محمد علی مهرآسا :
مقاله ای که چندی پیش در مورد ماه محرم و روز عاشورا نوشته و برای دو سایت در «گویا» فرستاده بودم، علاوه بر آن دوسایت، دیگر سایتهای خصوصی نیز آن را چاپ و و پخش کرده بودند، اما چاپ آن در سایت جبهه ملی خارج کشور همچون آب در لانه مورچگان، شیعیان قشری درون ایران را از لاک نابخردی بیرون انداخته و سرگردان و ناسزاگویان هم جبهه ملی ایران را زیر فشار گذاشته اند و هم به دنبال سر و گردن نویسنده اش می گردند تا او را ساکت ابدی کنند. در ایران در سایت «عماریون» از تشکیل کمیته مجازات خبر می دهند؛ و چون کمیته نام مجازات دارد، حتماً هدفشان این است که نویسنده یا منتشر کننده را به مجازات لازم برسانند. سد البته کار خودشان را انجام دادند و سایت جبهه ملی خارج کشور را هک کردند که نشان می داد دستی بالاتر یعنی اعضای وزارت اطلاعات حکومت آخوندی در کار است.
اما چیزی که این هموطنان عرب پرست نمی دانند این است که صاحب این قلم و نویسنده این گونه مقالات یک «آتئیست» است و هیچ دین و ایمانی به موهومات ماوراءالطبیعة ندارد. من سی سال است که چنین مقالاتی را می نویسم و در واقع دینها را خوره ی شعور و خرد آدمی می انگارم. لذا برای هیچ دینی احترام قائل نیستم و هیچ یک از این مهملات را قابل احترام نمی دانم. در دنیا سدها نوع آئین دینی وجود دارد و هر یک دارای تعدادی پیرو است. از مار پرست و میمون پرست بگیر تا پیروان یهوّه و الله و پدر آسمانی که لاوجود است و موجودی توهمی و ساختگی است. من نسبت به ادیان ابراهیمی همواره در حال ایراد و نقد و حتا دشمنی بوده ام؛ و این نخستین بار نیست.
حسین ابن علی ابن ابوطالب، هیچ مقام و منزلتی در دین اسلام ندارد و خود اعراب نیز او را به یاد نمی آورند؛ و این تنها شیعیان صفوی اند که او را چنین بیجا و نابخردانه بزرگ و فوق العاده نشان می دهند و تمام دین و ایمانشان بر روی نام حسین پایه گذاری شده و در نتیجه، الله و محمد پس از علی در رده سوم قرار می گیرند.
مقاله ئی که پس از مقاله عاشورا در پاسخ آقای مجتهد شبستری نوشتم، عنوانش این است:«اسلام در بحران نیست؛ اسلام خود بحران است» که از مقاله عاشورا تندتر است. اما کسی به آن توجه منفی نکرده و کسی را نیازرده است؛ زیرا شیعیان متعصب، حسین برایشان از الله، محمد، دین اسلام و کتاب قرآن بالاتر و والاتر است؛ و برای حسین بسیار بیشتر از الله و محمد شأن و مقام و کرامات قائلند و او را دوست دارند!!
من وقتی که خدایش را موهوم، مسخره و لاوجود می دانم، دیگر پیامبر و امام که آدمی بوده اند و چون دیگر مردمان می زیسته اند، و تنها هنرشان دروغگوئی بوده است؛ و اتفاقاً خالق خدا همین پیامبران دروغگو بوده اند، برایم ارزشی ندارند. بی شک این سخن که «چنین آدمیانی مورد قبول و پرستش و محبت میلیونها آدم روی زمینند» به هیچ عنوان نمی تواند مرا به سکوت در برابر اعمال بهیمه ای که روزهای محرم از مشتی فاسق و فاجر سر می زند وادارد. فاسق و فاجر گفتم چون آخوندها به عوام تفهیم کرده اند که عزاداری برای حسین اعرابی، تمام گناهان یک سال را می شوید و پاک می کند! به این دلیل صف سینه زنان را همواره همین فاسق و فاجرها تشکیل داده اند. زیرا به زعم خود و آخوندهایشان، با این سینه زنی و زنجیر کوبی، هم گناهشان از بین می رود و هم ناهار و شام قیمه پلو مفتی را نوش جان می کنند.
بسیاری از آدمیان در این کره زمین مار می پرستند، ولی دیگران هر جا ماری بیابند به عجله آن را می کشند. پس این هم توهین به آئین است؟!! همچنین تا زمان «گالیله» میلیاردها مردم جهان همواره تصور می کردند زمین ساکن است و خورشید به دور آن می گردد و واتیکان نیز آن را مقدس می شمرد. این تنها گالیله بود که مقابل این میلیاردها مردم ایستاد و گفت نظرتان غلط است. خورشید ساکن است و زمین به دور خود و به دور خورشید می چرخد! من هم پی برده ام دنیا و کائنات خالق ندارد و آنچه پیامبران سامی ساخته اند، دروغی بیش نیست.
من در اینترنتم فیلمی دارم که دو نفر از مردان هنر پیشه امریکائی ضمن ایراد و توهین به آئین مسیح، یک جلد انجیل را جلو چشم تماشاچی درون توالت می اندازند و سیفون را بر روی آن می کشند. در این ماجرا آب از آب هم تکان نمی خورد و هیچ فردی وحشی نمی شود! حتا ایرادی هم گرفته نمی شود.
صاف و پوست کنده بگویم: دینها در مجموع، برای تخدیر مغز آدمی و تحمیق شعور انسان؛ و تنبلی و تن پروری ی بشر به وجود آمده اند. شما سراسر قرآن را بگردید، تا ببینید که یک کلام راجع به خوب زیستن در دنیا در آن پیدا می کنید. هرچه هست همه سخن و توصیف دنیای موهوم بعد از مرگ است. روز حشری که معادل پنجاه هزار سال است و صحرای محشری که آفتابش مغز آدمی را می پزد!! جهنمی که آدم را می سوزاند و چون سوخته شد دوباره بر او پوست و گوشت می رویاند و هزار باره می سوزاند؛ بهشتی که یک روسپی خانه بیش نیست و پر از حوریانی است که بدون نکاح می توان به آنها پیوست! دین اسلام دین مرگ و مردارخواری؛ و شیعه روش مرده پرستی است و از زندگی کردن اصلاً سخنی در آن نیست.
اینها یک طرف، مراسم بهیمه ئی روز عاشورا نیز یک طرف…
هلا ای شیعیان مرتضی علی! ای اهالی ری و پیروان و دوستداران مراسم محرم! شما به من بگوئید این مراسم که شما در خیابانهای شهر صف تشکیل می دهید و پیراهن از تن در می آورید و به سینه مشت و به پشت، زنجیر می کوبید، جزو کدام قسمت از دین اسلام، یا مذهب شیعه است؟ این نمایش حماقت برای چیست؟ باور کنید دنیا به شما می خندد. چون این دینداری نیست؛ این خودآزاری و گونه ای از مازوخیزم است!
من در یک خانواده سنی مذهب به دنیا آمده ام که برای خلفای راشدین شامل ابوبکر، عُمر، عثمان و علی احترام قائل بودند ولی نه آنان را می پرستیدند و نه به آنها معصوم خطاب می کردند. اما من آنها را نیز نه تنها محترم نمی دارم، بل قاتل هموطنان آن زمان خود می شناسم و برای«ابو لوء لوء» قاتل عمر احترام قائلم و او را می ستایم. چون فردی ایرانی و میهن پرست بوده و حق هموطنانش را کف دست عُمر ابن خطاب گذاشته است. البته او را به قصاص قتل عمر با زجر کشتند. اما نام نیکش پیش هر ایرانی وطن پرست قابل احترام است. ولی نه آن گونه که پیش شیعیان محترم است که از حُب علی، به بُغض عُمر رسیده اند.
آری من یک آتئیستم؛ نه یهودی ام نه مسیحی؛ نه سنی ام و نه شیعی. همچنان که زنده یاد «دکتر منوچهر ثابتیان» جراح مشهور لندن که یک سال پیش فوت کرد نیز باوجودی که در خانواده بهائی به دنیا آمده و رشد کرده بود، اما یک بی دین و آتئیست بود. من هم سنی بودن خانواده باعث تغییر رأیم نشده است. در نزد من تمام ادیان مسخره اند و تعقل و تفکر در آنها رخنه نکرده است و مشتی موهومات را در ذهن حقیرشان ساخته اند و به مردم امر می کنند که این موهومات را باید بپذیرید. این یکی دیگر از عیوب ادیان است که استبداد را تدریس می کنند؛ و مهملات را با زور و خدعه در ذهن عوام فرو می ریزند.
من برای یک کارگر خشت مال، یک نجار، یک بنا و… بسیار بیشتر از محمد و ابوبکر و عمر و علی و امامان ارزش و احترام قائلم. چون این زحمتکشان کارشان در آبادانی شهر و روستایشان تأثیر دارد. اما کار پیامبران و امامان تنها مفتخوری بوده است. کسانی مانند«پیمانه ی عاریه» در ایران نیز هر شکری که می خواهند در فیس بوک بخورند. در اصل ماجرا توفیری ایجاد نمی شود. من به اعلامیه های آقا ادیب برومند نیز که رسماً از من نام برده است پاسخی نخواهم داد. زیرا برایش احترام قائلم و دوسال تمام در چند مقاله در برابر مخالفانش در جبهه ملی، از او دفاع و حمایت کردم. او نیز برای من نامه سپاسگزاری نوشت. اما چرا چنین کرده است نمی دانم! زیرا او بارها در ده ها اعلامیه قبلاً یادآور شده بود که جبهه ملی ایران هیچ ارتباط سیاسی و عاطفی با تشکلات خارج کشور ندارد. پس او مسئول جبهه های ملی بیرون مرز ایران نیست و نمی بایست چنین بحرانی برای جبهه ملی ایران به وجود می آورد.
کالیفرنیا م .ع. مهرآسا