان» یاری رساند، و در حالیکه تیم فوتبال زنان باشگاه تاج در سال ۱۹۷۰ و زنان باشگاه پرسپولیس در ۱۹۷۲ تشکیل شده بود، اما تیم های فوتبال زنان باشگاه های معروف اروپایی آنروز، پانزده سال بعد از ایران(تاتنهام ۱۹۸۵ – آرسنال ۱۹۸۷- بارسلونا ۱۹۸۸ و…) تشکیل شده بودند!…و صدها مثال از تولدی دیگر برای زن ایرانی بعنوان سیاستمداران، شاعران، ترانه سرایان، نویسندگان، خوانندگان، هنرپیشگان و هنرمندان، ورزشکاران و… زن ایرانی، نظیر قمرالملوک، فروغ فرخزاد، دلکش، سیمین بهبهانی، هایده، مهستی، مرضیه، سوسن، پروین، مینا اسدی و رامش و…که زمین را در سراسر ایرانزمین در زیر پای آخوندها به لرزه درآورده، و شهبانو فرح با تمامی این ارتش شجاع زنان تابو شکن توانسته بودند، هیولای وحشی اندیشه زن ستیز اسلامی را به زنجیر بکشند، و فرزندان عقیدتی بازرگان و نهضت آزادی که بعدها با آرمی مشابه آرم سپاه پاسداران، بی هیچ نمادی از هویت ایرانی، با فَضَّلَ اللَّهُ المُجاهِدينَ عَلَى القاعِدينَ أَجرًا عَظيمًا(آیه ۹۵ سوره نساء) آذین شده بود، در امتداد “راه طی شده” و عملیات های تروریستی نواب صفوی، بعنوان یک عملیات انقلابی، دفتر مجله آن روز در خیابان فردوسی را به اتهام نشر تصاویر همین خوانندگان و هنرمندان خلاف اخلاق اسلامی و ترویج مد بی حجابی در روز در ۱۲ اردیبهشت ۱۳۵۱ با بمب منفجر کردند، تا ده سال پس از آن در جنگ قدرت رجوی با خمینی، نیروهای اطلاعاتی لاجوردی و سپاه، در ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۱ پایگاه های فرماندهی مجاهدین را با دهها زن مجاهد منفجر کنند…و زنانی مانند مرضیه اسکویی، صدیقه رضایی، غزال آیتی، محبوبه متحدین، مهرنوش ابراهیمی، فاطمه امینی، بهجت تیفتکچی، نزهت السادات روحی آهنگران، صبا بیژن‌زاده، زهرا گودرزی، نسترن آل‌آقا و…نیز که با استفاده از همین راهگشایی ها و نثار بی‌دریغ امکانات آموزشی و… در همان زمان حکومت پهلوی توانسته بودند، به دانشگاه ها راه یابند، متأسفانه با دنباله روی از مدهای روز شوروی، توده ای، کوبایی، چینی و چپ جهانی آن زمان، جذب سازمان های چریکی فداییان و مجاهدین و… شده و بر سر شاخ درخت ایران نشسته و بن می بریدند.

علیرغم تمامی این موانع و خاکریز های همه جانبه، شهبانو فرح پهلوی به کمک تیم های زنان فرهیخته و روشنفکران واقعی میهن پرست تا روزی که مجبور به ترک ایران شدند، با ارتشی از زنان سپاهی دانش، بهداشت و…، زنان نویسنده، شاعر، هنرمند، ورزشکار و…آرمان های بالا بلند رهایی و رفع تبعیض را پی گرفتند، و تا روزی که توانستند، دیوارهای صدها ساله ی تابو های اسلامی نهادینه شده در جامعه و خانواده را فرو ریختند، آنچنان که فرهنگ آخوندی و زن ستیز اسلامی حاکم بر اذهان چپ و راست جامعه ی ایرانی، دیگر هرگز نه توانستند، زنان ایرانی را به قید و بندهای تا قاجاریه برگردانند، و نه آینده ای برای تحقق رویاهای اسلامی طالبانی خودشان در رابطه با زنان ایرانی داشته باشند، و به همین دلیل دختران و زنان و مردان ایرانی همواره سپاسگزار و مدیون این خدمات بی نظیر شهبانو فرح و حکومت پهلوی برای این گذار و عبور بی بازگشت زنان و مردان و جامعه ایرانی بوده و هستند و خواهند بود.

“درخشش زنان ایرانی از آن بهمن سیاه تاکنون”

حافظه تاریخی ملی ما و همچنین زنان و مردان جهان، هرگز قیام شکوهمند زنان ایرانی در اوج قدرت هیولای خمینی را فراموش نخواهند کرد، که در ۱۷ اسفند ۱۳۵۷ هزاران تن از گردآفریدان(دختران و زنان) اولین فریاد بلند آزادی را در آسمان ایران و جهان طنین انداز کرده و زمین را در زیر پای خمینی به لرزه درآوردند، و به همین دلیل در ورای باورهای زن ستیز اندیشه ی متحجر محمدی خمینی و مریدان و متحدانش، از همان روز اصلی ترین تهدید و دشمن نظام و خلافت اسلامی خود را شناخت، و بجز خمینی و دایناسور های حوزه، “همه با هم” از طالقانی تا مجاهدین و فداییان و توده ای و… مانند آتش به اختیار های خلیفه مسلمین، به پرچمداران قهرمان این اولین قیام ضد اشغالگری، به عنوان حامیان پهلوی و لیبرالیسم و بورژوازی و امپریالیسم و…حمله ور شدند، و مانند نگان ها و آپارنیک ها و… پس از اشغال نخستین، اینبار نیز سرکوب کردند، تا صفی از هما دارابی ها تا سحر دختر آبی ها و… را مانند ژاندارک های ایرانی به آتش بکشند. تئوریسین های فرتوت منصوب شده ی کرملینی- توده ای با طرح تئوری های دایی‌جان ناپلئونی برای کمک به خمینی بار دیگر تئوری های توطئه دایی یوسف را از خورجین حزب توده بیرون کشیدند، تا نشان دهند که خاندان پهلوی و آمریکا در پشت تظاهرات زنان هستند… نگهدار و رجوی نیز بعنوان جوانان بی تجربه ی شخصیت سعید دایی جان ناپلئون که در عشق تصاحب قدرت شکست خورده بودند، با سلسله مقالاتی مانند “زن در مسیر رهایی” نگرش مبتذل و سطحی خود از زنان را به نمایش گذاشتند، که همان گفتمان شریعتی از “فاطمه فاطمه است” بود، و مرز سرخ حجاب اسلامی را از آن زمان تاکنون در تشکیلات مجاهدین حفظ کرده اند. البته بدلیل شرایط پس از آن بهمن سیاه پنجاه و هفت، دختران جوان بسیاری به این به اصطلاح سازمان های سیاسی پیوسته بودند، که در تمامی تشکیلات آنها نقشی جدی نداشتند، و نهایتاً نیز پس از شروع جنگ مسلحانه ی تصاحب قدرت در سی خرداد ۱۳۶۰ مانند دختران ۵ مهر و گوهر ادب آواز ها به عملیات انتحاری فرستاده و در خیابان و زندان قربانی رهبران فراری این سازمان ها شدند.

اما علیرغم تمامی این خیانت ها و همدستی ها با هیولای ارتجاع، دختران و زنان ایرانی در مسیر رهایی واقعی از حرکت باز نایستادند. مادران دادخواه از سال شصت و بخصوص پس از قتل عام زندانیان سیاسی، پرچمداری جنبش دادخواهی را به دست گرفتند، و همچنین بدلیل فرهنگ ایرانی اشاره شده در بالا، با بخاک افتادن ندا آقاسلطان، موجی بلند از همبستگی ملی و بین‌المللی برپا شد، دختران شجاع ایران بعنوان دختران انقلاب به خیابان‌ها آمدند… تا نهایتاً وقتی که مهسا(ژینا) امینی در همان طاق کسرای نخستین بدست اشغالگران بر خاک افتاد، بنا به همین پیشینه ی درخشانی که از آغاز نوشته شده، زنان و مردان ایرانی بار دیگر در تمامی شهرهای میهنمان با اشغالگران چنگ در چنگ شدند، و جهانی به احترام آنها کلاه از سر برداشتند، و گیس ها بریدند!

“هشتم مارس از پنجره ی انقلاب زن زندگی آزادی”

واقعیت این است که انقلاب زن زندگی آزادی و هشتم مارس را نمی توان و نباید به سطح نازلی از حمام زنانه مردانه تنزل داد، زیرا تمامی دستاوردهای درخشان جامعه بشری حاصل این همدلی و همبستگی زنان و مردان بوده و هست.

حکومت اسلامی از زمان خمینی تا خامنه‌ای، همچون رجوی و چپ و مدعیان رهبری، نه تنها زنان و مردان ایران، بلکه کلمات را نیز قربانی اهداف پلید خودشان کرده اند. آنها با سوءاستفاده از آخرین پیشرفت ها و دستاوردهای جامعه بشری در چهار دهه‌ی گذشته تلاش کرده‌اند، چه در داخل ایران و چه در تشکیلات مینیاتوری اپوزیسیون خودخوانده ی خودشان، تمامی این دستاوردها را به خدمت بگیرند، و حتی با ارسال نیروهای رشد کرده و رانت گرفته به خارج کشور، در طول سالیان، همچنین هدایت مبارزات زنان، و تمامی سازمان های رنگین کمان و… را بدست گرفته، تا هم تمامی آنها را به مرداب کوچه ی بن بست بکشانند، و هم از تمامی این برندهای مد روز بر علیه تهدید اصلی رژیم و حمله به پهلوی استفاده کنند! 

بعنوان کسی که تمام عمر مفیدش را تا چند سال پیش در این سازمان های سیاسی و قویترین آنها یعنی مجاهدین سپری کرده است، از دوران پیشمرگه ای کردستان تا پایان شاهد بوده ام، که زنان در مجاهدین، دمکرات، کومله و… نقش جدی در تشکیلات آنها نداشتند، و وقتی که رجوی پس از شکست استراتژی سقوط شتابان، نه شجاعت صداقت برای انتقاد از خود و تصحیح مسیر داشت، و نه ذره ای هویت ملی، که از آن برای تدوین استراتژی نو و شکل گیری یک اپوزیسیون واقعی بهره ببرد، تلاش کرد که با شعبده ای بنام انقلاب ایدئولوژیک، از این پیشینه ی درخشان تاریخی نقش زن ایرانی، زنان را برای جبران شکست های خود بخدمت بگیرد، که بدلیل اندیشه ی این رهبر قلابی در مدار جاذبه ی محمدی، متأسفانه او از زنان مبارز و زندانیان سیاسی و… با ارتقاء فرمایشی بعنوان شورای رهبری، صفی از شکنجه گران و قاتلان برای سرکوب و قتل اعضای تشکیلات، و پیش از همه دختران و زنان کمپ اشرف پدید آورد، و زنانی با دهها سال سابقه مبارزاتی مانند نسرین جانشین رهبری و بقیه را بعنوان نیروهای آتش به اختیار وادار به قتل نسرین احمدی، مهری موسوی و دهها زن ناراضی تشکیلات اسلام انقلابی مسعود و مریم رجوی کردند. مریم عضدانلو که در ویترین خارجی رجوی نقش پوشالی رییس‌جمهور منتخب مادام‌العمر را بازی می کند، در آن فاجعه ی عظیم انقلاب ایدئولوژیکی تا حد نقش یک پری بلنده توسط رجوی و برای آن رهبری فاسد دیوانه به سقوط کشانده شد، و به دستور رجوی جنایتکار در عریان ترین شکل خشونت جنسی و روحی حتی به تختخواب سه نفره تن داد… و در ادامه ی روند قانونمند این سقوط شتابان، مریم رجوی نیز بسیاری از زنان مبارز سابق را وادار به پرستو بازی برای شکار مردان ناراضی در تشکیلات کرد…بنابراین دیگران و کسانی که تازه به دوران رسیده های ارسالی اصلاح طلبان و… هستند، و تلاش می کنند با آموزه های خمینی که در ابتذال فرهنگی و به تمسخر گرفتن جنبش کارگری می گفت «خدا هم کارگر است» حالا برای اجرای سناریوهای هانری لوی ها در حمله به پهلوی، و به هیچ احساسی و درکی از گردآفریدی و رهبری، “رهبر منم، رهبر تویی” را لق لق زبان رسانه های پوششی کرده اند، تا مانند فرهنگ خمینی، خامنه‌ای، چپ و رجوی، تمامی مفاهیم را مبتذل کنند، و تمامی کسانی که در لباس ها و برندهای چپ و راست فمینیستی، دادخواهی، رنگین کمانی و.‌‌.. تلاش کرده و می کنند، تا گفتمان انقلاب زن زندگی آزادی را مانند گفتمان شکست خورده ی پنجاه و هفتی، و اکنون با هدایت اتاق فکر اطلاعاتی و سرویس های امنیتی، به گفتمان جنسیتی، اتنیکی، فدرالی، تجزیه طلبی و ژن ژیان آزادی تبدیل کرده و تهدید سقوط حکومت اسلامی را کمتر یا به عقب بیاندازند، حتی نمی توانند ببینند، که ترانه خوان همین انقلاب زن زندگی آزادی برای مهسا و رقص روسری سوزان نیکا و… یک جوان ایرانی بنام شروین است، و صدها پهلوان ایرانی برای حمایت از خواهران و مادران و دختران ایران در سال گذشته بر خاک افتادند…لذا تا آنجا که به بحث آرمانی برمیگردد، نگارنده نیز امیدوار بوده و هست، که پس از راهگشایی های درخشان رضاشاه کبیر، محمدرضا شاه و شهبانو فرح پهلوی برای رفع تبعیض و آزادی زنان، ایرانزمین بار دیگر شاهد فرمانروایی آتوسا ها و آذرمیدخت ها باشد، اما برای رسیدن به آن شرایط آرمانی، ما نیازمند گذار از حکومت وحشی زن ستیز اسلامی اشغالگران حاکم بر ایران هستیم، و در شرایط کنونی هیچ شانس و اقبال واقعی بجز شاهزاده رضا پهلوی برای این گذار با حداقل خونریزی و حفظ یکپارچگی ملی وجود ندارد، و اگر ما ملت ایران با یک همبستگی سراسری این تنها فرصت ملی را محقق کنیم، و اگر رهبران میدانی مطرحی مانند نسرین ستوده و نرگس محمدی، در ورای منافع و جایگاه شخصی، برای منافع ملی و گذار واقعی از حکومت اسلامی، از شاهزاده رضا پهلوی حمایت کنند، بی تردید با ادامه ی همان روند آغاز شده در دو دوران پهلوی، ایشان و دیگر زنان توانمند ایرانی خواهند توانست، با بدست گرفتن رهبری در انتخابات آزاد آتی، و تجدید حیات شکوه ایرانی، بار دیگر دستاوردهای درخشان زنان ایران را برای میهن، منطقه و جهان به ارمغان بیاورند.

آدینه ۱۸ اسفند برابر با ۸ مارس ۲۰۲۴