همای سعادت و دشمنان پُر وقاحت

 

موسی حاتمیان :

در هفته ای که گذشت، “همای سعادت” که در سال ۱۳۱۰ در تخت جمشید سر از خاک بیرون آورد، و در سالهای بعد بعنوان نماد هواپیمایی ملی ایران و… در دوران حکومت پهلوی، نمادی سمبلیک برای پرواز و اوج گرفتن تمدن بزرگ و با شکوهی شد، که پس از رضا شاه کبیر و پی ریزی ایران نوین، محمدرضا شاه و شهبانو فرح پهلوی در پی تحقق آن بودند، بار دیگر بر آسمان ایران پدیدار، و بر قله البرز نشست.
همزمان با آمدن “هما که به همه مرغان شرف دارد”(سعدی) در آستانه ی نمایش روحوضی انتخابات خامنه‌ای، که حتی ارزیابی نظرسنجی‌های داخلی و خارجی، حاکی از “نه” بزرگ ملت ایران به تمامیت حکومت اسلامی اشغالگران است، جوجه های عرزشی پرورش یافته در زیر بال و پر خمینی تا خامنه‌ای، خانواده رفسنجانی تا خاتمی و… ناگهان به قُد قُد کردن درآمده اند، که چرا ما نباید مانند ونزوئلا(و از همه پیامبران جرجیس!) انتخاباتی در اپوزیسیون نظام برگزار کنیم و مشخص شود که رأی هر کدام از ما چقدر است!… تا پیشاپیش بعنوان ضربه گیر عدم مشروعیت تمام عیار رژیم، نقش محوری خود در ادای دین به ولی نعمت خویش را ایفاء نمایند.
 
همزمانی به صحنه آمدن “همای سعادت” و این دشمنان پُر وقاحت مخالف سعادت ایران و ایرانی، که از هضم رابع خاتمی و اصطلاح طلبی، خانواده و پسران رفسنجانی، رجوی و نامه نویسی به خبرگان رهبری، مذاکره جویی کردستانی و قتل رفقای دمکراتی و کومله ای، چپ و حمایت از خمینی و خامنه‌ای و اصلاح طلبی و حماس و تجزیه طلبی، و سرویس های امنیتی عراقی و انگلیسی و هر چه انیرانی عبور کرده اند، و در یک کلام بجا مانده های درمانده ی گفتمان پنجاه و هفتی که “همه با هم” در “سلام فرمانده” اتحاد عمل عینی دارند، اصلا اتفاقی نیست، همچنانکه در مقطع سفر تاریخی و راهگشای شاهزاده رضا پهلوی و بانو یاسیمین به اسرائیل نیز این همزمانی حملات حکومت اسلامی و تمامی این حسرت بدلان را نبایستی اتفاقی پنداشت!
 
در هفته گذشته، پس از استارت ضد حمله ی پیشگیرانه ی فروپاشی مشروعیت چهل و پنج ساله ی حکومت اسلامی اشغالگران حاکم بر میهنمان، با پیشقراولان رسانه و چهره های بی هویت ایرانی، بلافاصله شاهین نجفی و مهناز شیرالی، محمد تنگستانی و ایرج مصداقی، میلاد آقایی…و ساعتی پیش سعید بشیرتاش همسر دریا صفایی در این زمینه افشاگری نموده و دروغ های این پروپاگاندای جدید اتاق فکر اطلاعات، سرویس های امنیتی و ولی نعمت های رسانه های فارسی زبان ضد ایرانی را برملا کرده اند، و لذا اگر این موضوع محدود به حسادت و عقده های فردی این و آن بود، طبعاً نیازی به پاسخگویی و طرح مجدد نام حقیرانی که از خون جوانان وطن، لاله ی زردی به موی سر زده و به نان و نوایی رسیده اند نبود، و می توانستیم در پاسخ ایشان مختصراً بگوییم، که نه تنها کسی شما را بخاطر روستایی بودن تحقیر نکرده است، بلکه پدر همین شاهزاده، که شما مدعی داشتن احترام به ایشان شده، و مانند هر دروغگوی کم حافظه فراموش کرده اید، که حتی در پیام تبریک برای جایزه صلح نوبل نرگس محمدی، با شعری از ایرج میرزا به حکومت پهلوی حمله کردید، پس از رضا شاه کبیر، با برچیدن فئودالیسم در روستای شما و ما، مانع از بهره‌کشی فئودال ها و آخوندها از زنان و مردان روستاها شدند، و اگر کسی چند دهه پس از آن، با انتخاب انقلابی اصطلاح طلبی، خودش را مجدداً به تملک خاتمی ها و همان فئودال رفسنجانی ها درآورده مقصر شاه و شهبانو و شاهزاده نبوده و نیستند، و اگر در میان رفقایت بعنوان سه گانه تاریک این پروژه ی ضد ملی در روشنایی آینه بنگرید، بوضوح می بینید که مجسمه های بلاهت توهم عدم شفافیت، عدم پاسخگویی، عدم مسئولیت پذیری بوده و هستید.
بنابراین بهتر است بجای این همه وراجی و سفرهای مبارزاتی مجانی و بی مزد! به مونیخ و لندن و… کتاب “راه بهشت” را بخوانید، یا بخاطر مشغله ی و غش کردن های زیادی، حداقل بخشی از آنرا بنام “شیطان و دوشزه پریم اثر پائولو کوئیلو” را به همراه واتسلاف هاول نویسنده که قرار است نطق بعدی را در میدان آزادی مرتکب شوند، برای رفیق سومی گردنه گیر کردستانی تان که از غارهای کوه و کمر کردستان، بی آنکه شعور و درکی از مفاهیم دولتها و ملت ها و… داشته باشد، مدعی پایان ملت ایران است را نگاهی بیاندازید، تا شما و تمامی همدستان ضد ایرانی تان بدانید، نه کردستان عراق و نه فدرالیسم و نه آنجا که به نیابت از انیران و هدایت هیلاری کلینتون و هانری لوی و دیگر کار چاق کن های شما، آدرس اشتباهی می دهید، “آنجا بهشت نیست، دوزخ است” و اینکه مدعی می شوید” باید جلوی دیگران را بگیرید تا از نام شما استفاده نکنند! این اطلاعات غلط باعث سردرگمی زیادی می‌شود! “…، “کاملأ برعکس؛ در حقیقت لطف بزرگی به ما می‌کنند!!! چون تمام آنهایی که حاضرند، بهترین دوستانشان را ترک کنند، برای همیشه در جهنم خویش می مانند”(از همان کتاب) و وای بحال ملتی که الیت و سلبریتی هایش، شما و شبه روشنفکران بی هویت ملی پیش و پس از آن بهمن سیاه پنجاه و هفتی باشند، و رهبر پیش و پس از گذارشان یک فئودال یاغی قاتل فرزندان کردستان ایران باشد، و اگر اندکی شعور سیاسی می داشتید، می دانستید آنها که بسیار بزرگتر از شما جوجه های تازه به جیک جیک درآمده بعنوان پیر خروس و مرغ اسلام انقلابی مجاهدین پیش از شما تمامی این مراحل مزدوری و خوش رقصی برای سرویس های امنیتی عربی، منطقه ای، اروپایی و آمریکایی، و همچنین تمامی کلینتون های بازنشسته ی دو حزبی و… را طی کرده اند، و جز روسیاهی بیشتر نصیبی نبرده اند، بنابراین دیر آمدی ای نگار سرمست!
آنکس که اسب داشت غبارش فرو نشست
این گرد و غبار خران شما نیز بگذرد
 
اما وقتی موضوع از دایره ی این افراد حقیر و سه گانه تاریک(خودشیفتگی ، ماکیاولیستی ، سایکوپاتی) فراتر می رود، وقتی همزمان در دشمنی با تاریخ و فرهنگ ۲۵۰۰ساله ایران، تمامی ارتش سایبری خامنه‌ای، رجوی، چپی و هر نژادی! حتی آمدن همای سعادت ایران را بهانه ی حمله به پهلوی قرار داده اند، و از هیچ رذالتی در پروپاگاندای دروغ تبلیغاتی خودشان دریغی ندارند، نبایستی ساده لوحانه گمان کنیم، که این همزمانی ها، در فوران گندگاو چاله دهانی ها، و بیرون ریختن تمامی جانوران پیشانی سفید و سیاه آن بهمن سیاه پنجاه و هفت، تصادفی و بدون هدایت اتاق فکری بوده است!
 
البته این موضوع و همزمانی این همه واکنش به شاهزاده رضا پهلوی و پدیدار شدن همای سعادت در آسمان ایران، از سوی ایرانیان و متقابلاً اشغالگران و همدستانشان را باید به فال نیک گرفت، و چه نبرد با شکوهی از اشغال نخستین تا هم اکنون برای باز پس گیری میهنمان در جریان بوده و هست، که فردوسی در اوج این نبرد میهنی آنرا بدینگونه می سراید:
ز درگاه پرده فروهشت شاه
به یک هفته کس را ندادند راه
چو آمد به نزدیک ایوان فراز
همای آمد از دور گردن فراز
چو داراب بر تخت شاهی نشست
همای آمد و تاج شاهی به دست
بیاورد و بر تارک او نهاد
جهان را به دیهیم او مژده داد
جهان‌آفرین از تو خشنود باد
دل بدسگالانت پر دود باد
برو آفرین کرد فرخ همای
 
بله، این نبرد میهنی با تمامی راز و رمزهای ملی، با شکوهی بی نظیر در آستانه ی نوروز ایران و ایرانی در جریانست، و
ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
نه ایران می‌کند تنها دعای شاه و شهبانو 
ز مدح آصفی خواهد جهان عیدی و نوروزی
 
اگر چه ما در اسطوره ها زندگی نمی کنیم، اما کسی هم نمی داند، که ریزش چهارده کنگره ی ایوان ساسانی آن اشغال نخستین در حکایت آتشکده آذرگشسب، و برآمدن نسلی نو پس از چهارده قرن برای باز پس گیری ایران، تا چه اندازه نویدبخش فَرّ و شکوه فروهر و با واقعیت جامعه کنونی ایران که نسل جوان ما در هر کوی و برزن و میدان و زندان، همصدا با مادران، پدران و نمایندگان واقعی جنبش دادخواهی مردم ایران، با نسرین شاه کرمی ها، بختیاری ها، سپهری ها و…فریاد می زنند “رضا شاه روحت شاد” چقدر همخوانی دارد، که حافظ مژده اش را داده است:
هُمای اوج سعادت به دام ما افتد
اگر تو را گذری بر مقام ما افتد
حباب وار براندازم از نشاط کلاه
اگر ز روی تو عکسی به جام ما افتد
اما در این تردیدی نیست، که وحشت روزافزون خامنه‌ای، تمامی جنایتکاران و این همدستان به میدان آمده اش با تمامی این جیغ های بنفش ضد پهلوی، نه تنها برای شکست تمام عیار پروژه بهمن سیاه پنجاه و هفت، و به ثبت رسیدن رأی اکثریت مردم ایران برای سرنگونی حکومت اسلامی اشغالگران است، بلکه آنها نیز تردیدی ندارند، که نوروز پیروزی در راهست!
برآمد باد صبح و بوی نوروز
به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز